هاجر عساکره

چکیده

درباره جایگاه واهمیت نقش مادر در تربیت، سخنان نغز بسیار گفته شده اما درباره چگونگی انتقال ارزش ها، به ویژه شکل ‎گیری وجدان اخلاقی بر افراد تحت تربیت و نیز تأثیر شخصیت مادر کمتر سخن به میان آمده است. پژوهش حاضر بررسی نقش مادر را با رویکردی دینی و با استفاده از یافته های روانشناسی مد نظر خود قرار داده است. نگارنده ابتدا با ترسیم ابعاد شخصیت مادر و بحث های مرتبط با تربیت، تأثیر شخصیت مادر در ارزش های اخلاقی را مورد واکاوی قرار داده، سپس به چگونگی نقش مادر در شکل گیری وجدان اخلاقی با ارائه راهکارهایی در سه حیطه ی شناختی، عاطفی و رفتاری بوسیله اعطای بینش، تعمیق باورها و اصلاح رفتار، کوشیده تا به دیدگاهی نو در این زمینه نزدیک شود.

واژگان کلیدی: وجدان، وجدان اخلاقی، مادر، تربیت، اسلام، روانشناسی، ارزش‎های اخلاقی.

مقدمه

انسان در جریان خلقت، مقدم بر تاثیر عوامل تاریخی و عوامل اجتماعی، دارای بٌعد وجودی خاص شده و استعدادهای والا، به او داده شده که او را از حیوان متمایز می‎کند و به او هویت می‎بخشد. انسان در متن خلقت از نوعی شعور و وجدان  بهره مند شده است. وجدان هر فردی به منزله معلمی است که تعالیم اخلاقی را به او می آموزد و بر اجرای این تعالیم نظارت می‎کند. اما وجدان برای این که بتواند راهنمای خوبی باشد نیازمند پرورش است که باید از همان کودکی آغاز گردد. در این میان والدین و بویژه مادر، نقش مهمی در رشد و تعالی وجدان اخلاقی دارد.

مفاسد اخلاقی فرهنگی و اجتماعی از مسائل مهم جوامع امروزی است و در این میان و قایع و آمار نگران کننده به هجوم پیام های غیر اخلاقی اشاره دارد که در رشد وجدان کودک اخلال ایجاد می‎کند و باعث می‎شود که از مسیر اخلاق  منحرف شود زیرا برخی عوامل اجتماعی مهم که منش اخلاقی را پرورش می‎دهند، به تدریج در حال از هم پاشیدگی هستند وهمچنین پیام‎های بیرونی که فرزندان در معرض آن هستند با ارزش هایی که خانواده به آنها القا می‎کنند مغایرند. بی تردید یکی از عوامل مهم و اثرگذار بر شکل گیری و رشد ارزش های اخلاقی، مادر است. نقش مادر فقط تأمین نیازهای جسمانی کودک و به ثمر رساندن آنان، خلاصه نمی‎شود بلکه یک سلسله مسئولیت ‎های اثرگذار پرورشی تربیتی است و از این نظر موجب شده است که در نظام تربیتی و حقوقی اسلام، به نقش مادر توجهی خاص شود. اهمیت این نقش از آن جا روشن می‎شود که نخستین بار کودک در بار کودک در آغوش مادر قرار می‎گیرد و با تعلیم آداب اخلاقی و تشویق وتأیید اعمال خوب و عدم تأیید رفتار بد، و استفاده از عوامل برانگیزاننده عاطفی در جهت متابعت و درك اخلاقى، از راهبردهای عاطفى استفاده می‎شود و در مرحله نهایی با به کار‎گیری امورانگیزشی برای تأثیرگذاری بر اراده‎ی کودک در تحقق بخشیدن به رفتار اخلاقی، به کودک کمک کرده تا توانمندی های خود را به کار گیرد و از این طریق، مادر بر رشد وجدان نقش اساسی خویش را ایفا می‎کند. به این ترتیب مجموعه ‎ای از ارزش‎ها در ذهن فرزند شکل می‎گیرد و یک نظام ارزشی را به وجود می آورند.

این نوشتار با رویکرد مسئله محوری به موضوع شکل گیری وجدان اخلاقی توسط مادر می پردازد و در صدد پاسخ به این پرسش مهم است که مادر چه نقشی بر شکل ‎گیری وجدان اخلاقی کودک دارد و شخصیت او چگونه در شکل گیری و تقویت ارزش ‎های اخلاقی تأثیر می‎گذارد؟ بر این اساس، در نوشتار حاضر با توجه به این که موضوع وجدان اخلاقی، غالباً مورد بحث فلاسفه اخلاق بوده و ابعاد مفهومی ونظری آن مورد توجه اندیشمندان واقع شده،بی ‎شک تبیین رابطه آن با مسائل تربیتی و بحث از شکل گیری و تقویت وجدان اخلاقی توسط مادراز نوآوری های صورت گرفته در این نوشتار است و نگارنده تأکید دارد که بهترین راه برای پیدایش صفات پایدار منش در کودک پرورش این فضیلت درونی است، از این روی در این نوشتار بعد از بررسی مفهوم وجدان، ماهیت وجدان اخلاقی را دردین و روانشناسی اخلاق بررسی کرده، سپس به چگونگی تأثیر شخصیت مادر بر شکل گیری ارزش ‎های اخلاقی پرداخته شده و در انتها نقش مادر در شکل گیری وجدان اخلاقی مورد بررسی قرار گرفته و با ارائه راهبردهای شناختی، انگیزشی و رفتاری این مقصود را به تکامل رسانده است. در این پژوهش رابطه تربیتی و اخلاقی مادر و فرزند به گونه ای بررسی شده که با مطالعه آن امید است در گام اول اهمیت تاثیر ویژگی ها و صفات شخصیتی مادر در تربیت پی برده شود و در صورت استفاده و به کارگیری راهکارهای ارائه شده، به تقویت یا اصلاح آن بُعد شخصیتی اقدام کرده و فرزندانی با اخلاق پرورش دهند.

مفهوم شناسی

 وجدان: در فارسی، وجدان به معنای یافتن، شعور، شعور باطن و قوه‌ای در باطن شخص است كه وی را از نیك و بد اعمال آگاهی دهد.(دهخدا،1373، ج14: 20446)

وجدان در انگلیسی، با واژه‎‎ی  (Conscience) معرفی شده و به معنای باطن، دل و شعور آمده است و احساس درونی و روحانی برشمرده می‎ شود كه موجب تشخیص خوب از بد می ‎گردد.(حییم، 1349،ص709)

مفهوم وجدان خوددارای مراتبی بوده، برحسب هرمرتبه، بصورت مطلق یا اضافه بکار می‎رود، که از آن به وجدان اخلاقی، وجدان روانشناسی، وجدان عقلایی، وجدان نوعی، وجدان فطری، خود انسان یا من ملکوتی نیز تعبیرمی گردد.(بخشی، 1375،ص2) توضیح این که انسان در مرتبه ای از وجود، دارای  دو نوع من است، یک «من طبیعی» و خود «ملکی» است و در مرتبه ای دیگر دارای «من ملکوتی»، یعنی همان که در قرآن از آن به «نفخت فیه من روحی»(حجر:29) تعبیر شده است. وجدان عمومی همین «خود» است که از آن به خود ملکوتی تعبیر می‎شود و درست در مقابل آن، خود شخصی(فردی، نفسانی) قرار دارد. اسلام در اصول تربیتی و اخلاقی خود با «خود فردی و نفسانی» مبارزه می‎کند وجدان عمومی را اصل می‎داند.(مطهری،1362، ص 157)

وجدان اخلاقی: فعالیت‎ها و پدیده های مشخصی که تا حدودی قابل دریافت و مشاهده و بررسی هستند و به عنوان وجدان کاوش می‎شوند، به خود آگاهی و وجدان اخلاقی تقسیم می‎شوند.(جعفری، 1381، ص19) اصطلاح وجدان به معنای خودآگاهی با وجدان به معنای اخلاقی تفاوت از قبیل جزء و کل دارد؛ آگاهی به خود به طور عموم تمام شخصیت را مورد توجه قرار می‎دهد و وجدان به معنای اخلاقی آگاهی به بعضی از شوؤن شخصیت است.(همان،ص110) که البته ازآن جهت که وجدان به معنای خود آگاهی خارج از موضوع نوشتار می‎باشد؛ در این پژوهش صرفاً به حوزه اخلاقی وجدان پرداخته می‎شود.

 وجدان اخلاقی در اصطلاح همان محرك درونی است که انسان را برای دستیابی به ایده ال خود، تحریک می‎نماید.(همان، ص 20)

ماهیت وجدان اخلاقی از دیدگاه اندیشمندان مسلمان

در ماهیت وجدان اخلاقی،میان اندیشمندان مسلمان و غیر مسلمان اختلاف  است؛ البته در آثار اندیشمندان مسلمان  مفهوم وجدان اخلاقی تحت مدلول خاصی که امروزه از آن یاد می‎شود، کاربردی نداشته است؛ اما با الفاظ دیگر و به شیوه ‎های مختلف، معنای وجدان اخلاقی از آن گرفته می‎شد؛ «برای نمونه، پیشینیان مفهوم وجدان اخلاقی را با عنوان هایی مانند«قلب پاک»، «ضمیر پاک»، «روح معتدل»و «فطرت» به کار می بردند»(همان، 30) همچنین در آثار دینی آن را نام دیگر برای عقل، فطرت، نفس‌لوامه، واعظ درونی و مانند آن دانسته‌اند.

البته با وجـود اخـتـلاف نظرها، برخى صفات و نمودهاى مشترك و ثابت براى وجدان اخلاقى، بین همه مورد اتفاق است بنابراین با یک دقت نظر، صحیح آن است که گفته شود علما رویکردهای گوناگونی به وجدان اخلاقی دارند؛ به برخی از آرا و نظریات اندیشمندان اشاره می‌شود تا حقیقت ماهیت وجدان اخلاقی در اسلام معلوم گردد:

  شهید مطهری وجدان اخلاقی را یکی از ویژگی های روح انسان می‎داند که بر اساس آیه قرآن[1] خداوند کارهای زشت و تقوا و پاکی را به آدمی الهام کرده و در ذات و سرشتش این نکته را نهاده که چه کاری زشت است و نباید انجام داد، یا چه کاری خوب است و باید انجام گیرد. از این رو وقتی انسان کار قبیحی می‎کند و به جرم و خیانتی دست می‎زند، نفس لوّامه یا وجدان اخلاقی‎‎اش او را مورد ملامت و سرزنش قرار می‎دهد.(مطهری، 1389 ج 1، ص235) در واقع ایشان با استناد به فطری بودن وجدان اخلاقی و اکتسابی بودن قوای عاقله انسانی بر این عقیده است که وجدان اخلاقی از سنخ عقل نیست.(ر.ک: مطهری، 1390، ص59) علامه جعفری نیز علاوه بر این که وجدان را متفاوت از عقل عملی دانسته بر این باورند که آن دو مکمل و هماهنگ با یکدیگرند.(جعفری، همان، ص149) ایشان وجدان را مرتبه ای از نفس و غیر از عقل و غریزه می‎داند و قائل است وجدان همان محرك درونی است که انسان را برای رسیدن به ایده ال خود، تحریک می‎کند و وجدان اخلاقی در بردارنده مفاهیمی از قبیل«ندای درونی»، «قاضی امین»، «راهنمای مطمئن» و «قطب نما» در راه دستیابی به ایده‌ال است.(همان، ص20)

 اما در رویکردی دیگر وجدان همان عقل دانسته‌ شده است؛ استاد مصباح یزدی، شناختن خوب و بد را بخشی از کار عقل می‌داند و نسبت دادن فهم آنها را به نیروی جداگانه به نام وجدان موجه نمی‌شناسد.(مصباح،1384، ص 235) ایشان در این باره قائلند؛ وجدان اخلاقی همان وجدان عقلائی است ولی در مرتبه ای بالاتر، یعنی علاوه بر تمییز خیر و شر و نظارت بر اعمال، دارای ویژگی گرایش به خوبی و نفرت از بدی است.» به عبارت دیگر، وجدان اخلاقی «استعداد آدمی است نسبت به تمییز خیر و شر و گرایش طبیعی او به سوی خیر و گریز از شر.»(مصباح یزدی، 1379، ص181) این صفت فطری در مرحله معینی از رشد و تحول بروز می‎کند و در واقع از عقل و سایر قوای نفسانی متمایز و مستقل نیست و احکام آن همان ادراکات و احکام عملی[2] عقل است که آن نیز مستقل از ادراکات و احکام نظری عقل نیست(مصباح یزدى، 1379، ص 184) بنابراین به نظر می‎رسد اگر چه برای وجدان حیثیت مستقل از عقل در نظر بگیریم وچه وجدان اخلاقی را همان عقل عملی بدانیم، این کارکرد وجدان در توانایی تشخیص خیر و شر و گرایش به خیردر ماهیت وجدان اخلاقی نهفته است.

در قرآن کریم نیز مفهوم وجدان اخلاقی، به نحو ظریفی تعبیر شده و انسان را داراى یك سلسله الهامات و ادراكات فطرى و وجدانى دانسته كه آن‎ها را از جایى اكتساب نکرده که می‎توان این مفهوم را از آیات مربوط به «نفس»، «قلب»، «ضمیر» و «فطرت» و همچنین روایات مربوط به آن‌ها، استفاده کرد. چنان که در قرآن به «نفس لوامه و وجدان بیدار و ملامتگر[3]» سوگند یاد شده نفس لوامه یکی از مراتب نفس است؛ در آیات قرآن حالات و سپس ملکات و مقاماتی برای نفس بیان می‌شود که از جمله آنها، نفس اماره و نفس لوامه نفس مطمئنه است یعنی این گونه نیست که انسان چند خود داشته باشد و هر کدام کاری خاص کند، بلکه نفس انسان اگر در حد پایین کار کند، آنجا که تحت فرمان عقل نیست، «نفس اماره[4]» نامیده می‎شود. همین نفس در درجه بالاتر و باهوشیاری بیشتر، «نفس لوامه»که خودش خودش را ملامت می‎کند. «تذکر نفس، توجه به خود، درک کردن و اینکه چه چیزی مناسب با گوهر وجود است و چه چیزی متضاد با اوست مربوط به وجدان است.»(مطهری، 1362، ص154) و در درجه بالاتر، «نفس مطمئنه»[5] نام می‎گیرد. در تعبیری  دیگر به لفظ الهامات  الهی آمده است؛[6] الهامات الهی و باطنی افاضه اى است كه خداى تعالى به دل هر كس كه بخواهد مى‏اندازد، وبه بیان علامه طباطبایی(ره)، الهام خواندن تقوا و فجور نفس، براى این است كه خداى تعالى آدمی را نسبت به صفات عمل آگاه کرده، و به او فهمانده عملى كه انجام مى‏دهد تقوى یا فجور است و نیز زمینه گرایش به تقوی و فجور را فراهم می‌آورد.(طباطبایى،1390، ص297-298)

تعبیر دیگر قرآن کریم برای وجدان اخلاقی، لفظ فطرت[7] است؛ در فرهنگ اسلام واژه فطرت در دو قلمرو به كار مى‏ رود یكى در مورد ادراك و آگاهى و بینش و یكى در مورد میل و خواهش و گرایش.(مطهری، 1387، ص47) به این معنا که میان آموزه‌های شناختی و رفتاری اسلام و انسان تطابق وجود دارد و فطرت سالم انسان به همان چیزی دعوت می‌کند که اسلام بدان دعوت می‌کند. بنابراین، میان الهامات و طبیعت فطری انسان در حوزه شناختی و توان و گرایشی تطابق کامل وجود دارد.(ر.ک: همان)

 در روایات معتبری این حقیقت که از قرآن استفاده می‌گردد، تصریح گردیده است شیخ صدوق(ره) در كتاب التوحید ده روایت درباره فطرت الهى انسان نقل نموده است. در روایت شماره 9، راوى از امام باقر درباره آیه(فطرة اللّه التى فطر الناس علیها…) سؤال می‌کند؛ حضرت مى‎‎فرمایند: «فَطَرَهُم عَلى المَعرِفَة»(صدوق، 1398ق،ص 330) خـداونـد انـسـان‎ها را فـطـرتاً همراه با شناخت و معرفت آفریده است. مراد از این معرفت، هم مـعـرفـت‎هاى فطرى نسبت به مسائل جهان بینى مثل مبداء و معاد است و هم معرفت‎هاى فطرى نسبت به مسائل اخلاقى و ارزش‎ها. پس اگر ما عقل را به معنای قوه شناختی و گرایشی بدانیم و آن را مختص به حوزه شناخت نکنیم چنانکه در روایات اسلامی است و عقل به عقل نظری و عملی دسته‌بندی می‌شود می‌توان گفت وجدان و الهام و فطرت و عقل در حقیقت همان نام‌های یک حقیقت است که با توجه به انتظارات و کارکردها و مراتب متعدد و متنوع نفس نام‌های خاصی برای آن گذاشته شده است. در دیگر آموزه های دینی برای لفظ وجدان، واعظ درونی را مشاهده می‎کنیم که می‎توان آن را تعبیری دیگر برای وجدان به حساب آورد؛ از امام سجاد ع روایتی نقل شده که فرمودند: «ای فرزند آدم! تو همواره بر خیر و نیکی هستی، تا وقتی که از درون خود واعظی داشته باشی و محاسبه نفس مورد همت و توجه تو باشد.»[8] بنابراین دانشمندان اسلامی، همه اصل وجود وجدان را به عنوان امر فطری پذیرفته اند، ولی در حوزه کاری وجدان اختلاف نظر دارند.

ماهیت وجدان اخلاقی از دیدگاه فیلسوفان و روانشناسان غرب

کانت فیلسوف آلمانی، اخلاق را دستورهای صریح و قاطعی می‎داند که وجدان انسان، به وی الهام می‎کند. او برای وجدان ارزش فوق‌العاده‌ای قائل بود ومعتقد بود که فعل اخلاقی آن است که ناشی از تکلیف باشد و شخص هر چه تکلیف و وجدان اقتضا کند انجام دهد وهیچ غایتی از کار خود جز انجام تکلیف نداشته باشد(مطهری، 1362،ص 72)؛(ر.ک: مصباح، 1389، ص 203)؛(رک: مصباح، 1384،ص 178 -298)همچنین وی وجدان  اخلاقی را به عقل نسبت می‎دهد و می‎گوید وجدان، مهمترین وشاید اساسی ترین قوه‌ی عقل عملی است، که «انسان به واسطه ی آن(وجدان) اموری را به نحو غیر حسی ادراک می‎کند ودر جای دیگر او  وجدان را، همان عقل عملی می‎داند که تکلیف اورا برای برائت یا محکومیت در هر موردی که تحت قانون قرار گرفته باشد، پیش روی اومی نهد.(کانت، 1393، ص57) کانت‏ وجود تلخى‏ ها و پشیمانى در مقابل عمل گناه و خلاف را دلیل وجود فرماندهى وراهنمائى در اندرون انسانها مى‏داند که از قبیل تجربه نیست ونیز مطلق است ومثل عقل حکم آن‏مشروط نیست که از آن تعبیر به وجدان اخلاقى می‎کند.(مطهری، 1390،ص 63) بنابراین در نظر کانت، وجدان از ویژگی های اکتسابی نیست که فرد بتواند آن را به دست آورد و یا کنار بگذارد. انسان ملزم و مکلف نیست که از این قوا برخوردار باشد؛ زیرا این کیفیات نه به عنوان شرط برون ذهنی، بلکه به عنوان شرط درون ذهنی درک مفهوم، پایه‌ی حسن خلق محسوب می‎شوند: «این کیفیات همگی از خصلتهای طبیعی نفس هستند و می‎توانند تحت تاثیر مفهوم تکلیف قرار گیرند.برخورداری از این خصلتها را نمی‎توان تکلیف لحاظ کرد،بلکه هر انسانی واجد آنهاست و به موجب این کیفیات می‎توان انسان را موجودی مکلف تلقی کرد.(صانعی دره بیدی، 1384،ص 40(

روسو نیز، با اینکه وجدان اخلاقی را اكتسابی می‌داند، اما معتقد بود كه انسان طبیعتاً خوب آفریده شده است و اگر سیر طبیعی خودش را طی كند به گونه‌ای كه اگر عوامل اجتماعی انسان را از سیر طبیعی زندگی‌اش منحرف نكنند، هر انسانی به صورت طبیعی انسانی اخلاقی خواهد بود. و به ارزش‌ها و فضایل اخلاقی عمل خواهد كرد. به تعبیر خود وی «هر چه كه از دست خالق عالم جل شأنه بیرون می‌آید از عیب و نقص مبرّی است، ولی به محض این كه به دست اولاد آدم رسید فاسد می‌شود»)روسو،1360، ص5)

دور کیم جامعه شناس معروف هرچند وجدان اخلاقی را رد نمی‎کند اما معتقداست اخلاق چیزی جز خوشایندها و بد آینده ای جامعه نیست که در قالب عادات و رسوم اجتماعی ظهور می یابد از این روی او جامعه را غایت و نهایت همه فعالیت‌های اخلاقی می‌داند«جامعه غایت عالی هر گونه فعالیت اخلاقی است.»(امیل دور کیم، 1360،ص 74 ) بنابراین برای فهم و تمییز مفهوم «خوب» و «بد» باید خلقیات و آداب و رسوم جامعه را مطالعه کرد از این روی او اصطلاح وجدان جمعی را مطرح کرده است.(امیل دورکیم، 1369،ص92-93)

 فروید روانکاو اتریشی(۱۸۵۶م – م۱۹۳۹) برای وجدان اخلاقی اصالت طبیعی قائل نیست واز نظر وی وجدان اخلاقی جز دهنه اجتماعی چیز دیگری نیست، ومعتقد است وجدان اخلاقی نماینده یك عمل ذاتی و عمیق روح بشری نیست، بلكه درون بینی ساده منهیات اجتماعی می‎باشد از نظر «فروید» نه درتاریخ بشریت و نه درتاریخ فرد، تصورات ابتدائی خوب و بد وجود ندارد این تصورات منحصرا از خارج یعنی از محیط اجتماعی منشعب می‎شوند.(فلسفی،1383، ج1، ص318)

عده‎ای دیگر از محققان و روانشناسان غربی نیز به طور ویژه، به وجدان اخلاقی توجه كرده اند، و حیطه رشد اخلاقی وجدان را در سال‎های اولیه و کودکی مورد پژوهش  قرار داده‎اند و بر این باورند که ریشه‎های رشد وجدان با رشد مفهومی عاطفی و عقلانی کودکان پیوند داشته وسنگ بنای رشد وجدان اخلاقی را مرتبط با رشد وجدان در دوران کودکی دانسته؛ از این روی وجدان را هم از لحاظ مفهومی و هم از لحاظ روش شناختی بررسی نموده‎اند که نتیجه آن تبیین متفاوتی از رشد اخلاقی است که بر اساس آن  کودکان اخلاق را صرفا با تشویق و تأیید‎های والدین نمی‎آموزند بلکه مشوق‎های بر آمده از رشد خود آگاهی و پیوندهای عاطفی کودکان با دیگران نیز می‎تواند باعث توجه آنان به مسائل اخلاقی گردد.(ر.ک،ملانی کیلن و جودیث اسمتانا،418 -422) در این کاوش‎ها وجدان، به مثابه یک یک نیروی قوی است که به کودک توانایی تصمیم‎گیری در امر درست ونادرست می‎دهد و باعث می‎شود او در مسیر اخلاق باقی بماند ودر صورت انحراف، احساس گناه براو چیره شود.(بوربا،1391،ص29)

برای داوری بین نظرات بالا حكم قطعی به اكتسابی یا فطری بودن وجدان اخلاقی نمی‌توان داد؛ «زیرا پاره‌ای از صفات فطری یا ذاتی وقتی بروز و ظهور می‌كنند كه موجود زنده به درجه‌ای معین از رشد و تحول رسیده باشد. از‌این‌رو، قبول اینكه كودك به‌هنگام تولد كاملاً فاقد وجدان است، این معنا را نمی‌دهد كه استعدادی را هم كه بعدها، تحت‌تأثیر عوامل مناسب، بتواند به‌صورت وجدان اخلاقی در او پدید آید بالفعل شدن همان قوه نیست.»(مصباح،1379، ص181)در دیدگاه های باورمندان به وجدان اخلاقی فطری، ملاك اخلاق و ارزش‌های اخلاقی، وجدان است و راه تحصیل اخلاقیات نیز گوش دادن به ندای وجدان و فطرت انسانی است و در دیدگاههایی که بر تحلیل روانکاوانه وجدان و نیز قائلین به وجدان اخلاقی اکتسابی است، ملاک تحصیل وجدان، اکتساب ارزشها و فضیلت‎های بنیادین است که البته درمعارف اسلامی برپایه فطری بودن ارزش‎های انسانی و اخلاقی گفته می‎شود وجدان اخلاقی به طورطبیعى در همه انسانها وجود دارد ولى همانند سایر ملکات نفسانى آسیب‏پذیر و قابل تغییراست. از این جهت ملاکی که نظام تربیتی اسلام ارائه می‎دهد توجه به ساختار وجودی است که عامل فطرت درآن نقش اساسی ایفا می‎کند و بر خودشناسی به عنوان مقدمه خود‎سازی تأکید می‎شود.

  آنچه تذکرش در این میان لازم است توجه دادن به این نکته است که رسالت این پژوهش نقدو بررسی نظریات ذکر شده نیست، چرا که پرداختن به آنها خود مجالی دیگرمی طلبد و آنچه مقاله حاضر در صدد آن است، چگونگی اثر گذاری نقش مادر به عنوان نخستین و مؤثرترین فرد انسانی در شکل‎گیری وجدان اخلاقی فرزند خویش است که از نظر نگارنده در وهله‎ی اول خود مادر باید دارای شخصیت و هویت متعادل وسالم داشته باشد تا بتواند در به ثمر رساندن این ودیعه الهی موفق باشد؛ حال چه وجدان را از قبیل امور فطری بدانیم و چه آن را در مرتبه نازل قرار داده، همانگونه که در  برخی مکاتب روانشناسی و جامعه شناسی، آن را  اکتسابی و چیزی جز دهنه اجتماع فرض نکنیم، نیازمند عامل تربیتی قوی هستیم زیرا واضح است که امور فطری وقوای عقلی بالقوه ضعیف هستند و یا بر اثر عوامل مختلفی تضعیف و یا خاموش گردند که بیداری و به ثمر رسیدن آنها بستگی به عوامل خارجی دارد که در این میان به دلیل اثر پذیری فرزند از مادر و به لحاظ اهمیت نقش مادر، در اینجا ابتدا چگونگی تأثیر شخصیت مادر مورد واکاوای قرار می‎گیرد؛ و از آنجا که ساختار وحقیقت انسان به روح و روان اوست؛ همین بُعد روحی اودارای سه جنبه شناختی، عاطفی و انگیزشی است و از آن جهت که شخصیت انسان بر اساس باورها، انگیزه‌ها، اعمال و رفتارش ارزیابی می‌شود، بر همین اساس برای پی بردن به نقش مادر، شخصیت او در این سه حوزه مورد ارزیابی قرار می‎گیرد، تا اثر شخصیتی وی بر رشد و پرورش وجدان کودک روشن گردد.

1.بینش

بینش و نگرش انسان اعم از جهان‌بینی و اعتقادات و باورها را در بر می‌گیرد و لایه‌های درونی و زیر بنای گرایش افراد را می‎سازد؛ این بُعد  شخصیت ارتباط تنگاتنگی با فطرت دارد به گونه‎ای که یکی از ویژگی ‎های انسان میل به شناخت حقایق می‎باشد که از همان دوران کودکی آغاز می‎شود وتا پایان عمر ادامه دارد و پرورش استعدادهای ذهنی و شناختی و رشد عقلانی و فراگیری علوم ومعارف نمودی از این جنبه بارز وممتاز آدمی است که خدا در وجود آدمی قرار داده است تا به واسطه آن هدایت شود، از این روی است که پیامبران الهی تلاش کرده‌اند تا با ارائه بینش درست‌و دقیق، انسان‌ها را به سوی خدا دعوت نمایند و آنها را از خرافات و جهل و عوام‌زدگی دور نمایند. بنابراین می‌توان ساحت شناختی را مهم‌ترین و اساسی‌ترین رکن حیات بشری به شمار آورد.

ارتباط این جنبه وجودی با موضوع از این جهت است که مادر باید در مسیر رشد فردی خود و تربیت فرزندش همواره متوجه این ویژگی وجودی باشد تا  بتواند برای تحول  و تکامل در فرزند خود و به وجود آوردن انسانی با اخلاقی متعالی از او، زمینه‎های رشد و تکامل ابعاد روحی روانی وشکوفایی عقلی  را به وجود آورده و فرزند خود را به  شناختن و تکامل این قوه خدادادی(وجدان) تشویق نماید، و همین موضوع است که جنبه شناختی مادر را دارای ارزش و اهمیت می‎کند از آن جهت که مادربا زمینه‎سازی و شكل‎گیری صحیح شخصیت فكری و اعتقادی آدمی، در تربیت صحیح و همه جانبه، نقش اساسی را ایفا می‎كند، زیرا مادری که خود از جنبه آگاهی‎های اعتقادی  دچار ضعف و ناآگاهی است چگونه می‎تواند یک نظام اخلاقی و تربیتی را در اختیار فرزند قرار دهد. این ویژگی شخصیتی درسه محور قابل ارائه است:

1-1.شناخت اعتقادی: شناخت مربوط به این حوزه، آگاهی انسان از آغاز و سرانجام خود است و شامل خدا شناسی، شناخت پیامبر و معاد می‎شود. در مکتب اسلام، انسان دارای شخصیت سالم، نگاهی توحیدی به نظام هستی دارد و آن را دارای خالقی توانا، حکیم، دانا و قابل اتکال می‌داند؛ از این‌رو، آرامش باطنی دارد و می‌داند که همه امور در دست قدرت الهی است. این شناخت، فرد را در راهیابی به مراحل بعدی یاری می‎دهد زیرا بدون کسب آگاهی‎های اعتقادی امکان پی‎ریزی یک نظام اخلاقی و تربیتی وجود ندارد. از این رو شناخت خدا و آگاهی از اصول اعتقادی، اساس ساختار شخصیت ما را تشکیل می‎دهد.(اعرافی، 1376، ص 104)

در این میان شناخت مادر به این معارف در حدی که یاری دهنده او در تربیت اخلاقی دینی و زمینه‎ساز نهادینه کردن ارزش‎های اخلاقی فرزند باشد، ضروری میگردد، چرا که این شناخت باعث استحکام  شخصیت او گشته و در عقاید و رفتارش تزلزلی راه نمی‎یابد چنانچه از فرمایش امام صادق7 نیز این مطلب به دست می‎آیدكه فرد آشنا به معارف از منبع الهی، در دین خود متزلزل نشود و كسى كه ندانسته عقیده اى را بپذیرد و با جهل وارد امری شود، ندانسته هم از آن خارج شود.[9]

2-1. خودشناسی

در نگرش انسان شناختی دین، مهم‎ترین امر تربیت، خویشتن شناسی است وبهترین راه برای خود شناسی را تمرکز در خودو حس باطن و تمركز در خودمی داند[10] و آنچه در نظام تربیتی از خود شناسی مورد نظر است نیل به هدف تربیت و خود‎سازی است. هرچند که خود شناسی منحصراً برای خود‎سازی نیست بلکه علاوه برآن شامل بُعد شناختی(شناخت خدا)[11] می‎شود که این شناخت مقدمه‎ای برای خود‎سازی است.(اعرافی، 1376، ص 107-108) منظور از خودشناسی، شناختن انسان است از آن نظر که دارای استعدادها و نیروهایی برای تکامل انسانی است؛(مصباح یزدی، 1390،ص 20) و شامل شناخت همه جنبه‎های گوناگون خویشتن آدمی است چناچه خداوند متعال می‎فریاید:انسان بر خودش آگاه است»[12]بصیرت بینش صحیح درونی و ادراك قلبی است و معناى آیه این است كه انسان صاحب بصیرت بر نفس خویش است، و خود را بهتر از هر كس مى‏شناسد(طباطبایی،1390،ج20،ص 106)آگاهی انسان از ابعاد شخصیتی اش، منجر به کسب اطلاع از اموری می‎شود که به نحوی خارج از وجود او و در عین حال مرتبط با اوست.(اعرافی، 1376، ص 110)؛ اینکه سرآغازاو از کجاست، چه باید بکند و سرانجام  اوبه کجا خواهد رفت؛[13]از اهمیت خاصی برخوردار است، چرا که اگاهی انسان از چگونگی خلقت[14] اورا واقع بین و دیدگاهای او را معقول میکند و آگاهی از جایگاه خویش در دو بُعد مثبت و منفی سبب آگاهی انسان از هیأت وجودی خویش شده و  این شناخت استعداد و توانایی باعث می‎شود تا انتخابی صحیح داشته باشد که زمینه‎ای برای خداشناسی است و این شناخت خود وخدا راه را برای خود‎سازی آماده می‎کند.(ر.ک: اعرافی،1376، ص113-114)

همچنین براساس یافته‌های علم روان‌شناسی و علوم تربیتی و با توجه به اجتماعی بودن انسان و ضرورت برقراری ارتباط افراد مختلف با هم در جوامع انسانی(کاردان، 1372،ج 1 ص 388) اصلاح رفتار با هم‌نوعان اجتناب‌ناپذیر است؛ چراکه بدون توجه به اصلاح رفتار و بهره‌مندی از اخلاق پسندیده در برقراری ارتباط با دیگران، یا رابطه‌ای برقرار نمی‌شود یا تداوم نخواهد یافت و به تنهایی و انزوای صاحب رفتار می‌انجامد. ایجاد رابطه صحیح با دیگر انسان‌ها مترتب بر شناخت صحیح از خود خواهد بود که به انسان کمک می‌کند تا هدف آرمانی خود را در زندگی ترسیم کند و با اراده و برنامه‌ریزی، شخصیت و منش خود را آن‌گونه که صحیح است، سامان دهد.(ر.ک: سیاسی، 1354: 344) در همین راستا، قرآن می‎کوشد که انسان خود را کشف کند. این «خود»، همان چیزی است که “روح الهی نامیده می‎شود[15]. با شناختن خود است که احساس تعالی می‎کند و خویشتن را از تن دادن به پستیها برتر می‎شمارد و مقدسات اخلاقی و اجتماعی برایش معنی و ارزش پیدا می‎کند.

بنابراین مهم‎ترین اثر معرفت نفس شكل‎گیری صحیح نظام فكری است که موجب تغییر در اندیشه و رفتار گشته و ازاین روی، خودشناسی با زمینه‎سازی شكل‎گیری صحیح شخصیت فكری و اعتقادی آدمی در تعلیم و تربیت صحیح و همه جانبه نقش اساسی را ایفا می‎كند. هم چنانکه در قرآن هدف انبیاء و نزول قرآن، تعلیم و تربیت مطرح شده است؛ ولی بیشتر آموزه‎ها و هدایت‎های انبیاء و همچنین بیشتر آیات قرآن به تبیین عقاید صحیح و تمایز باور‎ها و افكار درست از نادرست اختصاص یافته است.(به همین دلیل، اهمیت ویژه و نقش محوری ایمان و باورهای اعتقادی در تعلیم و تربیت است، كه شناخت خود مهم‎ترین عامل تسهیل كننده آن است.

3-1.شناخت موقعیت: موقعیت اجتماعی، مقام و موضعی است که یک فرد در یک جامعه و در زمانی معین اشغال می‎کند.(بیرو، آلن، 1366، ص371.) آگاهی از موقعیتی که فرد در آن قرار دارد و مسئولیت‎‎ها و وظایفی که متوجه اوست و همچنین اطلاع از وضع روحی او از مواردی است که برای خود شناسی لازم است.(اعرافی،1376، ص 114) انسان چه  در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی مسئولیت‎‎هایی دارد که انجام آن مستلزم شناخت خود و اجتماع است. آگاهی از وظایف و تکالیفی که فرد باید انجام دهد و اطلاع از گزینش‎های بهتر از جمله مواردی است که وی را در راه شناخت خود برای قرار گرفتن در مسیر قرب الهی اماده می‎سازد. حال مادر برای اینکه بتواند نقش خود را در شکل‎گیری وجدان اخلاقی به درستی ایفا کند باید با موقعیت مادری و فرزند خویش آشنا باشد.

1-3-1. شناخت موقعیت و جایگاه مادری:  زن نقش‎های مختلفی در زندگی  دارد و بارزترین نقش بر اساس آموزه‎های دینی که مورد ستایش قرار گرفته نقش مادری و عهده‎داری تربیت فرزندان است،كه به دلیل ویژگی‌های زیستی وروانی، به عهده‎ی زنان نهاده شده است؛ از این نظر مادر بودن یك ارزش به شمار می‎آید.  نقش مادری تنها در وضع حمل، شیردادن و به ثمر رساندن فرزندان خلاصه نمی‎شود، بلكه مسؤولیت‎‎های اثرگذاری پرورشی و تربیتی بر عهده آنان نهاده شده كه ثمره‎ی آن در رشد و شكوفایی جامعه بشری متبلور خواهد شد.

روایت مشهور پیامبر9: «بهشت زیر پای مادران است»[16] اشاره به جایگاه رفیع مادر در نزد خداوند دارد.عمده‎ترین دلیل در مسئله مادری، تولد انسان است، که منزلت مادری را غیرقابل تنزل می‎کند. به تعبیر شهید مطهری، در زایمان زن، پای تولد فردی از انسان در میان است که برتری از حیث ذاتی و شرافتی در میان تمام موجودات دارد[17](ر.ک مطهری،ج 7، ص25- 27) ارتباط این مطلب با موضوع آن است که مادر باید به موقعیت خویش آگاهی لازم داشته باشد و تغییراتی در خود ایجاد کند زیرا شناخت کمالات نقش مادری سبب شوق به آن گردیده و میل و توجه نیز نسبت به آن شدت می‌یابد و امکان تربیت و شکل‎گیری شخصیت ممتاز اخلاقی را  فراهم می‎سازد.

2-3-1. شناخت جسم و روح فرزند:  همه انسان‎ها در آفرینش خود تفاوت‎های زیادی به لحاظ جسمی وروانی دارند، این تفاوت‎ها در خلق و خوی شخصی از امور غیر قابل انکار است که بر اثر تأثیر پذیری از عوامل و محرک‎های بیرونی و برخی استعدادهای درونی و بالقوه‎ای است که خداوند در وجود بشر قرار داده است.

شخصیت هر انسانی تحت تأثیر عوامل زیستی، اجتماعی ویا جغرافیایی… شکل می‎گیرد، افراد متناسب با میزان تفاوت‎ها، نیازها و توقعات و مسئولیت‎های مختلفی دارند، که مادر با شناخت تمامی خصوصیات شخصیتی فرزند خود از نظر جسمی، روانی، ادراکی، عاطفی و… موقعیت فرزندش را شناسایی کرده و او را براساس این شناخت  تربیت نماید. تأثیر این شناخت به ویژه در دوره نوجوانی بروز بیش‎تری پیدا می‌کند چرا که نوجوان در این مرحله به ارزش‎های اخلاقی و اعتقادات دینی گرایش نشان می‎دهد و اندیشه او بیشتر بر محور ایدئولوژی دور می‎زند، در این میان مادر با شناخت افکار و امیال و نیازهای فرزندش، ارتباط و روش‎های تربیتی خود و فرزندش را تصحیح نموده و عاملی برای رشد استعدادهای مثبت و ارزش‎های اخلاقی می‎باشد.

2.گرایش: علاوه بر شناخت، نیروى دیگرى به نام انگیزش وگرایش در آدمى وجود دارد که از مهم‎ترین ابعاد شخصیت انسانی محسوب می‎شود زیرا راه و روش وى را تعیین مى كند. به همین دلیل، در مسیر تربیت این بعد نیز باید تقویت شود تا نقش خود را ایفا كند. عواطف، به حالات و انفعالات نفسانی گفته می‎شود که پس از ادراک یا احساس اشیای خارجی یا پس از یاداوری آنها در ما ایجاد می‎شود.(هاشمی رکاوندی،1382، ص 59) در حیطه عاطفی علایق، نگرش‎ها و قدردانی‎‎ها یا ارزش‎‎ها بیان می‎شود و شامل سطوح متفاوتی از توجه ساده تا توجه پیچیده به کیفیت‎های درونی شخصیت و وجدان را شامل می‎شود.(Tomei,2:2005)

عواطف در شیوه رفتار، ادراک، تذکر، اعتقادات و تعدیل انها ظاهر می‎شود و این نکته را تأکید دارد که شخصیت انسان در انگیزش و عاطفه بایسته ژرف‌کاوی است. زیرا عاطفه یکی از عوامل اساسی رفتار به شمار می‎آید. تأکید دین بر جایگاه محبت وعاطفه نشان از تأثیر این بعد بر شخصیت است که مادر می‎توانداز آنها الهام گرفته، و در بارور نمودن ارزش‎های اخلاقی  فرزندش بهره بگیرد. از قول امام باقر7که فرمودند: «دین یعنی محبت و محبت یعنی دین»[18]، می‎توان به تأثیر زیاد عاطفه در کسب معرفت، یقین، بصیرت و تقّرب الی الله پی برد طبق ایه شریفه «قل لا اسئلکم علیه الا المودة فی القربی» پیامبر محبت به اهل بیتش را مزد رسالت قرار می‎دهد چرا که همه این هیجان‎های درونی انسان در سایه گرایش به هدف اصلی و در طول گرایش به خدا قرار دارد.(ابوترابی، بی تا، ص 352-353)

یکی از آثار گرایش و عاطفه مذهبی، حب امامان معصوم: است زیرا محبت و گرایش به این حضرات منجر به اطاعت و تبعیت در عمل شده، و امکان همانند‎سازی فراهم می‎آید و بر این اساس  رفتارهای مادر در زندگی فرزند تأثیر گذاشته او را به سمت نیکی‎ها و اخلاق حسنه سوق داده، خوب و بد را در ذهنش استوار و ریشه دار می‎سازد و خوی‎ها و رفتار‎های او را بر اساس سنت الهی جهت دهد.

حوزه عواطف به صورت دیگری نیز می‎تواند بر رشد ارزش‎های اخلاقی اثر بگذارد به این بیان که انسان دارای دلبستگی‎هایی است که با احساسات  و عواطف سروکار دارد که تحت تأثیر حس زیبایی شناسی است. زیبایی‎های مادی و معنوی، عامل پیوند دهنده بخشی از ارتباطات انسانی است.(اعرافی، 1376، ص 142) توجه مادر به این بُعد شخصیتی سبب اهتمام بخشی بیشتر او به رفع نیازها در این زمینه می‎شود. رابطه محبت آمیزو مستحکم والدین، حمایت از فرزند و ابراز محبت وهمدردی و صمیمیت و… فضایی را در اختیار فرزند قرار می‎دهندکه باعث می‌شود فرزند از درخواست‌های خانواده پیروی كند؛ زیرا دلبستگى توأم با ایمنى در كودكى، رابطه والد ـ كودك را هماهنگ و حمایتى‏تر مى‏كند و باعث مى‏شود كودك خردسال متابعت و همكارى بیشترى داشته باشد و نسبت به اقدامات والدین در جهت اجتماعى كردن او حساسیت بیشترى از خود نشان دهد و  باعث رشد فضایل اخلاقی می‎شود؛(کیلن، ملانی، اسمتانا، جودیث، 1389، ج1، ص456) و پرواضح است که در این نظریه مادر تنها منبع تأثیر‎گذار بر رشد اخلاقی کودک نیست و نقش او در این زمینه به دلیل واکنش‎های عاطفی مثبت یا منفی و تعامل طولانی مدت، زمینه‌سازی برای شکل‌گیری وجدان اخلاقی و تحول شخصیت در فرزند می‎شود و بدیهی است که مادر با تقویت و تعدیل گرایشات و عواطف خویش  قادر به چنین فضا‎سازی است.

3.کنش و رفتار: سومین ویژگی از ابعاد شخصیت سالم که نماد و نمود ارزش‌ها، باورها، انگیزه‌ها و اندیشه و تأثیر آنهاست، ویژگی رفتاری است. مقصود از کنش یا رفتار، اعم از رفتار درونی و بیرونی است. شناخت به تنهایى نمى تواند رفتارى را ایجاد كند، چه بسا انسان مى داند كه رفتارى مفید است و با آن كه به آن علم دارد، ولى برخلاف آن عمل مى كنداز این روی در قرآن مجید بسیار بر نقش عمل صالح در رستگاری و رسیدن به حیات طیبه تأکید شده است و انسان شایسته کسی به شمار آمده است که در کنار ایمان به خداوند و انجام عمل صالح، خیرخواه و مشفق بر بندگان بوده است و آنان را به نیکی‌ها دستور می‌دهد؛ «مگر كسانى كه ایمان آورده و(كارهاى) شایسته انجام داده‏اند و یك‌دیگر را به حق سفارش كرده و همدیگر را به شكیبایى سفارش نموده‏اند»[19] در واقع ایمان، منشاء و زمینه‌ساز اعمال صالح است، وقتی روح ایمان در دل انسان جا پیدا کند، اعمال نیز متناسب با آن انجام خواهد شد.

ایمان مادر تأثیر ژرفی برشکل‎گیری ارزش و فضایل اخلاقی ودینی فرزند خود دارد زیرا غالباً رفتارهاو اعمال نیز بر اساس شخصیت درونی و اعتقادات هر انسانی شکل می‎گیرد. گواه براین بیان آیه شریفه بگو هر کس طبق شخصیت و خلق و خوى خود عمل مى‏کند، پس پروردگار شما آن‏ها را که راهشان هدایت یافته‏تر است بهتر مى‏شناسد.»[20]؛ در حقیقت «شاکله» همان هویت هر انسانی که عوامل متعددی از قبیل هر گونه عادت و مذهب و روشى كه به انسان جهت مى‏دهد و اعتقاداتى كه با استدلال و یا از روى تعصب پذیرفته است، در شکل‏گیرى آن مؤثر و در نوع و کیفیت اعمال و رفتارهاى انسان تأثیرگذار است.(مکارم شیرازی،1371، ج12، ص248) لذا تا زمانی که ایمان قلبی نباشد، شکل‎گیری و رشد فضایل اخلاقی-دینی ممکن نیست زیرا فرزندی که تحت تربیت مادری که سخن از ایمان و فضیلت‎های اخلاقی می‎زند ولی در شخصیت او نمودی از ایمان جلوه نکند؛ هرگز نمی‎تواند شخصیتی ثابت با معیارهای وجدان اخلاقی داشته باشد.

تا اینجا به نقش شخصیت مادر در سه حیطه بینش، گرایش و کنش و تأثیر هر کدام از انها برزمینه‎سازی شکل‎گیری وجدان اخلاقی پرداخته شد؛ در انتها به نقش مادر در شکل گیری، رشد و تقویت وجدان اخلاقی در قالب راهکارهای کاربردی ارائه می‎شود که والدین و بویژه مادر با تمرکز بر ابعاد خاصی از تربیت می‎توانند نقش مهمی در شکل دهی به رشد اخلاقی کودکانشان داشته باشند. اما قبل از ورود به بحث توجه دادن به این نکته لازم می‎نماید که طبقه بندی راهکارها در سه حیطه اولاً به دلیل این است که انسان دارای سه ساحت بینش، گرایش و توانایی(کنش) است و متناسب با این سه ساحت، تعلیم و تربیت نیز دارای ساحت‎های بینشی، گرایشی و رفتاری است. ثانیاً طبقه بندی راهکار‎ها به سه حیطه، به دلیل تأکید بر جنبه‎های خاص هدفهای مختلف در هر یک از این حیطه‎ها است و نه متمایز کردن آنها به صورت طبقات مطلقًا جدا و نامربوط به هم، زیرا در فعالیت‎های تربیتی و آموزشی نمی‎توان مرزمشخصی بین این سه حیطه تعیین کرد. این سه حیطه تأثیر متقابلی بر هم می‎گذارند اما برخی رفتارها از آن جهت که بیشتر جنبه شناختی دارد، برخی جنبه عاطفی و گروه دیگری با مهارت‎های عملی مشخص می‎شوند، راهکارهای ارائه شده نیزگاهی ناظر به دو و یا سه حیطه دارد. براساس همین ترتب، منطقی، چنانچه مربی بخواهد نوعی رفتار اختیاری را در متربی تقویت کند، ابتدا باید بینشی در خور نسبت به آن رفتار و نتایج سودمند آن به متربی بدهد، سپس میل و انگیزه‎ی او را نسبت به آن رفتار به اندازه‎ی کافی تحریک و تقویت کند و آنگاه برای تأثیرگذاری بر اراده‎ی او در تحقق بخشیدن به آن رفتار، به متربی کمک کند تا توانمندی‎های خود را به کار گیرد. در زیر به بحث از این راهکارها و ابعاد عملی مؤثر می‎پردازیم:

1.راهکارهای شناختی: منظور از راهکار شناختی اموری است که باعث تقویت باورها، ارزش‎ها و اطلاعات اساسی مرتبط با وجدان اخلاقی می‎شود  این امور عبارتند از:

1-1. آموزشهای مستقیم: صحبت کردن مداوم با فرزند درباره ارزش‎ها وباورها، آموزش اخلاقی مستقیم نامیده می‎شود.(بوربا،1391، ص86)كودك مایه‎های اولیه مورد نیاز برای زندگی انسانی را با خود همراه دارد و در فطرت خود تنها از كلیات امور آگاه است هر آنچه كه كلاً نیك و یا بد است می‎داند و بدانها آگاه و هشیاراست وهم آن را مورد توجه و عمل قرار می‎دهد. اما این نكته هم قابل ذكراست كه همه مصداق‎ها را نمی‎شناسد؛ بخصوص در مورد آنچه كه نیك و بد عرفی و اجتماعی است.بنابراین  اگر آموزش‎های ما درباره این فضائل به اندازه کافی واضح نباشد یا انها را به خوبی آموزش نداده باشیم، ممکن است فرزند نسبت به وسوسه‎های غیر اخلاقی بیرونی و درونی آسیب پذیر شوند و به انتخاب‎های بدی دست بزنند. بنابراین  بخشی از نقش مادر، دادن آموزش‎های لازم و معرفی مصداق‎های اخلاقی با توجه به سطح درک فرزند است. مثلاً مادر با بکار‎گیری خلاقیت می‎تواند فهرستی از انواع رفتارهایی که افراد برای نمایش دادن یک فضیلت  انجام می‎دهند، تهیه کند برای نمونه پس دادن پول اضافی، پذیرفتن اشتباه و پایبندی به عهد، سپس از بچه بخواهد که با نقاشی آن ویژگی را نشان دهد.(همان، ص 96 )

2-1.ارائهی اطلاعات دقیق به کودک از رفتار و نتیجه آن:کودک رفتارش را آنگونه که اطرافیان او می‎بینند، نمی‎بیند.به همین جهت، وظیفه‎ی مادر است که کودک را در دستیابی به اطلاعات دقیق از رفتاری که از وی صادر می‎شود یاری نموده، وی را کمک کنند تا رفتارش را به شکلی عینی ببیند(خلیفه، 1378، ص 264) کودکان با رشد سنی تقویمی شان، فراگیری نتیجه‎های مترتب بر رفتارشان به ویژه فوری و آنی را آغاز می‎کنند و این فراگیری نتیجه مترتب بی واسطه بر رفتارشان، سریع تر از فراگیری نتیجه‎های بعدی می‎باشد.این حالت که مسئولیت بزرگی از نظر آموزش فرزندان از نتیجه‎های دور، متوجه پدر و مادر است(همان)

3-1. استفاده از داستانها: داستانهای سودمند و ارزنده‎ای وجود دارند كه استفاده از آنها برای كودكان هدایت كننده آنها به سوی خیر و نیكی‎هاست. مادر از طریق قصه‎های خوب می‎تواند فضیلت‎های اخلاقی را بر اساس زمینه‎های فطریش رشد دهد. بدین سان که مادر قهرمان‎های خوبی را برای داستان خود پیدا کرده که از طریق آنها بتواند مفاهیم نیك و بد، زشت و زیبا و… را به كودك تفهیم كند و راه را از چاه بنمایاند. داستان سرایی شیوه‌ای است كه در عین جذابیت و همراه كردن شنونده با خود، زمینه‌ای عاطفی برای قبول اغراض داستان را فراهم می‌كند:(احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی، 1379، ص291) مادر می‎تواند بعد از خواندن داستان از فرزند سوالاتی از شخصیت‎های داستان  و احساس آنان درباره رفتار شخصیت‎ها پرسیده تا در این باره اظهار نظر و گفت وگو شود.

4-1. تبیین و توضیح فضیلتهای اخلاقی: روش دیگر برای آموزش فضایل اخلاقی  این است که مادربه فرزندش کمک کند تا معنای دقیق فضیلت خاصی که میخواهد در فرزندش ایجاد نماید، و علت این را که چرا اهمیت دارد، درک نماید. دراین راه نباید تنها به تذكری قناعت كرد و یا اندیشید كه اگر یك بار مسئله‎ای را به كودك گفتیم او را كافی است. كودكان نیاز دارند مسئله‎ای را چندباره بشنوند تا به تدریج دارای خوی پسندیده شوند و اخلاق خوب به صورت عادتی در آنان درآید و طبعاً وجدانشان هم برهمان اساس رنگ پیدا كند.این روش از رایج‌ترین روش‌های آموزش ارزش‌هاست. کودک در صورتی می‌تواند به ارزش‌ها عمل كرده و از ضد ارزش‌ها دوری جوید كه آنها را به خوبی شناخته، قادر به تمایز میان آنها باشد. پیش فرض این روش آن است كه یكی از دلایل روی نیاوردن افراد به رفتار اخلاقی و درونی نشدن ارزش‌ها، نداشتن تصور روشنی از رفتارهای اخلاقی و مزایا و معیارهای آن است.تبیین رفتار تربیتی و الزامات آن برای کودک و دیگران با همدلیِ بیشتر، رشد وجدان، سطوح بالاتر استدلال اخلاقی، و نوع دوستی ارتباط دارد، به این دلیل که این فرایند آشکارا میان خود و دیگران پیوند برقرار می‎کند، و همزمان فهم کودکان در مورد دلایل انتخاب یک رفتار و تأثیر آن بر دیگران را تحریک می‎کند. بنابراین، مستقیماً جنبه‎های شناختی(استدلال اخلاقی) و عاطفی(همدلی) کنش وری اخلاقی را مورد توجه قرار داده و آنها را به یکدیگر پیوند می‎دهد، و به کودکان کمک می‎کند تا استاندارهای لازم برای رفتار اخلاقی را درون‎سازی کنند.1988):11-12، Marvin W. Berkowitz and John H.Grych)

5-1.تحلیل و استفاده از پرسشها و استدلالات اخلاقی: یکی از مهمترین ابزارها برای تقویت وجدان کودکان  پرسش کردن است. سوال‎‎های صحیح می‎تواند به کودکان کمک کند تا توانایی‎هایشان را برای درک خودشان سؤال کنندکه آیا انجام این عمل درست است؟(بوربا،1391،ص88) در واقع با طرح سوال و درخواست پاسخ کودک را وادار می‎کنیم تا به بازبینی مجدد رفتار خود بپردازد. طرح سوال به کودک کمک می‎کند تا قوه استدلالش تقویت شود پیامد رفتار و عمل نادرست و غیراخلاقی خود را بفهمد و سعی کند قابلیت‎ها و ظرفیت‎های روانی خود را افزایش دهددر واقع با این روش والدین به کودک فرصت می‎دهند که درباره کارش فکر کند، تصور کنید کودکی در مدرسه تقلب کرده است و آن را برای مادرش شرح می‎دهد. اگر مادر سکوت کند، کودک به این نتیجه می‎رسد که کارش درست بوده است و می‎تواند آن را تکرار کند. اگر مادر سوال کند «چرا تقلب کردی» « اگر در کلاس، همه تقلب کنند،چه اتفاقی می‎افتد؟» در این روش،کودکان با استفاده از قضاوت‌های اخلاقی و مهارت حل مسئله، به كمك مربی، به تحلیل و ارزیابی سؤالات مطرح شده می‌پردازند و در نهایت، به انتخاب درست دست می‌یابند. این فعالیت، موجب بالا رفتن انگیزه و ایجاد اعتماد به نفس در متربیان می‌گردد.(Haward Kirchenbaum, V 73, ,(Eric)پیاژه و كهلبرگ داستان‌هایی مطابق طراز تحول شناختی كودكان مطرح می‌كردند كه در ضمن آنها، قهرمان داستان بر سر دو راهی اخلاقی قرار می‌گرفت. در این روش، مخاطب داستان با استدلاهایی كه بیان می‌كند قضاوت اخلاقی خود را استخراج می‌كند. در این روش، پیامدهای عمل با شیوة استدلالی و روشن برای فرد مجسم می‌شود. فرد با توجه به آنها، دست به انتخاب و تصمیم‎گیری می‌زند بدون اینکه امر یا نهی در کار باشد.(دیلمی و آذربایجانی، 1379، ص 299) پیاژه معتقـد است كه «هـر رفتاری دارای یك جنبة احساسی یا فـعال و یك جنبـة ساختاری یا شناختی می‌باشد. نمی‌توان یكی از جنبه‌ها را به نفع دیگری تقلیل داد(Daniel Brugman 32, N 2, P 198) مادر یا مربـی تربیتی می‌توانـد با بالا بردن سطـح داوری اخـلاقی کودکان، به آنان كمك كنـد تا مسائـل را اززوایای مختلف بررسی نموده و با تأمل بر عواقب احتمالی ناشی از آنها، رفتار‌های اخلاقی منطقی و مناسب را پیشنهاد و یا انجام دهد

2. راهکارهای انگیزشی عاطفی: راهکار عاطفی شامل احساس‎ها وعواطف درباره هدف، فکر، رخدادیا شیئ است ومنظور از راهکارهای عاطفی اموری است که مخاطب به فعل اخلاقی تعلق خاطر داشته باشد. از آنجا كه عواطف مى‏تواند عامل برانگیزاننده نیرومندى در جهت متابعت و درك اخلاقى باشند، راهبردهای بعد عاطفى رشد وجدان را در مورد مطالعه قرار مى‏دهیم:

1-2. ایجاد رابطه محترمانه و دارای صمیمیت: یکی از مطمئن‎ترین راه‎های پرورش اخلاقیات در فرزندان، برقرار کردن یک رابطه صمیمی و سرشار از عشق است پژوهش‎ها نشان داده کودکان تمایل دارند از افرادی که به آنان اهمیت می‎دهند، تقلید و تبعیت کنند.(کیلن، ملانی، اسمتانا، جودیث، 1389، ج2: ص572) در مطالعات متعدد دیگری، ویژگی‎های ارتباطی مورد ارزیابی قرار گرفت و نشان داده شد که با سنجش‎های مربوط به ویژگی‎های جهت‎گیری علاقه مندی متقابل می‎توان شاخص رشد وجدان را هم به صورت همزمان و هم به صورت طولی پیش بینی کرد. به عنوان نمونه کودکانی که که روابط درون خانواده شان از نظر علاقه مندی در سطح بالایی قرار داشت، در سنجش‎های مربوط به درونی‎سازی قواعد در سنین نوپایی، پیش دبستانی و دبستانی، امتیاز بیشتری کسب کردند.(همان،ج1،ص 454)

مادر به لحاظ روانی عاطفی، سرشار از مهر و محبت و صفا و صمیمیت است. چون ساختار وجودی مادر به گونه‎ای آفریده شده که قدرت جذب و انجذاب فوق العاده‎ای دارد و در ابراز احساسات و عواطف از توان بالایی برخوردار است. یکی از مصادیق رابطه عاطفی فرزند مادر، صحبت کردن درباره ارزش‎ها و باورها است. مشارکت فرزند در بحث‎های خانوادگی درباره عواطف نقش اساسی در رشد تفاوت‎های فردی در ادراک عواطف ایفا می‎کند. زیرا ادراک عاطفی به نوبه خود، با رشد اولیه وجدان ارتباط دارد. در یک بررسی، مادران وکودکان درباره رفتارهای خوب و بد و زندگی واقعی گفت وگو می‎کردند و رشد وجدان در کودکان براساس مقاومت در برابر موقعیت وسوسه مادرانه ارزیابی شد. مادرانی که بیشتر به احساسات و ارزیابی‎های اخلاقی اشاره می‎‎کردند، کودکانی داشتند که درونی‎سازی رفتاری بیشتری نشان می‎دادند. همان،ج2،ص 576)

2-2. تشویق: تشویق یکی از ابزار مهم تربیت است که مادر می‎تواند از آن بهره گیرد و کودک را به کارهای نیک علاقه مند سازد. از قدرت تشویق می‌توان برای جهت‌دهی اعمال و كردار كودك استفاده كرد زیرا وقتی رفتارهای مطلوب و موفقیت‌آمیز بچه‌ها مورد تأیید و تشویق قرار می‌گیرد؛ كمیت و تداوم این قبیل رفتارها افزایش می‌یابد(افروز، 1384،ص 68) به‌عبارتی، از طریق رفتارهای تشویق‌آمیز، بیش از هر چیز به یك نیاز مهم كودکان، یعنی نیاز به محبت، تعلق و توجه، پاسخ داده می‌شود؛ از این رومی‌توان شاهد بیشترین، مؤثرترین و پایدارترین اثر در رفتار آنان بود(همان). برای مثال مادری که فرزندش را به دلیل اینکه به کودکی کوچکتر از خودش کمک کرده تشویق می‎کند، در واقع تقویت مثبت به کار برده است. برای اینکه رفتاری را به کودک بیاموزیم باید هر مرحله را قدم به قدم که به آن رفتار می‎انجامد، تقویت کنیم. به بیان دیگر به رفتارهای جزئی‎تری که به رفتار نهایی منجر می‎شوند، پاداش دهیم.(کرومبولتز1367،ص 74)

اصل شکل دادن به این نکته تأکید دارد که وقتی تغییردهنده رفتار می‎خواهد رفتاری را به کودک بیاموزد، نباید منتظر بماند تا آن رفتار بطور کامل نمایان شود و سپس کودک یا دانش آموز را تشویق و تحسین کند، بلکه در هر قدمی که بسوی آن رفتار برمی دارد باید مورد تشویق و تقویت قرار گیرد؛ تا با برداشتن همین قدمهای جزئی به رفتار نهایی برسد. در این مسیر گاهی مجبور می‎شویم که رفتاری را، با اینکه کاملا” درست نیست، تنها به سبب اینکه یک قدم به رفتار نهایی نزدیکتر شده است، تقویت کنیم. تأثیر تقویت کننده‎ها در عین حال بستگی به این دارد که کودک چگونه آنها را تعبیر و تفسیر کند. اگر کودکان احساس کنند که با خواسته‎های والدین صرفاً برای گرفتن پاداشی بیرونی موافقت کرده‎اند بسیار کم احتمال دارد که آن رفتار را درونی کنند. بعدها وقتی که پاداشی در میان نباشد دیگر آن رفتار را نخواهند داشت.(همان،ص 75)

3-2. تنبیه:  تنبیه به معنای وارد کردن محرک آزارنده برای حذف رفتار نامطلوب است؛ و نامطلوب‎ترین روش تغییر رفتار تنبیه است؛ به همین دلیل آنرا بعنوان آخرین روش از روشهای منفی کاهش رفتار معرفی می‎کنیم(سیف،1375،ص 473)  گاه پیش می‎آید که رفتار خلاف کودک با پند و اندرز اصلاح نمی‎شود و در شیوه رفتاری خود تغییری نمی‎دهد. در این صورت مادربا استفاده از روشهای مناسب با توجه به نوع و زمان جرم به بازداشتن و تنبیه بدنی او با شرایطی اقدام کنند. برای مثال، اگر پس از انجام یک رفتار نامطلوب از سوی کودک، مثل گفتن یک حرف زشت، با ارائه یک محرک آزارنده بدنبال رفتار او، مثلا” سیلی زدن به او، بخواهیم احتمال بروز رفتار نامطلوب(حرف زشت) را در او کاهش دهیم، او را تنبیه کرده‎ایم. یکی از مشکلات تنبیه این است که تنبیه در کاهش دادن رفتار نامطلوب  به طور موقت مؤثر است  و باعث از بین رفتن رفتار تنبیه شده نمی‎شود، یعنی رفتار تنبیه شده همچنان در خزانه رفتار فرد باقی می‎ماند و زمانی که عامل تنبیه کننده تضعیف شد یا از میان رفت، آن رفتار مجددا” ظاهر می‎گردد. با توجه به زیانهای متعدد ناشی از کاربرد تنبیه و سایر روش‎‎های تنبیهی، بهتر است هرگز از آنها بعنوان روش‎‎های پرورشی استفاده نشود و بجای آنها از روش‎‎های دیگر استفاده گردد(همان، ص 474).

4-2. ارائه الگو: فرزندان، بسیاری از الگوهای رفتاری، خصوصیات اخلاقی، انگیزه‎ها و نگرش‎ها و ارزش‎های والدین خود را از طریق فرایندهای تقلید و همانندسازی کسب می‎کنند.(پاول هنری ماسن و دیگران، 1368، ص456) لذا یکی از مطمئن‎ترین روش‎ها برای کمک به کودکان در جهت تبدیل استدلال اخلاقی به رفتار اخلاقی مثبت، آموزش از راه ارائه الگو ست. 1998: 13)، Marvin W. Berkowitz and John H. Grych)(آموزش از طریق الگو، از نحوۀ رفتار ما با کودکانمان فراتر می‎رود. این امر با نحوۀ رفتار و صحبت ما در مورد افراد خارج از خانواده، فامیل، دوستان و غریبه‎ها نیز ارتباط دارد الگودهی می‎تواند تأثیر مستقیم‎تری بر رشد اخلاقی کودکان داشته باشد.کودکان،با مشاهده‎ی انتخاب‎ها و اکنش‎ها و شنیدن اظهار نظرها‎ی مادر هنجارهای اخلاقی را می‎آموزند. بنابراین مادر حتی در لحظه‎های کوتاه و معمول زندگی می‎تواند درس‎‎های اخلاقی تأثیرگذاری داشته باشد. کودکان تعاملات والدین با یکدیگر، با اعضای خانواده، و سایرین را از نزدیک مشاهده می‎کنند، و از مشاهدۀ آنها مطالب زیادی درباره نحوۀ تعامل با دیگران یاد می‎گیرند. اینکه چگونه باخانواده، دوستان، همسایه‎هاو غریبه‎ها رفتار می‎کنند، چه فیلم‎هایی تماشا می‎کنند و چگونه به تعارض‎های اخلاقی روزمره واکنش نشان می‎دهند، شاخص‎هایی هستند که کودک آنها را از نزدیک مشاهده می‎کند. (بوربا، میکله،1391،ص86)؛ 1998): 14، Marvin W. Berkowitz and John H. Grych)برای مثال  اگر مادردر صدد ایجاد فضیلت صداقت  در فرزند خویش است در گام اول خود شفاف و واضح رفتار کند، قوانین مناسب در منزل داشته باشد و با صداقت و احترام با همسر و فرزندان رفتار کند و به حریم خصوصی ایشان احترام بگذارد. این رفتارها را باید به صورت عملی به کودک نشان داد که رفتار اخلاقی چگونه رفتاری است.توصیه‎های بزرگان اسلام نیز از كسانی كه در مقام الگو قرار می‌گیرند، می‌خواهد كه با رفتار خود،‌ دیگران را اصلاح كنند امام صادق‌7‌ نیز در اهمیت الگو و نقش آن در سازندگی دیگران می‌فرماید: مردم را با رفتار، به حق، رهبری كن نه با زبان خویش.[21]

3. راهکارهای رفتاری: تا اینجا بحث از راهکارهایی بود که در مبادی رفتار(شناختی – عاطفی) تأثیر می‎گذارد اما درتعلیم و تربیت علاوه بر ساحت‎های بینشی-گرایشی، ساحت رفتاری هم است؛  یعنی در مرحله اول بینش وشناخت  متربی را تصحیح کرده، سپس انگیزه او را تقویت کرده و در انتها برای تأثیرگذاری بر اراده‎ی او در تحقق بخشیدن به آن رفتار، به متربی کمک کرده تا توانمندی‎های خود را به کار گیرد زیرا همانطور که بینش و گرایش  برهم تأثیر گذارند، رفتارها نیز بر بینش‎ها و گرایش‎های فرد تأثیر می‎گذارند و آنها را تقویت می‎کنند. با انجام دادن کار و تکرار آن، به تدریج هم شناخت و بینش فاعل از فعل خود و پیامدهایش بیشتر می‎شود و هم به انجام دادن آن عادت می‎نماید و گرایش بیشتری به آن پیدا می‎کند. منظور از راهکارهای رفتاری اموری است که رفتار کودک را به سمت انجام وظایف و فضایل و مسئولیت‎های اخلاقی هدایت می‎کند، در ذیل به با تکیه بر راهبرد رفتاری، رشد وجدان را در مورد مطالعه قرار مى‏دهیم:

1-3. توقع و مطالبهگری رفتار درست از کودک: مطالبه گری چیزی ورای الزام کودکان به رفتارهای خاص است؛به نحوی که در تمامی برخوردها طوری با او رفتار شود که او خوب است و چون خوب است از او جز انتظار خوب عمل کردن نمی‎رود و حتی اگر خلاف کرد ناشی از اشتباه و غفلت بوده و نه خواست قلبی. متخصصان دریافته‎اند مطالبه گری مؤثر مستلزم سه جزء اصلی است. اول این که، مادر بایستی اهداف بالا و واقع گرایانه‎ای برای کودکش تنظیم کنند. این کار موجب می‎شود کودک از رفتارهایی که به طور منطقی از او انتظار می‎رود، آگاهی داشته باشد. کودکانی که والدینشان انتظارات ناچیزی از آنها دارند، انتظارات ناچیزی از خود خواهند داشت. همچنین  انتظارات نامعقول و سطح بالاهم سبب، ناامیدی و احساس شکست در کودک می‎شود. ر.ک:1998: 13)، Marvin W. Berkowitz and John H. Grych)؛(بوربا، میکله،1391،ص 87)دوم این که، مادر بایستی برای کسب این اهداف، به قدر کافی از کودکان حمایت کند. سوم این که، بر تحقق این انتظارات توسط کودک  نظارت داشته باشد.(همان)اگر مطالبه گری به خوبی و به نحو باثباتی انجام گیرد، کودکان خود مهارگری، نوعدوستی، و عزت نفس بیشتری به دست خواهند آورد.یعنی مادر به گونه ای رفتار کند که درکودک خود پنداره مثبتی از خود شکل بگیرد همچنین برای افزایش حس خودپنداره مثبت در کودک، فعالیت‌های تحسین برانگیز آنها ارزش و اهمیت قایل شد و فرصت خودآزمایی و امتحان کردن را برای آنان فراهم کرد. خودپنداری‎های خوب با رفتار خودشکوفایی همراه می‎شود و فرد می‎تواند با آن با اطمینان به این که ارتباطش با محیط ثمربخش است، به تعامل با محیط بپردازد. فرد خودشکوفا، با محیط خود به خوبی رابطه برقرار می‎کند و فرصت‎های نشو و نمو و افزایش توان خود را می‎یابد و بدون تردید به رشد دیگران کمک می‎کند.(بروس جویس، 1391، ص 372)

2-3.تکرار و تمرین: برای ایجاد عادت معقول، مربی با تمـرین‌های خاصی، متربی را یاری می‌كند تا به تكرار ارزش‌ها و مطالب آموخته شده بپردازد. در اینجا مقصود از تمرین آن است  که با تکرار و تمرین، می‎توان به مرتبه‌ای رسید که فضایل اخلاقی تبدیل به ملکات شوند.(دیلمی،379، ص308) غزالی بیان می‌دارد كه تكرار و تمرین دست مایه یادگیری است و بدون آن نمی‌توان در حیطه شناختی و یا رفتاری چیزی آموخت.(بهروز رفیعی،1388، ج 3، 281-280)پس از طی مرحله تكرار و تمرین، ارزش‌ها به‌صورت عادت در می‌آیند. البته عادتی كه پایه و اساس معقول دارند. بنابراین مادر باید به فرزندش فرصت زیادی برای تمرین مهارت جدید  بدهد و تلاش و کوشش‎های او را درکسب مهارت‎ها، همواره تشویق و حمایت کند.

3-3.ایفای نقش: در روش ایفای نقش، ضمن آنكه كودك در شناخت و درك دیگران تجربه‌هایی می‌اندوزد، حالت خود محوری او رو به نقصان می‌رود.(م جی اف کارتلج، میلبرن، 1369، ص154.) مادر باید بر اساس هدف و سن و توان کودک، موضوعی اخلاقی یا دینی انتخاب و با مهارت لازم، کودک را جهت ایفای نقش آماده كند و خود هدایت كننده باشد تا کودک از طریق مشاهده یا ایفای نقش، ارزش‌های نهفته در نقش را فراگیرد و از ضد ارزش‌ها دوری جویند.

نتیجه‌گیری

 با توجه به اهمیت وجدان اخلاقی در بروز رفتار، آموزش آن از از سنین اولیه توسط مادر ضروری است. روشی که محقق در این نوشتار برای آموزش وجدان اخلاقی ارائه نموده بر دارا بودن شخصیتی سالم و دینی برای مادر جهت شناخت مسائل تربیتی و شکل‎گیری وجدان اخلاقی تاکید می‎کند. راهکارهایی که در پژوهش ذکر آن رفت، حاکی است که مادر در سه حیطه اعطای بینش، تقویت انگیزه و اصلاح رفتار نقش مهمی ایفا می‎کند. واکنش مادر در برابر امور غیر اخلاقی، جلوگیری از رفتارهای خلاف اخلاق و آموزش دادن و تبیین ادلّه دقیق و توجیهات متناسب با رشد، درک اخلاقی کودکان را افزایش می‎دهد. همچنین مادر در روابط عاطفی و تعامل محبت آمیز او با کودک، رشد اخلاقی کودکان را آسان می‎کند از این رو، تاکید می‎شود مادر باید به نقش مهم خود در شکل‎گیری هویت فرزندان توجه کند؛ و زمانی این مهم میسر می‎گردد که مادر نسبت به وظایف خود و نیازهای فرزندان آگاهی داشته باشد و با الگوهای رفتاری که ارائه می‎دهد، سرمشق‎هایی برای همانندسازی کودک  فراهم سازد و با رفتارهای خود موقعیت‎هایی ایجاد کند که رفتارهای اخلاقی در فرزندان برانگیزد.

فهرست منابع

     – قرآن کریم

  1. ابوترابی، علی، بی‌تا، نقد ملاکهای بهنجار در روانشناسی، قم، موسسه امام خمینی.
  2. اعرافی، علیرضا، و همکاران(1376)،  اهداف تربیت از دیدگاه اسلام، تهران، سمت.
  3. افروز، غلامعلی(1384)، چکیده‌ای ازروانشناسی تربیتی كاربردی، تهران، انجمن اولیا و مربیان.
  4. امیل دوركیم (1369)، درباره تقسیم كار اجتماعی، ترجمة باقر پرهام، بابل، كتابسرای بابل.
  5. امیل دوركیم(1360)، فلسفه و جامعه‌شناسی، ترجمة فرحناز خمسه‌ای، تهران.
  6. بخشی، علی‌اکبر (1375)، «خودشناسی درون‌مایه وجدان کاری»، فصلنامه معرفت، تابستان، ش 17.
  7. برقی، احمد بن خالد (1371ق)، المحاسن، تحقیق جلال الدین، قم، دار الکتب الاسلامیة.
  8. بوربا، میکله(1391)، پرورش هوش اخلاقی، ترجمه فیروزه کاوسی، تهران، رشد.
  9. بیرو، آلن(1366)، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه‎ی باقر ساروخانی، تهران، کیهان.
  10. جریس، بروس، ویل، مارشا، کالهون امیلی(1391)، الگوهای تدریس، ترجمه محمدرضا بهرنگی، تهران، کمال.
  11. جعفری، محمد تقی(1381)، وجدان، قم، انتشارات تهذیب موسسه علامه جعفری.
  12. حمیری، عبد الله بن جعفر(1413ق)، قرب الاسناد، قم، مؤسسة آل البیت.
  13. حییم، سلیمان(1349)، فرهنگ لغت فارسی انگلیسی،،انتشارات بروخیم، تهران.
  14. دهخدا، علی‎اکبر(1373)، لغت نامه دهخدا، زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، تهران، دانشگاه تهران.
  15. دیلمی، احمد و آذربایجانی، مسعود (1379)، اخلاق اسلامی، قم، دفتر نشر معارف.
  16. رفیعی، بهروز (1388)، آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم وتربیـت و مبانی آن، تهران، سمت.
  17. ژان ژاک روسو(1360)، امیل یا آموزش و پرورش، ترجمه غلامحسین زیرک زاده، تهران، انتشارات چهره.
  18. سیاسی، علی‌اکبر (1354)، نظریه‌های شخصیت،‌ تهران، ‌دانشگاه تهران.
  19. سیف، علی‎اکبر (1375)، روانشناسی پرورشی، انتشارات آگاه.
  20. صانعی دره بیدی، منوچهر (1384)، جایگاه انسان در اندیشه کانت، تهران، ققنوس.
  21. صدوق، محمد بن علی (1398ق)، التوحید، قم، مؤسسة النشر الاسلامی.
  22. طباطبایی، سید محمد حسین(1390)، المیزان فی تفسیر القرآن، ج20، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
  23. طبری آملی، عماد الدین (1383ق)، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، نجف، المکتبة الحیدریة.
  24. طوسی،محمد بن الحسن (1414ق)، الامالی، محقق مؤسسة البعثة، قم، دار الثقافة.
  25. فلسفی، محمد تقی (1383)،کودک از نظر وراثت وتربیت، ج1، تهران، نشر فرهنگ اسلامی.
  26. فیض کاشانی، محمد حسن بن شاه مرتضی (1406ق)، الوافی، اصفهان، کتابخانه امام امیرالمؤمنین علی7.
  27. کاردان، علی‌محمد (1372)، فلسفه تعلیم و تربیت، تهران، سمت.
  28. کانت، ایمانوئل(1393)، فلسفه فضیلت، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی، تهران، موسسه انتشارات فلسفه، چاپ چهارم.
  29. کرومبولتز، جان، دی. کرومبولتز، هلن، بی (1367)، تغییر دادن رفتارهای کودکان و نوجوانان، ترجمه یوسف کریمی، تهران، انتشارات فاطمی.
  30. کیلن میلانی، اسمتانا جودیث (1389)، رشد اخلاقی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول.
  31. كارتلج، میلبرن، جی اف (1369)، آموزش مهارت‌های اجتماعی به كودكان، ترجمه محمد حسین نظری‌نژاد، مشهد، آستان قدس رضوی.
  32. لیثی واسطی، علی(1376)، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق حسین حسنی بیرجندی، قم، دار الحدیث.
  33. محمد خلیفه، عبدالطیف (1378)، بررسی روانشناسی تحول ارزش‎‎ها، ترجمه‎ی سید حسین سیدی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی.
  34. مصباح یزدی، مجتبی(1389)، فلسفه اخلاق، تحقیق احمد حسین شریف، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
  35. مصباح یزدی، محمد تقی(1390)، خودشناسی برای خودسازی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
  36. مصباح، محمد تقی (1384)، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، قم، موسسه پژوهشی امام خمینی.
  37. مصباح، محمد تقی (1379)، جامعه و تاریخ ازنگاه قرآن، بی جا، چاپ ونشر بین الملل سازما ن تبلیغات اسلامی.
  38. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، چاپ چهارم.
  39. مطهری، مرتضی (1389)، اسلام و مقتضیات زمان، قم، صدرا.
  40. مطهری، مرتضی(1362)، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران، انتشارات ناصر خسرو، چاپ 8.
  41. مطهری، مرتضی(1390)، فلسفه اخلاق، قم، صدرا.
  42. مکارم شیرازی، ناصر (1371)، تفسیر نمونه، ج12، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
  43. نوری، حسین بن محمد تقی (1408ق)، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسة آل البیت.
  44. هاشمی رکاوندی، سید مجتبی (1382)، تربیت و شخصیت اسلامی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
  45. هنری ماسن، پاول(1370)، رشد و شخصیت کودک، ترجمه مهشید یاسایی، تهران، نشر مرکز.
  46. Daniel Brugman , The Teaching And Measurement Of Moral Judgment Development ,V 32, N 2, P 198.
  47. Kirchenbaum, Haward, A Comprehensive Model For Values Education And Moral Education, phi Delta Kappa,1992, V 73, N10,(Eric).
  48. Marvin W. Berkowitz and John H. Grych, 1998,   Fostering Goodness:
  49. Teaching Parents to Facilitate Children’s Moral Development
  50. Tomei, L.A.(2005). Taxonomy for the technology domain. London: informationscience publishing.    

[1]. «و نَفْسٍ و ما سوّیها فألهمها فجورها و تقویها»(شمس:7-8)

[2]. ایشان اختلاف  عقل نظری و عملی را به نوع مدرکات عقل وابسته می‎داند به این بیان که اگر مسئله ادراک شده از امور عملی نباشد، مثل علم به حقایق خارجی و علم به خدا، عقل به این اعتبار، عقل نظری نامیده می‎شود، اما اگر مُدَرک از امور عملی باشد، مانند ادراک حسن عدل و قبح ظلم، خوبی توکل و امثال آن، عقل را به این اعتبار می‎توان عقل عملی نام نهاد. بنابراین نفس دارای دوقوه مجزای ادراکی نیست؛ اما چون متعلق ادراک متفاوت است، می‌توان عقل را به دو قسم نظری و عملی تقسیم کرد.(ر.ک: مصباح، 1389،  ص125-126)

[3]. القیامه/ 2«وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ القیامة»

[4]. یوسف/ 53 «وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ».

[5]. الفجر/27 «یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»

[6]. شمس7-8 «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا»

[7]. روم/30 «فاقم وجهك للدین حنیفا فطرت الله التى فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلك دین القیم»

[8]. یاابن آدم! مازلت بخیر ما کان لک واعظ من نفسک، و ما کانت المحاسبه من همک.(طوسی،1414ق،ص115)

[9]. مَن عَرَفَ دینَهُ مِن كتابِ اللّه ِ عزّوجلّ زالَتِ الجِبالُ قبلَ أن یزُولَ، ومَن دَخَلَ فی أمرٍ بِجَهلٍ خَرَجَ منهُ بِجَهلٍ»(طبری املی، 1383، ج2، ص129)

[10]. «الْإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَه» قیامت/ 14، «وَ فِی أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ» ذاریات/ 21

[11]. «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ، عَرَفَ رَبَّهُ» (لیثی واسطی، 1376،ص 430)

[12]. «الْإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَه» قیامت/ 14

[13]. «…رحم الله امرء علم من این فی این والی این…»(فیض کاشانی، 1406،ج1، ص116)

[14]. «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» الحجر26

[15]. «ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ…» سجده/9

[16]. «الجنة تحت اقدام الامهات» نوری، 1401ق، ج15،ص 180.

[17]. «وَ لَقَد کَرَّمنا بَنی  آدَم» (اسراء / 70)

[18]. «الدین هو الحب والحب هوالدین» (برقی، 1371ق، ج1، ص 263)

[19]. «إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» عصر/3

[20]. «قلْ كُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِیلاً» اسراء/84

[21]. «كونوا دعاﺓ الناس بأعمالكم و لا تكونوا دعاﺓ بألسنتكم»(حمیری، 1413ق، ص 77)

پیمایش به بالا