کوثر قاسمی[1]
چکیده
«تمدن» از مفاهیم رایج و بسیار مهم در حوزه جامعه شناختی است. اندیشمندان غربی از رهگذر مبادی و مبانی سکولار به این پدیده نگریسته اند. علی رغم موفقیت های قرآن کریم برای پیاده سازی تمدن نوین بشری در جامعه جاهلی قبل از اسلام، چنین واژه ای در این کتاب هدایت مشاهده نمی شود. از این رو در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به واکاوی واژه هایی از قرآن کریم در سطح کلان حوزه اجتماع پرداخته شده که به نوعی نمایندگان این مفهوم محسوب می شوند. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که در میان پنج واژه مطرح در این مقاله، واژگان بلد، قریه، مدینه و مُلک جایگزین مناسبی برای تمدن نمی باشند. واژه امت به عنوان کلانترین و جامع ترین نظام مناسبات انسانی، ترسیم کننده بهترین بستر تکامل انسان برای تامین نیازهای مادی و معنوی اوست. امت منسجم توحیدی، فراتر از تمدن های شناخته شده بشری، هماهنگ با نظم حاکم بر جهان در مسیری که مبدأ و مقصد آن، ذات یگانه ربوبی است، حرکت میکند. رسولان الهی یکی پس از دیگری مأموریت داشتند که همه انسان ها را بر پایه حقیقت مشترک فطرت، در زیر لوای ملت حنیف گردآورند تا این امت در ابعادی به وسعت پهنه گیتی ایجاد شود.
واژگان کلیدی: تمدن، امت، ملت حنیف، فطرت، اجتماع.
مقدمه
هنگامی که سراغ تأسیس جامعه اسلامی میرویم، با مفهومی به نام تمدن روبه رو میشویم. تمدن به معنای ابرنظام مناسبات انسانی در حال تحول و تکامل و مجموعه ای از نظام های اجتماعی با ویژگی سیستمی و خاستگاهی عقلانی است(بابایی، 1388، ص89). گستردگی تمدن و نفوذ آن در جامعه های بشری، نکته بسیار مهمی است(مردن، 1383، ص1026؛ 2010, p1-2، katzenstein؛ نوروزی فیروز، 1394، ص108)؛ همچنانکه آثار و بارقه های تمدن غرب در بیشتر کشورها و البته کشورهای اسلامی، مشاهده می شود. اسلام به عنوان آخرین دین الهی، داعیه هدایت همه مردم جهان را دارد. این درحالی است که اجرای این هدف، مستلزم قالبی تمدنی یا شبه تمدنی است. قالبی که از نظر وسعت، قلمروی همسنگ با تمدن های بشری و بلکه فراختر از آن را دربربگیرد. کلان نگری به همراه جامعیت نظام های اجتماعی در هر تمدنی مورد توجه ویژه صاحب نظران است (Tiryakian, 2001, p281). توانایی نظام گسترده تمدن در برقراری نیازهای انسان ها، در صورت جامع نگری حاصل می شود. نظام تمدن باید بتواند به طور گستره تمام ابعاد و زمینه های زندگی فردی و اجتماعی انسان ها را دربرگیرد و برای همه آنها نظام های مختلفی را تعبیه کند تا هریک با ارتباطی منظم با دیگر نظام ها به وظایف خودش عمل کند. بی شک این نظام ها بر پایه مبانی و نظریه هایی استوار است که اساس آن تمدن را تشکیل می دهد.
قرآن به منزله یگانه معجزه جاودان و مصون از هرگونه تحریف[2]، مدعی تبیان[3] و هدایت کامل هر مسئله ای همانند مفهوم تمدن است[4] و فقط کلام خالق انسان و هستی، حق و غیر آن باطل است[5]. حال آیا قرآن به عنوان آخرین کتاب آسمانی و هدایتگر بشر، به این مقوله پرداخته و اگر چنین است، تمدن را چگونه معرفی کرده است؟ بیشک تمدن، واژهای نوظهور بوده(بابایی، 1396، ص55) که در عصر نزول قرآن در دایره واژگانی مردم آن زمان موجود نبوده و لذا قرآن کریم تلاش کرده است تا مفهوم این واژه را در قالب الفاظی دیگر با مضامین مشابه بیان کند. این مقاله در جستجوی واژهای در قرآن کریم است که بتوان آن را جایگزین مناسبی برای تمدن به حساب آورد. هر یک از واژگان که از وسعت و جامعیت بیشتری برخوردار باشد، به تمدن نزدیکتر خواهد بود.
قرآن کریم تا حدی به اجتماع اهمیت داده است که در نگاه اول به نظر می رسد اجتماع، برتری بیشتری نسبت به فرد دارد. در آیات بسیاری به طور مستقیم از اجتماع های انسانی سخن به میان آمده است. برای به دست آوردن واژهای معادل تمدن با تأکید بر جامعیت و کلان بودن نظام اجتماعی، در میان سایر کلمات، شاید واژگانی نظیر بلد، قریه، مدینه، ملک و امت، دارای این بار معنایی باشند. پس از بررسی دقیق واژگان قرآنی ذکرشده در کتاب های لغت متقدم و متأخری همانند کتاب العین، المفردات و التحقیق فی کلمات القرآن الکریم به سراغ نظر مفسران بزرگی مانند علامه طباطبایی و سیدقطب میرویم تا در نهایت با کندوکاو و کوشش فکری در آیات، به واژهای معادل تمدن دست یابیم. هرکدام از این واژگان که از جامعیت و وسعت بیشتری برخوردار باشد و بتواند نظام های گسترده اجتماعی را به وسیله انبوهی از انسانها ایجاد کند، در اطلاق واژه تمدن بر خود اولویت دارد.
در حیطه تمدن و قرآن پژوهش هایی شده است؛ مقالاتی نظیر «تعارف و تعامل معروف؛ دو اصل بنیادین در فرآیند تمدنی»، «ملک عظیم؛ مهدویت و تمدن در قرآن کریم» و موارد دیگری که هر یک به نوعی به این مقوله پرداخته اند. یکی از وجوه افتراق این پژوهش با سایر موارد در این است که با دیدی کلان و جامع در پی یافتن لفظی مناسب در قرآنکریم، برای واژه تمدن است و از این منظر تاکنون اثری نوشته نشده است و حتی بعضی از پژوهش ها، به ظرفیت تمدنی این واژگان نیز نپرداخته اند(قدسی، 1386، ص168-154).
واکاوی مناسب ترین واژه قرآنی معادل با تمدن
گام اولیه برای دستیابی به واژهای معادل تمدن در قرآن کریم، یافتن کلماتی است که از اجتماعهای وسیع انسانی حکایت می کنند، آن اجتماعی که علاوه بر گستردگی، بتواند نیازهای مادی و معنوی انسان ها را برآورده کند و در میان عناصر تمدنی نیز وحدت را برقرار سازد، به گونه ای که تمدن از هویت ویژه ای برخوردار شود. از سوی دیگر آن اجتماع کلان، باید مشتمل بر نظامهای گسترده انسانی و دارای جامعیت لازم باشد؛ زیرا در غیر این صورت ضمانتی بر تشکیل و تداوم چنین جامعه ای نیست. نظام های تاریخی، دینی، اخلاقی، معنوی، سیاسی و اقتصادی نمونه های بارز آن نظام ها محسوب می شوند. بدین منظور پنج واژه زیر که ظاهراً نسبت به سایر واژگان قرآنی از گستردگی بیشتری برخوردارند، مورد بررسی قرار گرفتهاند.
1. بلد
این واژه در هیجده آیه و پانزده سوره قرآن کریم ذکر شده است و یک سوره نیز بلد نام دارد. بلد به معنای «کل موضع مستحیز من الارض، عامر او غیر عامر، خال او مسکون» است؛ یعنی هر مکان مشخص و محدودی از زمین، چه آباد یا غیر آباد، خالی یا مسکونی باشد، بلد نامیده میشود)(فراهیدی، 1409، ج 8، ص42). این تعریف در کتابهای لغت معروفی همچون تهذیب اللغه، لسان العرب و التحقیق فی کلمات القرآن الکریم به نقل از صاحب کتابالعین وجود دارد. در کتابهای لغت دیگری نیز تعاریفی مشابه آن هست که قدر متیقن همه آنها، عبارت «کل موضع مستحیز من الارض» است(فراهیدی، ج8، ص42؛ ازهری،1421، ج14، ص90؛ راغب،1412، ج1؛ ابن سیده، 1421، ج13، ص342؛ ابنمنظور، 1414، ج3، ص94؛ فیروزآبادی، 1415، ج1، ص385؛ مصطفوی، 1430، ج1، ص354). اکثر لغتنامه ها، این واژه را «زمینی محدودشده و حصارکشیده» معنا کردهاند و قید «سکونت انسان» در آن، موضوعیت و الزامی ندارد؛ مانند نظر علامه مصطفوی که ریشه و اصل این ماده را «قطعة محدودة من الارض مطلقاً عامرة او غیرها» بیان میکند(قطعه محدودی از زمین چه آبادانی یا غیر آبادی باشد)(مصطفوی، 1430، ج1، ص354).
بنابراین بلد لزوماً بر سکونت انسانها دلالت نمیکند و بر آبادی و غیرآبادی نیز اطلاق میشود. حال آیا میتوان محدوده وسیعی از زمین را که مشخص نیست انسانی در آن ساکن باشد تا، چه رسد به اینکه بخواهد مجتمع انسانی باشد، متمدن نامید؟ علاوه بر آن، قید «محدودیت» در معنای لغوی این واژه نیز گستردگی آن را زیر سؤال میبرد.
در قرآن کریم صفت احیاء برای بلدهای سرسبز و اماته برای بلدهای بی آب و علف آمده[6] و اشاره ای به حضور انسان در آنجا شده است. شهرهای مقدسی با عنوان «بلد» یاد شدهاند که شرافت این شهرها به علت حضور پیامبر خدا، خانه کعبه و یا دعای انسان بزرگی در حق آن سرزمین است و بلد، به خودی خود شرافتی ندارد. آیاتی در سوره فجر، از بلاد پیشرفت های یاد میکند که به تعبیر قرآن در زمانه خود، نظیری نداشتند[7]. ذات یگانه ربوبی این شهر را با وصف «إِرَمَ ذاتِ الْعِماد؛[8] دارای ستونهای بلند» که کنایه از عظمت و شکوه است، معرفی میکند که به دلیل طغیان مردمانشان، سرانجامی جز هلاکت نداشتند[9].
بنابراین بلد در قرآن کریم بر شهرهای خالی از سکنه انسان، مکان های شریف و سرزمین های پیشرفت های که نابود شدهاند، اطلاق شده است. پس اولاً دلالتی بر حضور انسان ندارد. ثانیاً به خودی خود شرافتی ندارد و ثالثاً نمادی از سرزمین های پیشرفت های است که سرانجام هلاک شدهاند.
هنگامی که در منطق قرآن کریم، عاقبت شهر ارم که از نظر امکانات ظاهری و مادی نظیری در عصر خود نداشته[10] نابودی است، به نظر میرسد میتوان در دلالت مدرنیته بر تمدن نیز تأمل نمود. در نگاه قرآن، صرف وجود آسایش، ملاک تمدنی بودن اجتماع نیست. از این حقیقت فراتر نیز در آیات دیگری مشاهده میشود؛ اینکه خداوند همگان را از چشم دوختن و خیره شدن به چنین امکاناتی و رفتوآمدهای چشمگیر کافران و فریفته نشدن به ناز و تنعم آنها در دنیا برحذر میدارد: لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلادِ(.[11] قرآن کریم عاقبت این گروه کافر را هلاکت پیشبینی کرده است[12]و آنها را «مجادلهگران در برابر آیات الهی» معرفی میکند.[13] به تعبیر قرآن، این گروه، دارای قدرتهای عظیمی بودند تا حدی که در سرزمینهای دیگر نفوذ کردند و آنها را نیز به تصرف خود درآوردند، اما در نهایت در مقابل قدرت الهی تاب مقاومت نیاوردند[14]. قرآن نه تنها پیشرفت مادی را ملاک جامعه متمدن نمیداند، بلکه قدرتهای استعماری را نیز تأیید نمیکند و سرانجامی هلاکت بار را برای آنها پیشبینی میکند. حال این سؤال به ذهن میرسد که آیا میتوان علیرغم این توصیفهای قرآنی، چنین شهرهایی را متمدن نامید؟ قدرت، رفاه مادی و پیشرفتهای ظاهری مانع هلاکت بلد نشدند. با تأکید قرآن بر نابودی بلد، این واژه جایگزین و الگوی مناسبی برای تمدن نیست؛ زیرا تمدنی مدنظر قرآن کریم است که اسباب سعادتمندی انسانها را فراهم کند.
اگر این واژه همان تمدن مورد نظر قرآن است، پس چرا در آیه: )كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ([15] صاحبان قلبها و گوشها و گواهان را به عبرتگرفتن از عاقبت هلاکتبار مردم بلد سفارش کرده است؟! بر این اساس بینش و گرایشی که بلد برخاسته از آن است، مورد تأیید قرآنکریم نمیباشد و این واژه، تمدن مدنظر قرآن کریم نیست.
2. قریه
این واژه و جمع آن «قری» در26 سوره و 48 آیه از آیات قرآن کریم بیان شده و به معنای«اجتماع مردمی» است(ابن فارس، 1404، ج5، ص78- راغب، 1412، ج1، ص669). اصل این کلمه، به معنای«اجتماع و جمعیت» و «مطلق جمعیت بدون درنظرگرفتن نظم و تدبیر در آن مدنظر است»(مصطفوی، ج9، ص282). برخلاف معنای لغوی واژه بلد، قید «سکونت انسان» درباره قریه وجود دارد و هر جا این واژه در قرآن کریم بهکار رفته، حکایت از مجتمع های انسانی میکند. از آنجایی که تمدن به مکان خالی از انسان اطلاق نمیشود، به نظر میرسد که قریه در مرتبه بالاتری نسبت به واژه بلد قرار دارد.
قریه نموداری از جامعه به هلاکت رسیده را به تصویر میکشد؛ زیرا خیل عظیمی از آیاتِ مشتمل بر واژه قریه، در تبیین مذمت و هلاکت اهل آن است. ویژگی هایی نظیر کفران نعمتهای الهی[16]،حضور مترفین[17]، سران حیلهگر[18] ، ظالمان[19]، طغیانگران در برابر نعمتهای الهی[20] ، سرپیچیکنندگان[21] و متجاوزان از فرمان خداوند متعال[22]، نمونههای روشنی از چهره «قریه» در قرآنکریم است. در مقابل این ویژگیها نیز سرانجامی جز هلاکت[23]، گرفتار شدن به مکر الهی[24]و بدون یاور رها شدن در هنگام نزول عذاب الهی[25]برای آنها، بیان نشده است. قوم گناهکار لوط نیز با عنوان «قریه» یاد شدهاند[26]. همه این قراین ترسیم کننده چهره ای از اجتماع های ناموفق قریه است.
از باب نمونه به دو آیه در این زمینه میپردازیم. ابتدا آیه 112 سوره نحل است که از قریه ای سخن میگوید که دارای سه صفت امنیت، اطمینان و روزی فراوان بود؛ اما به علت کفران نعمت اهل آنجا، خداوند لباس گرسنگی و ترس را بر آنها پوشانید: )وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللهِ فَأَذاقَهَا اللهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ((نحل/ 112). خداوند داستان این قریه را به عنوان سنتی الهی مثال زده تا هر جامعهای که اینگونه رفتار میکند، بداند عاقبتی اینچنین خواهد داشت. با کمی دقت درمی یابیم که در نگاه قرآن این سه صفت ذکرشده، بهتنهایی، ملاک جامعه متمدن نیست؛ زیرا با کفران نعمتی، چنین اجتماعی از هم پاشید. این نعمتهای سهگانه مادی، هنگامی سبب تکامل افراد جامعه میشوند که با نعمت معنوی ایمان و توحید همراه شوند: )وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُون((نحل/113).
آیه دوم درباره حضور مترفین در قریه سخن میگوید که میفرماید: )واذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفِيها فَفَسَقُوا فِيها فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِيراً((اسراء/ 16). برخلاف تصور کسانی که جامعه خوشگذران و مرفه را جامعه متمدن میدانند، قرآن کریم دیدگاهی مقابل آن دارد؛ بهگونهایکه فرهنگ مترفین(ثروتمندان از خدا بیخبر) را مانع شکلگیری تمدن ذکر میکند. جامعه ای که میخواهد متمدن باشد، نباید بر مبنای خواستههای انحصاری و رفاهطلبانه مترفین عمل کند، زیرا «سقوط اخلاقی و اجتماعی جامعه، به دست رؤسای مرفه آنان است»(قرائتی، 1383، ج5، ص32) و عاقبتی جز هلاکت در انتظار چنین جامعهای نخواهد بود. ملاک جامعه ماندگار، فقط برقراری رفاه اجتماعی نیست؛ زیرا در غیر اینصورت مترفین در این آیه، به هلاکت دچار نمیشدند. «یکی از شیوههای قهر و کیفر الهی، رفاهزدگی و فرورفتگی در نعمتهاست»(قرائتی، 1383، ج5، ص32). پس به محض مشاهده رفاه و امکانات اقتصادی جامعه ای، نباید آن را متمدن بخوانیم؛ زیرا احتمال دارد که این رفاه نشانهای از قهر الهی باشد و نه تمدنی ماندگار. به عقیده سید قطب نیز کثرت مترفین در جامعه، یکی از اسباب هلاکت آن است(سید قطب، 1412، ج4، ص2218). قرآن کتاب هدایت است و امکان ندارد قریه را که الگویی از جامعه هلاک شده است، بتوان تمدن قرآنی نامید؛ زیرا عاقبتی جز گمراهی برای آنها متصور نیست و چنین عاقبتی با هدف نزول این کتاب آسمانی منافات دارد.
حال این سؤال به ذهن میرسد که آیا قریه شباهتی با تمدن های سکولار ندارد بر پایه رفاه مادی انسان پایه ریزی شده و به پیشرفت های خیره کننده ای نیز رسیده اند؟
3. مدینه
این کلمه که ریشه آن مدن، جمع آن مدائن و به معنای شهر است(راغب، 1412، ج1، ص763) در یازده سوره قرآن کریم و شانزده آیه مشاهده میشود. صاحب کتاب العین درباره آن چنین میگوید: «کل ارض یبنی بها حصن فی اصطمتها فهو مدینتها»(فراهیدی، 1409، ج8، ص- صاحب، 1414، ج9، ص327). البته این معنا از مدینه، در لغتنامه های دیگری نیز بیان شده است(صاحب، 1414، ج9، ص327). تأکید بر معنای «مکان بودن» آن، نسبت به سایر معانی که بتوان بر آن حمل کرد، ارجحیت دارد(زبیدی، 1414، ج18، ص528- جوهری، 1376، ج6، ص2201-مهنا، 1413، ج2، ص544؛ زمخشری، 1386، ص20- بستانی، 1375، ص800).
در نگاه اول با توجه به ریشه این کلمه که از مدن آمده و به نوعی با تمدن اشتراک لفظی دارد، به نظر میرسد که شاید واژه مدینه معادل تمدن باشد، اما با اندک دقتی درمی یابیم که چنین نیست؛ زیرا جامعه مردمی مدینه، در اصل همان قریه ای است که در صورت سرپیچی از قوانین الهی و تخطی از مسیر رسالت، گرفتار هلاکت خواهند شد. این حقیقت در سوره یس به وضوح مشاهده میشود. در این سوره، قبل از ورود پیامبر به آن شهر، خداوند آنجا را با عنوان «قریه» ذکر کرده، اما در هنگام حضور پیامبر، همان شهر «مدینه» نام گرفته است(یس/13- 20). این نکته با دقت در تمامی آیاتی که مدینه در آنها بیان شده نیز بهدست می آید. پیامبرخدا مردم را به سمت عمل صالح راهنمایی میکند تا جامعه زیانبار قریه از نابودی نجات پیدا کند. هرچند مرتبه این واژه، از قریه و به طریق اولی، از بلد بالاتر است، هیچیک از این سه واژة ذکر شده، توانایی حمل معنای تمدن را نداشتند.
4. ملک
این واژه در 26 سوره و 40 آیه ذکر شده است. در اصل واژه ملک، معنای «قوت و تسلط» نهفته است(مصطفوی، 1430، ج11، ص177- زبیدی، 1414، ج13، ص647- راغب، 1412، ج1، ص774-ابنفارس، 1404، ج5، ص351). ملک در قرآن کریم با عبارتهای گوناگون و فراوانی، مختص به خداوند ذکر شده که البته به اذن الهی به برخی از پیامبران بزرگ نظیر ابراهیمؑ، داودؑ و سلیمانؑ نیز اعطا شده است. آیاتی نظیر)أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ((بقره/107)، )لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ((مائده/ 120) و )تَبَارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ((زخرف/85) تنها نمونه های اندکی از این حقیقت هستند که ملک فقط مخصوص خداوند تبارک و تعالی است. ملک با صفت های «عظیم»، «لايَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي» و… در قرآن ذکر شده، اما اصل معنای ملک، نظر به هیچ یک از اینها ندارد و معنایی عام از آن مد نظر است(راغب، 1420، ج3، ص1277). اختیار ملک نیز در دست شخص خاصی است که خداوند آن را به او اعطا کرده است. ملک ویژه سلیمانی که با صفت «لايَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي» یادشده و ملک عظیم که با توجه به آیات و روایات به «امامت و ولایت» تعبیر شده است(طریحی، 1375، ج5، ص289- دژآباد، 1395، ص75)، این حقیقت را میرساند که ملک نسبت به واژگان قبلی از گستردگی بیشتری برخورداراست، اما با بررسی آیات و ریشه این واژه در لغتنامه ها، معنای تمدنی و جامعیت نظامهای اجتماعی در آن دیده نمی شود. ملک در نگاه قرآن متعلق به خداوند است و تنها کسی شایستگی آن را دارد که خداوند به او اذن داده باشد. این افراد از زمره پیامبران و امامان الهی هستند و بر طبق ظاهر قرآن، غیر از آنها کسی چنین لیاقتی را ندارد و ملک به عامه مردم و بدنه جامعه مربوط نمیشود. حال با این فرض آیا میتوان ملک را بر تمدن اطلاق کرد، آن هم تمدنی که در زمان غیبت معصوم ایجاد شود؟! اگر ملک معادل تمدن باشد، اصلاً تمدنی تا زمان حضور معصوم ایجاد نخواهد شد. ما به دنبال معادلی مناسب برای تمدنهای رایج هستیم؛ در حالی که اگر ملک را معادل تمدن بدانیم، به کلی آن تمدنها را نفی و اصلاً ایجاد تمدن در غیبت معصوم را رد کردهایم. جالب است که معتقدان به معادل بودن ملک با تمدن نیز آن را به مهدویت پیوند زده اند(مهدوی، 1394، ص5).
مطابق آنچه از ریشه واژگان و تتبع در آیات قرآنی به دست آمد:
بلد به سرزمینهای خالی از سکنه انسان نیز اطلاق میشود؛ زیرا فقط محدودهای مشخص در زمین کافی است تا عنوان بلد به آن مکان گفته شود.
قریه مکانی است که انسانها در آن سکونت دارند. هرچند قریب به اتفاق همه قریه های توصیفشده در قرآن، عاقبت نیکویی نداشتند و اکثرشان نابود شدند، اما برخلاف بلد نمیتوان مکان بدون حضور انسان را قریه نامید.
مدینه شهری است که به شرافت حضور پیامبری الهی مزین شده است؛ زیرا شهر خالی از پیامبر، همان قریه است. مردم مدینه اگر از دستورهای پیامبران پیروی کند و عمل صالح انجام دهند، از عاقبت هلاکت باری که خداوند متعال برای قریه بیان فرمود، نجات مییابند.
ملک خیلی گسترده تر از این سه واژه است؛ زیرا نمونه های قرآنی آن نظیر ملک سلیمانی و یا ملک عظیم که بنا بر روایات به اهل بیت: اعطا شده است و نمونه بارز آن که در زمان ظهور حضرت حجت بروز مییابد، همگی نشان از وسعت آن دارد.
به نظر میرسد بتوان میان واژگان ذکرشده رابطه عموم و خصوص مطلق برقرارکرد و محدوده هریک را مانند دایره ای در الگوی زیر ترسیم کرد که محدوده واژگان مدینه، قریه، بلد و ملک به ترتیب(از درجه پایین به بالا) وسیع تر شده و قلمرو بیشتری را احاطه کرده است.
| ملک |
| بلد |
| قریه |
| مدینه |
این پژوهش به دنبال دستیابی به واژه ای به معنای اجتماعی کلان و متشکل از نظام هایی اجتماعی است که سعادتمندی بشر را بر اساس هدف هدایتی قرآن تضمین و با تمدن رویارویی کند. قرآن صرف وجود اجتماعات کثیر نظیر بلد، قریه و مدینه را که در نگاه اولیه بیانگر اجتماع های انسانی هستند و مفاهیم کلانی نظیر ملک را تمدن برتر نمیداند؛ زیرا فاقد معیارهای جامعه تمدنی اند و فقط برخی از آنها، ضرورت اجتماعی زیستن بشر را بیان و البته نموداری از جامعه هلاک شده یا به سعادت رسیده انسانی را نیز ترسیم میکنند؛ مانند آنکه پیشرفت و توسعه شهرها،[27]رفت و آمدهای چشمگیر کافران[28]، حضور سرمایهداران(مرفهان)[29] و سایر معیارهای مادی، هیچ کدام پابرجاماندن جامعه بشری را ضمانت نمیکند و با کفران نعمت و عدم ایمان مردم هر جامعه ای، عاقبتی جز هلاکت برای آنها پیشبینی نمیشود[30]. اما در مقابل آن، اجتماع هایی در قرآن مدح میشود که در غالب موارد، فقط شامل تعداد اندکی از یاران انبیاست. در منطق قرآن، رسولان الهی آغازگران تمدن انسانی هستند(طباطبایی، 1417، ج4، ص147). این مطلب با دقت در همین واژگان هم به دست میآید؛ زیرا مدینه با اینکه از وسعت کمتری نسبت به سه واژه دیگر برخوردار است، اما به جامعه متمدن نزدیکتر و از هلاکت به دور است. در مقایسه بین بلد و قریه نیز، از این نظر، قریه بالاتر از بلد است؛ زیرا قریه هر جایی که در قرآن به کار رفته است، حکایتی از مجتمع های انسانی را بیان میکند، اما در بلد چنین الزامی وجود ندارد. هیچ یک از این چهار واژه، توانایی حمل حقیقت عظیم تمدن را ندارد و مفسران نیز درباره این واژگان چنین نظری یا مشابه آن را ابراز نکرده اند؛ زیرا زمانی میتوان مهر تمدنی بر واژهای نهاد که علاوه بر گستردگی، از جامعیت نظامهای اجتماعی نیز برخوردار باشد. این در حالی است که هیچ کدام از این واژگان، چنین ظرفیتی را نداشتند.
4. امت
واژه امت و جمع آن (امم) در 25 سوره و 53 آیه قرآن کریم واقع شده است. از مشتقاتش، امام و ائمه است که به ترتیب در پنج سوره و پنج آیه و چهار سوره و پنج آیه آمده است. ریشه این واژه «امم» به معنای «قصد چیزی را کردن»، است(ابندرید، 1988م، ج1، ص59- زبیدی، 1414، ج16، ص26) و«این معنا در تمامی مشتقات این کلمه محفوظ است»(مصطفوی، 1430، ج1، ص149). امت به مرجع، جماعت و دین نیز برمیگردد(ابنفارس، 1404، ج1، ص21)؛ زیرا همه آنها به قصد و هدف خاصی نظردارد. امت به فرد یا جماعتی که به سوی هدف خاصی در حرکت هستند، اطلاق میشود.
در ابتدا به نظر میرسد امت در قرآن، به سه معنا آمده: 1. افرادی از انسان که دور هم جمع شده باشند: )وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنْ النَّاسِ يَسْقُونَ…((قصص/ 23). 2. زمان نسبتاً طولانی:)… وَاِدَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ…((یوسف/ 45). 3. ملت و دین )… إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ…((زخرف/23). اما با دقت در معنای اصلی و ریشه این کلمه، این واقعیت به دست میآید که برگشت هر سه مورد، به همان معنای اصلی است. راغب نیز در تعریف اصل آن، این حقیقت را متذکر شده است: «الْأُمَّةُ: كل جماعة يجمعهم أمر ما إمّا دين واحد، أو زمان واحد، أو مكان واحد سواء كان ذلك الأمر الجامع تسخيرا أو اختيار»؛ امت: هر جماعتی که امری واحد، دینی واحد، زمانی واحد یا مکانی واحد آنها را جمع میکند و فرقی ندارد که این جمعشدن به اجبار باشد یا از روی اختیار»(راغب، 1412، ج1، ص86). با این فرض، امام و جمع آن ائمه نیز پیشوا و راهنما به سوی مقصدی خاص هستند.
در این میان نظری مشاهده میشود که در تفسیر معنای امت معتقد است که پایبندی به یک اصل و ریشه واحد وجود ندارد. این دیدگاه هرچند که اتفاق نظر لغت شناسان درباره ریشه واحد این واژه را پذیرفته است، اما با ذکر پنج معنای اصطلاحی در قرآن کریم، معنای واحدی را برای امت قبول ندارد. این معانی را با توجه به آیات مختلف، گروه و جماعتی از انسانها، مقداری از زمان، گروهی از جانداران، دین و رهبر میداند(مصلاییپور، 1396، ص91). اما مقاله حاضر بر پایه دیدگاه لغتشناسان و کندوکاو در آیات مربوط به آن، بر وحدت در اصل این کلمه تأکید دارد و معتقد است که هرچند این واژه مفهومی پرکاربرد در قرآن کریم و دارای فرازوفرود است، اما «هدف و مقصد» در این کلمه، نقطه عطفی است که باید بدان دقت داشت. توجه به «مقصد» در تمامی معانی اصطلاحی آن در قرآن قابل مشاهده است؛ زیرا هریک به نوعی به سوی هدفی در حرکت هستند. از سوی دیگر این معانی اصطلاحی نیز قابل مناقشهاند. برای نمونه برداشت معنای امام و رهبر از آیه )انَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّه((نحل/ 120)(همان) باید در کنار معنای امت بودن حضرت ابراهیم، دیده شود. در غیر اینصورت این سؤال به ذهن خطور میکند که چرا خداوند متعال از واژه امام در این آیه استفاده نکرده است؟ امتبودن ابراهیمؑ، یعنی آن حضرت به حدی رسیده است که بهتنهایی کار جماعتی را در رسیدن به مقصد الهی انجام میدهد. قطعاً «امت» دارای بار معنایی خاصی جدا از لفظ «امام» است و ابراهیم دارای هر دو مقام بود.
معنای جماعتی از انسانها و جانداران در این واژه نیز با دقت در این نکته استفاده میشود که آنها نیز به سوی مقصدی در حال حرکتاند. دین و روش نیز آدمی را به سوی هدفی سوق میدهد. امت در آیه )وَاِدَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ((یوسف/ 45) نیز ناظر بر این است که در استفاده از این کلمه برای زمان، منظوری نهفته؛ اینکه زمان به هدفی که در قرآن درباره ماجرای حضرت یوسف مدنظر است، میرسد؛ یعنی زمانی که به نهایت مقصد خود رسید و آن فرد زندانی بعد از مدتی، به یاد سخنان حضرت یوسف افتاد.
امت، واژه ای کلان و جامع
در این پژوهش معیار شناسایی واژهای مناسب برای مفهوم تمدن، وسعت و جامعیت است. هر واژه قرآنی که این دو شاخصه را توأمان دربربگیرد، به معنای تمدن نزدیکتر است. با بررسی لغتنامه ها و آیات مختلف به نظر میرسد واژه امت، از وسعت و جامعیت بسیاری نسبت به سایر واژگان برخوردار باشد.
وسعت در اشتمال نوع بشر
معنای امت از نظر عمومیت و وسعت، تابع مورد استعمال یا اراده گوینده است و برحسب اختلاف موارد، مختلف میشود. گاه فقط بر یک فرد[31]، زمانی بر عده معدودی[32] و حتی بر تمامی گرویدگان به یک آیین[33] نیز اطلاق شده است(طباطبایی، 1374، ج1، ص297). واژه امت، ظرفیت عظیمی از حیث افراد را داراست؛ زیرا همه افرادی را که در لوای یک آیین هستند، دربرمیگیرد. بیشک گستردگی آن، زمانی به وضوح قابل فهم است که امت مورد نظر قرآن کریم را دارای ملت(آیین)حنیف بدانیم. بر این اساس تمامی افرادی که بر پایه فطرت توحیدی خویش عمل کنند و حقگرا باشند، مشمول این آیین میشوند و با این نگاه، امت در دین خاصی خلاصه نمیشود. هرچند بعضی امت را در دین اسلام خلاصه میکنند(ایزوتسو، 1381، ص96- ظهیر، 1388، ص49) و یا معتقدند در ابتدا دایره وسیعی را شامل میشده، ولی در نهایت به جامعه دینی و مسلمان محدود شده است(.(Eliade, 1986, p862 اما دستاوردهای این پژوهش حاکی از این است که در قرآنکریم، امت به دین یا عقیده خاصی محدود نشده، بلکه علاوه بر شمولیت آن، این کلمه بر ناس(مردم) اطلاق شده است[34]. برخی از اجتماعهای انسانی که با لفظ «امت» یادشده اند، همواره پابرجا بودند و نام و یادشان هنوز هم ماندگار است. یک نفر بهتنهایی یعنی ابراهیمؑ نیز امت نامیده[35] و به عنوان الگویی معرفی شده[36] که دارای ملتی حنیف است[37]و ملک الهی و مقام امامت نیز به ایشان عطا شده است[38].
تمدن قرآنی، تمدنی انسانمحور است(جعفری، 1359، ص162). اصل و اساس امت، بر ساخت انسان است و تلاش قرآن نیز برای ساخت انسانهای متعالی است که امت واحده را میسازند[39]؛ امتی که از انسانهای الهی دیگرخواهی تشکیل شده است که به دوبعدی بودن و اصالت بعد الهی خویش[40] معتقدند. آنها برای تکامل بعد اصلی خود از طریق جهاد اکبر میکوشند تا با رعایت انصاف و عدالت در قبل تکتک افراد جامعه، همچون پارهای از وجود خود[41]، بعد اصیل وجودشان را متکامل کنند.
اهمیت ایجاد امت، تا حدی است که خداوند متعال یکی پس از دیگری پیامبران را برای امت شدن بشر فرستاده، اما مردم آنها را تکذیب میکردند[42]. «بشر امتی است واحده و دارای ربی واحد و آن خدای – عزاسمه- است و دین واحد و آن توحید است»(طباطبایی، 1417، ج14، ص322). هر امتی، رسولی دارد[43]. رسولان الهی با بشارت به هدایت شدگان و انذار گمراهان، در برقراری وحدت و ایجاد امت واحده، نهایت تلاش خود را میکردند تا قسط و عدل را در جامعه برپاکنند. «اولین رفع اختلافی که در بشر صورت گرفته، به وسیله دین بوده و اگر قوانین غیردینی هم به این منظور درست کردهاند، الگویش را از دین گرفته اند»(طباطبایی، 1417، ج2، ص120).
وحدت در گستره امت
گستره وسیع امت این سؤال را به ذهن تداعی میکند که چگونه میان همه کثرتها، امت میتواند در مداری مستقیم به حرکت خود ادامه دهد؟ هر مقدار وسعت بیشتر باشد، نیاز به وحدت ملموستر است؛ وحدتی که بتواند همگان را در مسیری یکسان هدایت کند و بینظمی به وجود نیاید. بدون نظم هرگز تمدنی پایدار نخواهد بود(Newman, 1979, p476). ایجاد نظم نیز مستلزم وحدترویه در بدنه امت است. «اگر وحدت و همسویی وجود نداشته باشد، اساساً تمدنی شکل نمیگیرد»(بابایی، 1388، ص55). تمدن باید در یک محور قرار گیرد و به پیش رود(پهلوان، 1382، ص148-147)؛ زیرا درغیراینصورت بقایی نخواهد داشت و اطلاق عنوان تمدن بر آن صحیح نیست.
بر اساس آیات قرآنکریم، علاوه بر آنکه ویژگی ذاتی امت بر مدار وحدت است، به سوی رب واحدی نیز در حال حرکت است و خاستگاه عقلانی آن هم برپایه آیین واحدی به نام ملت حنیف است که از حقیقت واحد و مشترکی در میان افراد بشر به نام فطرت برمیخیزد. این وحدت در زوایا و لایههای امت مشاهده میشود.
الف) واحده بودن امت
به عقیده مفسر برجسته علامه طباطبایی، انسان به مقتضای طبیعتش، مدنی است و به تعبیر قرآن کریم، بشر در ابتدا امتی واحده بود و همه انسانها با یکدیگر اجتماعی واحد داشتند. پس از مدتی بر اثر اصل استخدام، هر یک در پی کسب منفعت شخصی برآمدند(طباطبایی، 1417، ج4، ص150-144- بوذرینژاد، 1391، ص53)؛ زیرا طبع بشر کمالگراست و برای رسیدن به تکامل، هر آنچه در دسترس بیابد، تمایل به استخدام آن را دارد تا از آن نفع ببرد. بشر اولیه برای به دست آوردن منافع بیشتر، در جهت سلب منافع دیگران عمل کرد و قوی از ضعیف بهره کشی نمود و هرج و مرج و انتقام از ظالم، جای وحدت در جامعه را گرفت. بر اثر اختلافی که بدین سبب میان انسانها پدیدآمد، از آن یکپارچگی امت واحده خارج شدند. در این زمان، خداوند رسولان الهی را که منادیان قسط و عدل بودند، برای تشکیل امتی منسجم و توحیدی به سوی مردم گسیل داشت.
ساخت امت واحده به خواست و تلاش مردم محول شده است. هرچند خداوند بر ایجاد آن تواناست، انسانها با نعمت اختیاری که به آنها ارزانی شده است، در این مسیر گام برمیدارند و یا خود را از آن محروم میسازند[44]. خداوند متعال از طریق اختلاف همیشگی میان انسانها، بندگانش را آزمایش میکند تا گمراهان از هدایتشدگان جدا شوند. انسان همانگونه که در برابر خدا برای انجام تکالیف دینی خود مسئول است، باید در پیشگاه الهی در برابر مسئولیتش برای ساخت امت منسجم توحیدی نیز پاسخگو باشد.
امت قابلیت بالقوه برای واحده شدن را دارد: )انَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُون((انبیاء/92)، )وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُون((مؤمنون/ 52). مراد از امت در این آیه را دین یا امت بدانیم، هردو به یک هدف میرسد. امت و دین با یکدیگر هم پوشانی دارند. دین به وسیله پیامبران، برای حرکت بشر در مسیر ساخت امت توحیدی آمده است.
ب ) دین، عامل برقراری وحدت
دینی که سبب ایجاد امتی واحد است، باید خود نیز واحد باشد. در ابتدا به نظر میرسد این مطلب با فراوانی رسولان الهی سازگاری ندارد، اما پس از اندکی تأمل درمییابیم که دعوت همه آنها به سوی هدف مشترکی بوده که همانا توحید و رخت بر بستن اختلاف از صحنه جامعه بشری است.
وحدت دین را با واژه قرآنی «ملت حنیف» میتوان ملموسترکرد. این کلمه به معنای سنت، آیین و روش است(ازهری، 1421، ج15، ص- فراهیدی، 1409، ج8، ص324). در قرآن کریم، هشت بار از آیین ابراهیم، سخن به میان آمده و خداوند متعال همه مردم را به پیروی از این آیین فراخوانده است[45]. مطابق آیه 130 بقره )وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَه( فقط سفیهان از آیین ابراهیم روبرمیگردانند و آیه 135 بقره[46] هدایت را فقط در آیین ابراهیم میداند. همه پیامبران و پیروانشان، در زیر لوای آیین ابراهیمی قرار میگیرند. هر تمدنی بر اساس آیین و قانونی واحد است و زیر بنای تمدن معرفیشده در قرآن، ملت حنیف ابراهیمی است. وسعت ملت حنیف، تمامی افراد بشر با همه گرایشهای فرهنگی و دینی حقگرا و توحیدی را دربرمیگیرد. «بیشک توجه به ظرفیتهای فرهنگی و اجتماعی متفاوت در یک جامعه و ترکیب و ساماندهی آنها در ایجاد جامعهای بزرگتر به نام تمدن(بهمثابه کلانترین و شاملترین واحد اجتماعی) بسیار سازنده و اثربخش است»(مرادی، 1394، ص91).
حنیف به معنای حقگرا و اعتدال در مسیر مستقیم است(مصطفوی،1430ق، ج2، ص344). سید قطب نیز در تفسیر آیه )فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفا(، حقیقت دین ابراهیم را میل از هر گونه شرکی میداند(سید قطب،1412، ج1، ص434) و در ادامه آیه نیز با عبارت )ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِين(، بر این مطلب تأکید شده است.
در آیه دیگری خداوند بهترین دین را اینچنین معرفی میکند: )وَ مَنْ أَحْسَنُ دِيناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلا((نساء/125). اگر همه مردم را میتوان زیر چتر ملت حنیف گرد آورد، پس باید به دنبال حقیقتی مشترک در میان همه بشر بود. مطابق آیه )فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ((روم/30) این حقیقت با عنوان فطرت بیان شده است. انسانها بر پایه فطرت مشترک و ملتی واحد همگی در پی حقیقت و خداپرستی هستند.
ج) مقصد امت، ذات یگانه ربوبی
هرچند در واژگان مدینه و ملک، توجه به توحید و دعوت به آن مشاهده میشود، در ریشه کلمه «امت» توجه به «مقصد» نقطه عطفی است که در سایر واژگان، چنین تأکیدی وجود ندارد. در آیاتی که در باب امت سخن به میان آمده، غالباً خداوند متعال با عنوان «رب» یاد شده و مقصد امت نیز ذات یگانه ربوبی معرفی شده است. با توجه به آنکه در هر دورهای بیشتر اختلافات مردم با پیامبران، بر سر توحید ربوبی بوده، این مطلب اهمیت بیشتری مییابد. دو آیه )قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُون((آل عمران/ 64) و )يا صاحِبَيِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللهُ الْواحِدُ الْقَهَّار((یوسف/39)، به حقیقت مشترکی بین اهل کتاب و بلکه تمامی مردم اشاره میکند که همانا رب واحد است. هنگامی که مقصد امت، دین، هدف رسولان و… همگی واحد باشد، دیگر امکان وجود ارباب متفرق محال است.
امت علاوه بر وسعت، وحدت را نیز به بهترین نحو ممکن و بلکه فراتر از سایر تمدنهای بشری داراست، زیرا:
اولاً: زمانی میان عناصر تمدنی، هماهنگی و همسویی برقرار میشود که همگی به سوی هدفی واحد به پیش روند. حال اگر علاوه بر هدف واحد، از مبدا واحدی نشئت گرفته باشند و در مسیر واحدی نیز قدم بردارند، این هماهنگی و همسویی قوت صدچندانی خواهد گرفت. پس امت فراتر از تمدن قرار دارد و علاوه بر هدف واحد، از مبدأ واحدی نشئت میگیرد و در مسیر واحدی نیز به پیشمیرود.
ثانیاً: قرآنکریم بشر ابتدایی را که از کمترین امکانات رفاهی بیبهره بوده است، با عنوان امتی واحد یاد میکند. طبق شرایط و تغییرات بسیار زیادی که هرروزه با پیشرفت علم و تکنولوژی در زندگی انسانها اتفاق میافتد، قطعاً تشکیل امتواحده همانند عصر بشر ابتدایی مقدور نیست، اما به نظرمیرسد بشر امروزی نیز میتواند برای رسیدن به وحدت از آن عامل بهره ببرد. امتواحده ابتدایی تا قبل از بروز اختلاف، همانند سایر موجودات و مخلوقات عمل میکرد. به عبارتی بشر در ابتدا هنوز خلاف مسیر نظم حاکم بر جهان گام برنداشته بود و بر این اساس نیازهای خود را برطرف میکرد، اما رفتهرفته از اختیار خویش در جهت بهرهبرداری منافع مادی جهان استفاده کرد. امروزه نیز با دنیایی مواجه هستیم که علیرغم پیشرفتهای گستردهاش، به نابودی طبیعت و انسانها اذعان میکند. حال اگر بشر خسته از اینهمه اختلاف علیرغم شکافتن مرزهای علم و استفاده از امکانات گسترده، راحتی خودش را در کنار آسایش و آرامش دیگر افراد و بلکه سایر مخلوقات جهان همچون طبیعت بخواهد و براساس نظم حاکم بر جهان حرکت کند، امت منسجم توحیدی شکل میگیرد.
جامعیت در ساختار و محتوا
امت، علاوه بر وسعت و وحدت، از جامعیت ویژهای برخوردار است و نظامهای مختلف اجتماعی با در نظر گرفتن هر دو بعد وجودی انسان، در آن وجود دارد. «به یک نظام اجتماعی هنگامی تمدن گفته میشود که کارکردهای دنیوی لازم را آن هم در سطح کلان داشته باشد»(بابایی، 1388، ص53). هرچند این ویژگی به نوعی در سایر واژگان نیز مشاهده میشود، اما درباره «امت» مطلبی فراتر وجود دارد. مطابق آیه )كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ…((انعام/ 108) امت نهتنها دارای این ویژگی است، بلکه حقیقتی فراتر نیز دارد: اینکه اولاً: خدای متعال با تزیین نیکوی مطامع دنیوی، تمتع همه افراد بشر در دنیا به منظور رفع نیازهای خویش را تسهیل کرده است. ذات یگانه ربوبی، تأمین نیازهای مادی و جسمانی انسان را برای او زینت قرار داده است تا انسان بدینوسیله در جهت رفع نیازهای خویش قدم بردارد و از آن لذت ببرد.
ثانیاً: خداوند متعال بهره مندی از لذایذ طبیعی را در چهارچوب صحیحی که پیامبران تبیین کردهاند، میپذیرد و ذرهای فراتر از آن را که به روح انسانی شخص و یا روح و جسم دیگران آسیبی وارد شود، هرگز نخواهد پذیرفت.
ثالثاً: اینگونه بهرهمندی از مطامع دنیوی سبب میشود که دو بعد انسان در تعامل و تعادل با یکدیگر طی طریق کنند. به عبارتی، نه روح فدای جسم شود و نه جسم فدای روح. البته در این میان، قطعاً اصالت با روح است؛ زیرا روح برخلاف جسم، قابل تکامل و باقی است.
رسیدن به رفاه مادی، پایینترین سطح از ویژگیهای امت است[47]. بهرهمندی همه انسانها از نعمتهای مادی، از خصوصیات واحد بودن امت است، اما چنان درجه پایینی دارد که خداوند آن را لایق کافران و تکذیبکنندگان درگاهش میداند. خداوند حقیقت عظیمی فراتر از نعمات دنیوی را لایق مؤمنان درگاهش میداند که با تمامی این نعمتهای مادی مقایسه نمیشود. با این حال در نظام اقتصادی امت، همه مردم در بهرهمندی از نعمات دنیوی مساویاند و کسی بر دیگری رجحان ندارد.
هر امتی در راه رسیدن به مقصد واحد خویش، دارای مناسکی است که مطابق ظاهر قرآن، از سوی خداوند متعال تشریع شده است و افراد امت موظفاند به آن عمل کنند )وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً…((حج/ 34، 67). این مناسک، افراد امت را به سمت مقصد واحد هدایت میکنند و به نوعی غذای روح آدمی هستند. با دقت در نظام اقتصادی امت و توجه به مناسک میتوان گفت امت به بهترین حالت ممکن پاسخگوی نیازهای جسمی و روحی افراد است.
مطابق آیه )مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُون( (مائده/66) یکی از ویژگیهای امت برتر، میانه روی و حرکت در مسیر اعتدال است. این در حالی است که تمام برنامه های اسلام از هر نظر معتدل است: )وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدا…((بقره/ 143). چون در آیه، قیدی برای «وسطا» ذکر نشده است، اعتدال در تمامی زمینه ها از نظیر عقیده، ارزشهای معنوی و مادی، دانش، روابط اجتماعی، شیوه های اخلاقی و… را دربرمیگیرد. امت وسط همان امت اسلام است که در میانه دو گروه از مردم قرار دارد و بهترین امت است. یک گروه که فقط به بعد مادی زندگی مشغولاند و بعد معنوی انسان را قبول ندارند و گروه دیگر تنها جانب روح را گرفته و ترک دنیا کردهاند، اما امت اسلام در میانه این دو گروه قرار دارد(طباطبایی، 1417، ج1، ص319).
میانهروی و گواه بودن از شاخصههای برتر و فراتمدنی امت اسلام است که به عنوان برترین امت منسجم توحیدی در قرآن کریم معرفی شده است: «تعبير به «گواه بودن» امت اسلامى بر مردم جهان، و همچنين «گواه بودن» پيامبر نسبت به مسلمانان، ممكن است اشاره به اسوه و الگو بودن بوده باشد؛ چراكه گواهان و شاهدان را هميشه از ميان افراد نمونه انتخاب مىكنند؛ يعنى شما با داشتن اين عقاید و تعليمات، امتى نمونه هستيد، همانطوركه پيامبر در ميان شما يك فرد نمونه است. شما با عمل و برنامه خود گواهى می دهيد كه يك انسان می تواند هم مرد دين باشد و هم مرد دنيا. در عين اجتماعى بودن، جنبه هاى معنوى و روحانى خود را كاملاً حفظ كند. شما با اين عقائد و برنامه ها گواهى مى دهيد كه دين و علم، دنيا و آخرت، نهتنها تضادى با هم ندارند، بلكه يكى در خدمت ديگرى است»(مکارم، 1374، ج1، ص483).
گواهان، از میان افراد امت انتخاب میشوند. آنها امام و پیشوای امت هستند و وظیفه هدایت انسانها در مسیر صحیح امت را به عهده دارند[48]. مصداق کامل و تمام گواهان، قطعاً ائمه: هستند، اما نمیتوان انکار کرد که امت نیز بتواند به چنین درجه ای از تکامل برسد. زیرا از یک سو تلاش قرآن برای ساخت امت مورد نظر قرآن و از سوی دیگر آیه )…وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً((فرقان/74) نشان دهنده آن است که رأس هر امتی، امامی قرار دارد. «به گفته توینبی، هر تمدن در مرحلهای از تاریخش به وحدت در زیر لوای یک دولت جهانی میگراید»(آشوری، 1370، ص128-35).
معیارهای اخلاقی مشترکی که در میان همه افراد با هر دین و گرایشی مشاهده میشود، بر پایه حقیقت مشترک فطرت استواراست. اخلاقیاتی نظیر ناپسند شمردن دروغ، تهمت، آزار دیگران و پسندیده دانستن رفتارهای نیکو مانند راستگویی و کمک به همنوع، مرز مکانی و زمانی نمیشناسد و در اعماق وجود انسانها تأیید میشود. «نظام اخلاقی که متضمن نهاد اخلاق و عقلانیت اخلاقی است، مانند دیگر سازههای تمدنی، اگر تبدیل به دین شده باشد(دین اخلاقی)، همچون تمدنهای باستانی شرق دور(تمدنهای بودایی و احیانا کنفوسیوسی)، نقش محوری را در وحدتبخشی به سازههای تمدنی خواهد داشت»(بابایی، 1388، ص64). عشق اخلاقی در نظام امت جریان دارد. عشق به خدا، دیگر انسانها، طبیعت و در یک کلام عشق به هر موجودی در عالم هستی در امت معنا پیدا میکند. البته همه اینها از عشق به مبدأ و معاد برخاسته است و خود نیز سبب آن میشود.
نظام معنوی از دیگر نظام های مهم تمدنی است که در هر تمدنی نقش آفرین بوده است. این نظام در قالب های دینی و غیردینی همچون ادبیات، هنر و… ظاهر میگردد و ناظر به گرایش ها، بینشها و کنشهای روحی و باطنی در یک تمدن است که از رهگذر آن، نیازهای روحی و نیازهای روانی جمعی و تمدنی تأمین میشود(همان، ص69). قرآن کریم به این نیاز افراد بشر توجه داشته و مواردی را که مخالفتی با تکامل روحی انسان ندارد، پذیرفته است. شاید بتوان پیشرفت وتعالی بشر بر اثر گذر از سختی ها را یکی از نمونههای نظام معنوی هر تمدنی به شمار آورد. تمدن هایی که با سختی ظهور پیدا کردند، پایدارتر از تمدنهایی هستند که به آسانی ایجاد شده اند. ابتلای بشر در گرفتاری و سختیها نیز تلنگری برای افراد امت است تا از غفلت نجات پیدا کنند و به مسیر صحیح امت بازگردند[49].
امت دارای پیکرهای واحد است و به تعبیر قرآن، دارای وجود و عمر[50]، کتاب[51]، شعور و فهم[52]، عمل[53]، اطاعت[54]و معصیت[55] است و در جهت ساخت انسان با نظر بر ارضای نیازهای مادی و معنوی او در مسیر صحیح اعتدال[56]، وحدت، حقمداری، دینداری[57]و سایر معیارهای اصیل انسانی است(طباطبایی، 1417، ج4، ص96). امت همانند انسان، دارای پیکرهای واحد متشکل از روح و جسمی است که در زمانی معین، روحش از کالبد جسم خارج میشود. امت از شرافت بالایی برخوردار است، اما فقط ذات یگانه ربوبی باقی است و امت نیز سرانجامش به سوی هموست.
امت، فراتر از تمدن
امت دایره وسیعی از یک نفر تا همه انسانها را دربرمی گیرد تا جایی که تمامی گرویدگان به ملت حنیف را شامل می شود. ملتی که برپایه فطرت مشترک انسان ها بنا نهاده شده است. هدف امت، ساخت انسان های متعالی دیگرخواه است که به جای منفعت شخصی برای نفع دیگران عمل کرده و بعد روحانی خویش را متکامل کنند. علی رغم گستره وسیع، امت بر مدار وحدت حرکت کرده و مقصد آن نیز ربواحد است. خاستگاه عقلانی امت نیز برپایه آیین واحدی به نام ملت حنیف است که از حقیقت مشترک فطرت در میان همه انسانها برمی خیزد. امت جامعیت بی نظیری در تأمین نیازهای جسمی و روحی انسان دارد و با درنظرگرفتن هر دو بعد وجودی انسان، دربرگیرنده انواع نظام های تمدنی است.
گنجایش عظیمی که در لفظ امت مشاهده میشود، از چنان وسعت بی نظیر و جامعیتی برخوردار است که نهتنها جامعه مسلمان را از واژه تمدن بی نیاز میکند، بلکه میتوان لقب «فراتمدنی» بر آن نهاد. امت منسجم توحیدی بر پایه برهان نظام خلقت تبیین میشود که در یک قوس صعودی و نزولی که مبدأ و مقصد آن، ذات یگانه ربوبی است، انسان در ارتباط با خداوند، انسانهای دیگر و طبیعت، نقشآفرینی میکند.
امت، نسخه سازنده و مدبر انسان است. طبق اصل احاطه و شناخت مقایسه نشدنی سازندة هرچیزی به آن چیز نسبت به دیگر افراد، امتِ منسجم ِ توحیدی نیز دستورالعمل خالق و مدبر جهان و انسان است. در نظام کلان امت، علاوه بر نظارت ظاهری و بیرونی، نظارت درونی نیز بر قلبهای افراد حاکم است و آرامش وصفناپذیری نصیب تکتک آنها میشود. هدایتشدگان در مسیر صحیح امت باقی میمانند و بر اساس منفعت بعد روحانی خویش عمل میکنند. این عمل آنها، نهتنها تزاحمی با منفعت های جسمانی و روحانی سایر افراد ندارد، بلکه سبب رشد و تعالی سایر افراد امت نیز خواهد شد.
نتیجه گیری
قرآنکریم فراوان به اجتماع پرداخته است. واژگان بلد، قریه، مدینه و ملک به نوعی ضرورت اجتماعی زیستن بشر را متذکر می شوند، اما هیچ یک گویای تمدن انسانی نیستند. هرچند این واژگان، بار معنایی تمدن را نداشتند، اما نکته های مهمی را در جهت فهم بهتر نگاه قرآن به تمدن روشن کردند. در نگاه قرآن اگر آسایش، قدرت، مقام و… با طغیانگری و تکذیب رسولان الهی همراه شود، سرانجامی جز نابودی ندارد و چنین ویژگیهایی نشان از تمدن نیست.
واژه امت علیرغم آنکه دارای فراز و فرود در قرآن کریم است، ریشه و اصل آن واحد است و توجه به «هدف و مقصد» در تمامی معانی اصطلاحیاش مشاهده میشود. دو شاخصه تمدنی وسعت و جامعیت نیز در امت مشاهده میشود و میتوان این واژه را جایگزینی برای تمدن به حساب آورد.
امت در قالب فرآیندی گردشی بین دو مرتبه قوس صعود و قوس نزول است که مبدأ و مقصد آن، رب واحدی است که مردم(ناس) را به سمت تشکیل امت واحده سوق میدهد. قرآن کریم جامعه ابتدایی ماقبل از ارسال انبیای اولوالعزم(قبل از رسالت حضرت نوح) را یک جامعه بسیط با مناسبات محدود معرفی میکند که اختلاف و تنش خاصی در آن مشاهده نمیشد، اما در ادامه، مردم این جوامع با پیچیدهتر شدن روابط انسانی و به دنبال کسب منافع گستردهتر، سعی در استخدام دیگر افراد بشر برای رفع نیازهای خود داشتند و با افراطی که در طی این مسیر حاصل شد، تعارض و اختلافها شروع به شکل گیری کرد. ذات یگانه ربوبی نیز رسولان الهی را که منادیان و آغازگران تمدن بشری هستند، با دو ابزار بشارت و انذار برای هدایت بشر گسیل داشت تا مردم با استفاده از قانون وحیانی(کتاب آسمانی) و تحت ارشاد و تعالیم انبیای الهی، امت نسجم توحیدی را شکل دهند. این امت برپایه ملت حنیفی بنا نهاده شده است که از فطرت مشترک تمامی انسانها سرچشمه میگیرد.
فهرست منابع
– قرآنکریم.
- آشوری، داریوش(1370)، دانشنامهسیاسی، تهران: انتشارات مروارید.
- ابن سیده، علی بن اسماعیل(1421ق)، المحکم و المحیط الاعظم، تصحیح: عبدالحمید هنداوی، بیروت: دارالکتب العلمیه.
- ابن فارس، احمدبن فارس(1404ق)، معجم مقاییس اللغة، مصحح: عبدالسلام محمدهارون، قم: مکتب الاعلام الاسلامی.
- ابن منظور، محمدبن مکرم(1414ق)، لسان العرب، بیروت: دارصادر.
- ازهری، محمدبن احمد(1421ق)، تهذیب اللغه، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
- ایزوتسو، توشیهیکو(1381ش)، خدا و انسان در قرآن، معنی شناسی جهانبینی قرآنی، مترجم: احمدآرام، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ پنجم.
- بابایی، حبیب الله(1388ش)، جستاری نظری در باب تمدن، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
- بستانی، فوادافرام(1375)، فرهنگ ابجدی، تهران: اسلامی.
- پهلوان، چنگیز(1382)، پنج گفتگو، تهران: موسسه انتشارات عطایی.
- جعفری، محمدتقی(1359ش)، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، جلد پنجم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
- جوهری، اسماعیل بن حماد(1376ق)، الصحاح: تاج اللغه و صحاح العربیه، بیروت: دارالعلم للملایین.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد(1412ق)، المفردات الفاظ القرآن، بیروت: دارالقلم.
- زبیدی، محمدبن محمد مرتضی(1414ق)، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت: دارالفکر.
- زمخشری، محمودبن عمر(1386)، مقدمة الادب، تهران: مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران.
- سیدبن قطب، ابن ابراهیم شاذلی(1412ق)، فی ظلال القرآن، بیروت و قاهره: دارالشروق.
- صاحب، اسماعیل بن عباد(1414ق)، المحیط فی اللغه، تحقیق و تصحیح: محمدحسن آل یاسین، بیروت: عالم الکتب.
- طباطبایی، محمدحسین(1417ق)، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
- طریحی، فخرالدین بن محمد(1375)، مجمع البحرین، تهران: مرتضوی.
- عبدالباقی، محمدفؤاد، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قاهره: دارالکتب المصریه.
- فراهیدی، خلیلبناحمد(1409ق)، کتاب العین، قم: نشر هجرت.
- فیروزآبادی، محمد بن یعقوب(1415ق)، القاموسالمحیط، بیروت: دارالکتب العلمیه.
- قرائتی، محسن(1383ش)، تفسیر نور، تهران: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن.
- مردن، سیمون(1383)، «فرهنگ در امور جهانی» در جهانی شدن سیاست: روابط بینالملل در عصر نوین بینالمللی، ج2، ترجمه گروهی از مترجمان، تهران: ابرار معاصر.
- مصطفوی، حسن(1430ق)، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بیروت-قاهره-لندن: دارالکتبالعلمیه.
- مکارم شیرازی، ناصر(1374ش)، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
- مهنا، عبداللهعلی(1413)، لساناللسان: تهذیب اللسان العرب، بیروت: دارالکتب العلمیه.
- همایون، محمدهادی(1390)، تاریخ تمدن و ملک مهدوی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- Eliade’ Mircea(1986)’The Encyclopedia of Religion’Macmillan publishing company.
- Katzenstein’peter. J. 2011’ civilizathonal state’ secularism and religion’ in: craig —30Calhoun; mark jurgensmeyer jonathan wanatwerpen’ rethinking secularism’ oxford university press.
مقالات
- احمدی، ظهیر، «مفهومشناسی امت در قرآن و اجتماع»، پژوهشنامه علوم و معارف قرآن کریم، ش20.
- بابایی، حبیب الله(1395ش)، «اربعین راهی به آن سوی تمدن».
- بابایی، حبیب الله(1396ش)، «تبارشناسی مفهوم تمدن در غرب جدید»، آینه پژوهش، سال بیست و هشتم، ش1.
- بوذری نژاد، یحیی(1391ش)، «منشأ حیات اجتماعی از منظر علامه طباطبایی»، فصلنامه علمی پژوهشی نظریه های اجتماعی متفکران مسلمان، سال دوم، ش2.
- دژآباد، حامد مهدی و فرامرزی، «بررسی دیدگاه مفسران فریقین درباره مصداق ملک عظیم»، فصلنامه علمی پژوهشی مطالعات تفسیری، سال هشتم، ش29.
- عبداللهی، یحیی(1393ش)، «فلسفه تاریخ از منظر علامه طباطبایی»، تاریخ اسلام در آینه پژوهش، سال یازدهم، ش1.
- قدسی، علی(1386)، «امت واحده در قرآن کریم»، بینات، ش54.
- مرادی، فاطمه(1394ش)، «تعارف و تعامل معروف دو اصل بنیادین در فرآیند تمدنی»، فصلنامه علمی پژوهشی نقد و نظر، سال بیستم، ش4.
- مصلایی پور، عباس و ایوب پروینی، «بررسی تطبیقی مفهوم امت با تکیه بر آرای تفسیری مفسران»، فصلنامه علمی پژوهشی مطالعاتتفسیری، سال هشتم، ش29.
- نوروزی فیروز، رسول(1394ش)، «تمدن به مثابه سطح تحلیل»، نقدونظر فصلنامه علمی پژوهشی فلسفه و الهیات، سال بیستم، ش4.
- همایون، محمدهادی(1394)، «ملک عظیم؛ مهدویت و تمدن در قرآن کریم»، فصلنامه علمی پژوهشی مشرق موعود، ش34.
- Tiryakian’ Edward A(2001)’ Introduction: The Civilization of Modernity and the Modernity of Civilizations’ International Sociology’ 16:277.
- Newman’ Jay(1979)’ Two Theories of Civilization’ Philosophy’ Vol: 54’ No: 210
[1]. عضو هسته مطالعاتی پژوهشی اسلام و تمدن، مرکز پژوهشهای اسلامی معصومیه.
[2]. )إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون( (حجر/9).
[3]. )نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْء( (نحل/89).
[4]. )إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى( (بقره/120).
[5]. )فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلال( (یونس/32)، )وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُون… فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون… فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُون((مائده/ 45 و47).
[6]. )وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِداً( (اعراف/ 58).
[7] . )الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلاد( (فجر/ 8).
[8]. فجر/7.
[9]. )الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ * فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسادَ * فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذاب( (فجر/ 11-13).
[10]. فجر/ 8.
[11]. آل عمران/ 196.
[12]. )وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً فَنَقَّبُوا فِي الْبِلادِ هَلْ مِنْ مَحِيص( (ق/36).
[13]. )ما يُجادِلُ فِي آياتِ اللهِ إِلاَّ الَّذِينَ كَفَرُوا…( (غافر/ 4).
[14]. )وَ كَمْ أَهْلَكْنا… فَنَقَّبُوا فِي الْبِلادِ هَلْ مِنْ مَحِيص( (ق/36).
[15]. ق/ 37.
[16]. )وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً…فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللهِ( (نحل/ 113).
[17]. )إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفِيها… ((اسراء/16).
[18]. )وَ كَذلِكَ جَعَلْنا فِي كُل قَرْيَةٍ أَكابِرَ مُجْرِمِيها لِيَمْكُرُوا فِيها… ( (انعام/123).
[19]. )وَ كَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْيَةٍ كانَتْ ظالِمَةً… ( (انبیاء/ 11).
[20]. )وکمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَها… ( (قصص/ 58).
[21]. )وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها… ( (طلاق /8).
[22]. )وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ… ( (اعراف/163).
[23]. )وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ نَحْنُ مُهْلِكُوها… ( (اسراء/ 58).
[24]. )وَ كَذلِكَ جَعَلْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ…ما يَمْكُرُونَ إِلاَّ بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما يَشْعُرُون( (انعام/ 123).
[25]. )وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ هِيَ أَشَدُّ قُوَّةً مِنْ قَرْيَتِكَ الَّتِي أَخْرَجَتْكَ أَهْلَكْناهُمْ فَلا ناصِرَ لَهُم( (محمد/ 13).
[26]. )وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ… ( (انبیاء/ 74).
[27]. فجر/8.
[28]. )لَا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلَادِ( (آل عمران/196).
[29]. )وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا… ((اسراء/16).
[30]. )ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً… فَأَذَاقَهَا اللهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ( (نحل/112).
[31]. )إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّة… ( (نحل/120).
[32]. )كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ…( (آل عمران/ 110).
[33]. )تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما كَسَبَتْ وَ لَكُمْ ما كَسَبْتُمْ… ( (بقره/ 134 و 141).
[34]. )وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ( (قصص/ 23).
[35]. )إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً… ( (نحل/120).
[36]. )قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْراهِيم( (ممتحنه/4).
[37]. )قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً… ( (بقره/135).
[38]. )…فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً( (نساء/54).
[39]. )كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِين… ( (بقره/213).
[40]. )نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي… ( (حجر/29؛ ص/72).
[41]. بنیآدم اعضای یک پیکرند، که در آفرینش ز یک گوهرند (سعدی).
[42]. )ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا كُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها كَذَّبُو.. ( (مؤمنون/ 44).
[43]. )وَ لِكُلِّ أُمَّةٍرَسُولٌ… ( (یونس/ 47).
[44]. )انَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا( (انسان/ 3).
[45]. )فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفا( (آلعمران/ 95)، )ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيف( (نحل/ 123).
[46]. )وَ قالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً … ( (بقره/135).
[47]. )وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ( (زخرف/ 33).
[48]. )فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيد… ( (نساء/ 41)، )وَ يَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدا …( (نحل/ 84) و )يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم( (اسراء/ 71)
[49]. )…فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ( (انعام/ 42)، )…بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون( (اعراف/ 168).
[50]. )وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ( (اعراف/34).
[51]. )كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى إِلى كِتابِهَا( (جاثیه/ 28).
[52]. )زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُم( (انعام/ 108).
[53]. )مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَة( (مائده/ 66).
[54]. )أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُون( (آل عمران/ 113).
[55]. )وَ هَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ… ( (غافر/ 5).
[56]. )جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً( (بقره/143).
[57]. )وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت( (نحل/ 36).