حمیده سعیدی
چکیده
اسلام به عنوان دین جاودانه و جهان شمول، پیروان خود را ملزم به داشتن روابط محترمانه با ملل جهان می کند. با استناد به منابع اصیل اسلامی که قرآن و روایات می باشد، اصل در تعامل با غیرمسلمانان معاشرت و همزیستی توأم با احترام است و نظریه ی مخالفان اسلام مبنی بر اهانت آمیز بودن آیات قرآن، با بررسی مبانی احترام رد می شود. مبنای احترام در اسلام کرامت انسانی است. بر اساس اصول اخلاقی اسلام اقلیت های دینی و مذهبی و حتی مشرکان و ملحدان می توانند شهروند جامعه ی اسلامی بوده و از حقوق اسلامی مانند امنیت و سلامت، مصونیت مال و جان و حرمت و آبرو و حیثیت و نیز حقوق قضایی و فرهنگی، آزادی عقیده و استقلال فکری برخوردار باشند؛ به شرطی که علیه مسلمانان توطئه و کارشکنی نکنند.
اصول تأمین کننده ی احترام و روابط مسالمت آمیز براساس آیات قرآن پذیرش صلح و همزیستی، نفی نژادپرستی، احسان و نیکوکاری، وفای به عهد، رعایت عدالت، گفتگوی مسالمت آمیز، تألیف قلوب و مصونیت همه جانبه بوده و مسلمانان موظف به رعایت این اصول می باشند.
واژگان کلیدی: احترام، کرامت، همزیستی، جامعه ی اسلامی، غیرمسلمانان.
مقدمه
يكي از رفتارهای اجتماعي، احترام به ديگران است. احترام در آموزه هاي قرآن با مسئله ی كرامت انساني پیوند ناگسستنی دارد. در حقيقت كرامت انساني اقتضا دارد تا هر شخصي با ديگري چنان رفتار كند كه انسانيت آن را می طلبد. اما برخی بر این باورند که در اسلام ملاک برخورداری از احترام و حقوق اجتماعی داشتن عقیده ی اسلامی است. به عبارتی اسلام در برخورد با غیرمسلمانان روش مسالمت آمیز و محترمانه ندارد. آنان برای اثبات نظر خود به بعضی از آیات قرآن که در مورد گروه های خاص از غیرمسلمانان است، استدلال می کنند. در حالی که آیات بی شماری از قرآن، مسلمانان را بر اساس اصل احسان و خیرخواهی، وفای به عهد و عدالت و مانند آن، به برخورد شایسته با هم پیمانان و هموطنان خود فرا می خواند. زیرا اسلام دین جهانی و جامعی است که خواهان پیوند همه ی انسان ها در عرصه ی بین المللی از هر قوم و نژاد و هر زبان و فرهنگ می باشد تا بتواند ندای توحید را به همگان برساند و بشریت را به خیر و سعادت ابدی رهنمون گردد. لذا در دوران توسعه ارتباطات ضروری است که شیوه های تعامل اسلام با غیرمسلمانان بررسی گردد و صحت و سقم اتهام اخلاقی اهانت آمیز بودن دستورات اسلام، تبیین و تحلیل گردد. در این نوشتار که با جستجو در متون دینی و اخلاقی موجود در کتابخانه ها، مورد ارزیابی قرار گرفته و پاسخ دانشمندان مسلمان نیز بیان می گردد. در نهایت راهکارهای اخلاقی اسلام در حراست از کرامت و حرمت انسان ها، به عنوان اصول تأمین کننده ی روابط حسنه و همزیستی با استناد به منابع اصیل اسلامی بررسی می شود.
در این زمینه تحقیقات زیادی صورت گرفته و کتاب ها و مقالات زیادی نوشته شده است که مهمترین آنها عبارتند از: کتاب های عمید زنجانی با عنوان های «اسلام و همزیستی مسالمت آمیز»، «حقوق اقلیت ها» و «فقه سیاسی اسلام» و کتاب «الاسلام والمسلمین» نوشته ی وهبه بن مصطفی زحیلی و نیز مقالات بسیاری نوشته و منتشر شده اند. اما همه ی این آثار به صورت کلی از نحوه ی تعامل و برخورد اسلام با غیرمسلمانان سخن گفته اند و خصوص موضوع احترام غیرمسلمانان در جامعه ی اسلامی پژوهشی انجام نشده است.
در این پژوهش تلاش می شود برای سؤالات زیر پاسخی مناسب داده شود:
- مصادیق احترام و بی احترامی به غیر مسلمانان در جامعه ی اسلامی چیست؟
- دلایل عقلی و نقلی لزوم احترام به غیر مسلمانان در جامعه ی اسلامی چیست؟
مفهوم احترام
احترام از ریشه ی «حرم» اخذ شده به معنای ممنوع و ناروا و ضدحلال می باشد(ابنمنظور، 1414 ق، ج 12، 121). از دیگر معانی آن «مهابت و گرامی بودن و بزرگ داشتن» است و «حرمت» یعنی چیزی که هتک و شکستن آن روا نیست (فیومی، 1414 ق، ج 2، 131). احترام حرمت داشتن، بزرگ داشتن و گرامی داشتن است و به معنی پاس و توقیر نیز آمده است (دهخدا، 1372، ج 3، 1055؛ حسینی دشتی، 1376، ج 1، 134).
در اصطلاح احترام احساسی مثبت از ارج نهادن و اعتنا به فرد یا شیء است که فرد احترامگذار آن را سزاوار احترام میشمارد. حرمت نگه داشتن و ارج نهادن هر چیز متناسب با آن است. برای مثال، احترام انسان تعرض نکردن به ناموس، جان و مال او و بلکه دفاع از آنها در مقابل تعرض کنندگان است. حرمت داشتن قرآن، جلوگیری از نجس شدن آن و پرهیز از هرگونه اقدامی است که موجب هتک حرمت آن شود (ر.ک: دانشنامهی اسلامی https://dictionary.abadis.ir/).
نمودهای احترام
احترامگذار معمولاً امتیازها و کیفیتهایی را در فرد یا چیزی میبیند و اینگونه داوری میکند که آن فرد یا چیز، سزاوار توجه، پاسخ و ارزشگذاری است و با تغییر این امتیازها و کیفیات ممکن است میزان احترام نسبت به آن فرد یا شیء نیز تغییر یابد.
توجه و ارزشگذاری متعاقباً ممکن است خود را در رفتار و گفتار احترامگذار نسبت به احترامیافته نمایان کند:
- استفاده از القاب و عناوین و عبارات مؤدبانه: کلماتی مانند آقا، خانم، عالی جناب، دکتر، مهندس، رییس، تشریف فرما شدید، شرفیاب شدم و….
- انجام رفتارهای خاص: سلام کردن، اجازه گرفتن، آرام سخن گفتن، بلند شدن، تعظیم کردن، دست بوسی، بازکردن در و رعایت حق تقدم و به طور کلی تغییر از وضعیت راحت به وضعیت کمتر راحت یا ناراحت.
- دفاع از جان، مال و آبرو: در مواردی ممکن است جان، مال و آبروی شخص محترم به خطر افتد که در این صورت، احترام گذار خود را موظف به دفاع از او می داند؛ مانند مقابله با جنایتکاران و سارقین و یا کسانی که با غیبت و اتهام و دیگر رفتارهای نامناسب، در صدد لطمه زدن به آبرو و حیثیت دیگران هستند.
نمودهای بی احترامی
با افزایش اطلاعات و ارتباطات و رشد فکری و فرهنگی جامعه انتظار می رود هنجارهای اخلاقی به بهترین شکل در اجتماع نمود پیدا کند اما متأسفانه هنوز هم شاهد برخوردهای ناشایست و مخصوصا اهانت آمیز افراد هستیم:
- بی احترامی در قالب گفتار: تحقیر، لقب بد دادن، مسخره کردن، دشنام دادن، سرزنش، غیبت و تهمت
- بیاحترامی در رفتار: بی توجهی، نگاه غیرمتعارف و گاه اهانت آمیز به فقرا و اتباع دیگر کشورها، عدم همکاری و معامله با آنها و مخصوصاً با رنگین پوستان، جمع کردن لباس و احساس ناراحتی از همنشینی با فقرا و مهاجرین و غیرخودیها، گفتگوهای تحقیرآمیز رانندگان با افراد سطح پایین جامعه و مسافران غریب و نیز سوءظن و تکبر نسبت به زیردستان و بدرفتاری با کارگران و بیتوجهی به ارباب رجوع در ادارات.
بنابراین در جوامع مختلف، افراد یا در جهت رفع خطر، کسب منفعت و بهدستآوردن حمایت، به فرادستان خود احترام میگذارند و یا براساس آموزههای دینی و فرهنگی نسبت به گروههای خاصی مانند سالمندان، اساتید و معلمان، والدین و بزرگان احترام قائل بوده و هستند. اما آنچه مطلوب جوامع دینی به ویژه جامعه ی اسلامی می باشد، بروز و ظهور احترام به شخصیت و هویت انسان ها با رعایت گزاره های اخلاق اسلامی است. حفظ کرامت انسان ها، رعایت حقوق دیگران، عدم مداخله در امور دیگران، وقت شناسی، احسان و نیکی و آزار نرساندن به یکدیگر و… از بهترین نمودهای احترام می باشد.
جامعه ی اسلامی
در متون اسلامی واژه ی «جامعه ی اسلامی» به کار نرفته است بلکه از واژه ی «دارالاسلام» استفاده شده است. در تعریف دارالاسلام گفته اند: کشور و سرزمین امت اسلامی، آن قسمت از جهان است که در قلمرو اسلام بوده و زندگی در آن تحت نفوذ احکام اسلام باشد(عمید زنجانی، 1389، ج 2، 3 و حلی، 1414 ق، ج 9، 342). می توان گفت جامعه ی اسلامی، جامعه ای است که افراد و نهادهای اجتماعی افکار و رفتارهای خود را در کمال آزادی و امنیت، براساس معارف اسلامی و قوانین آن تنظیم می کنند و در سرزمینی زندگی می کنند که تحت حاکمیت اسلام است.
از بررسی متون چنین به دست می آید که لزوماً همه ی ساکنان جامعه ی اسلامی مسلمان نیستند بلکه اقلیت های غیرمسلمان نیز می توانند درآن زندگی نمایند چنان که مسلمانان نیز می توانند بر اساس توافق دولت ها در کشورهای غیراسلامی ساکن باشند. آنچه در این نوشتار مورد تأکید است، چگونگی تعامل و برخورد جامعه ی اسلامی با غیرمسلمانانی است که در کنار مسلمانان و به عنوان شهروند درسرزمین مسلمانان زندگی می کنند.
گروه های غیرمسلمان
در یک تقسیم بندی، غیرمسلمانان را از نظر عقیدتی می توان به گروه های زیر تقسیم کرد:
الف ـ اهل کتاب: مراد از اهل کتاب کسانی هستند که حقیقتاً کتاب آسمانی داشته باشند مانند یهودیان و مسیحیان و یا مشکوک به داشتن کتاب باشند که مجوسیان این چنین هستند(حلی، 1419 ق، ج 9، 276). اما بعضی نیز گفته اند: کسانی که به یکی از ادیان آسمانی معتقد باشند اهل کتاب گفته می شوند که یهودیان و مسیحیان در این دسته جای دارند(مشکینی، 1386، 442). فقهای اسلامی اتفاق نظر دارند که اهل کتاب با عقد پیمان ذمه، حق دارند از حقوق شهروندی در جامعه ی اسلامی برخوردار شوند(حلی، 1414 ق، ج 9، 276؛ طوسی، 1387 ق، ج 2، 36). دلیل این اتفاق نظر صراحت قرآن کریم(توبه: 29) و نیز سنت عملی پیامبر اسلام از جمله انعقاد پیمان ذمه با مسیحیان نجران است.
ب ـ مجوس یا زرتشتیان: این گروه کسانی هستند که آسمانی بودن دینشان مشکوک است، اما به دلیل برخی روایات، این عده نیز مانند اهل کتاب محسوب می شوند(مشکینی، 1386، 442). مجوس نیز مانند اهل کتاب با پرداخت جزیه در امان مسلمین است. (طوسی، همان و حلی، 1419ق، ج 9، 279).
ج ـ مرتد: مرتد کسی است که بعد از اسلام به کفر برگردد و در این کفرورزی جحود داشته باشد. بدون تردید و به اتفاق همه ی فقها، آنچه موجب کفر و ارتداد است، انکار اولوهیت خداوند و نیز انکار توحید و رسالت پیامبر اسلام ص و در پی آن انکار ضروریات دین است(مشکینی، 1386، 442 و صرامی، 1376، 258) انعقاد قرارداد ذمه با چنین افرادی جایز نیست و از دیدگاه همه ی ادیان و مذاهب مجازات آن با اختلاف در شرایط، مرگ است. زیرا مرتد، حق عمومى مردم را در حفظ روحیه ی دینى جامعه میشکند و تدین مردمی را که کارشناس در دین نیستند تهدید می کند. آنچه مسلم است مرتد در واقع مجازات جحد و انکار عالمانه خود را از حقیقت می بیند(صرامی، 1376، 403).
ج ـ کفار غیر اهل کتاب: به مشرکانی که غیر اهل کتاب و مجوس باشند مانند دهریون، بی دینان، بودائیان، هندوها و… کفار غیر اهل کتاب گفته می شود که در انعقاد عقد ذمه با آنان سه دیدگاه متفاوت بین فقها وجود دارد: بنابر دیدگاه اول، انعقاد پیمان ذمه با غیر اهل کتاب و مجوس جایز نمی باشد. جز اسلام یا قتال از آنان پذیرفته نمی شود. (طوسی، 1387 ق، ج 2، 36).
نظریه ی دوم انعقاد ذمه با همه ی گروه های غیرمسلمان به جز بت پرستان عرب را جایز می داند و آیاتی که در زمینه قتال با مشرکان نازل شده، را خاص در مشرکان عرب می دانند(طبری، 1412 ق، ج1، 56).
طبق نظر سوم، عقد ذمه با همه ی گروه های مشرکان و غیرمسلمانان ـ چه عرب و چه عجم ـ منعقد می گردد. یکی از اسناد معتبر این نظریه حدیث بریده است[1]. این نظریه قبول جزیه از مشرکان را در بر دارد. از میان نظریات ذکر شده، نظریه ی سوم بهتر به نظر می رسد. به بیانی دیگر همه ی گروه های غیرمسلمان با پذیرش تعهدات متقابل در قبال دولت اسلامی و مسلمانان، می توانند با حفظ عقیده ی غیراسلامی، شهروند جامعه ی اسلامی شده و از حقوق شهروندی بهره مند شوند. از لوازم عقد ذمه حق آزادی عقیده برای شهروندان غیرمسلمان است.
در یک جمع بندی می توان گفت: مراد از «غیرمسلمان» همه ی انسان هایی هستند که اسلام را باور ندارند؛ از این افراد با واژه ی «کفار» یاد می شود که به سه گروه اهل کتاب، مشرک و ملحد تقسیم می شوند. اما در این نوشتار مراد از غیرمسلمانان، کسانی هستند که جدای از باورشان، به عنوان یک انسان قانونمند، در رفتار و زندگی و یا دست کم در پیوندها و پیوستگی های اجتماعی خود به مسلمانان نگاه و برخوردی انسانی دارند و به موجودیت و حقوق انسانی همنوع احترام می گذارند و در مقابل از احترام و کرامت در جامعه اسلامی بهره مند می گردند.
مبنای احترام در اسلام
در مکتب اسلام منشأ احترام به هر چيزي را بايد در نحوه ی ارتباط آن با خدا دانست. هر چيزي كه انتساب آن به خدا قوي تر و نزديکتر باشد از احترام بيشتري برخوردار است. زيرا انسان تنها موجودي است كه روح خدايي خاصي دارد و اين امكان را به وي بخشيده است تا از همه ی اسماي خدا برخوردار گشته و خلافت الهي را به عهده گيرد.
مفهوم کرامت انسانی
کرامت در لغت، اسم از اکرام به معنای بزرگی و ارجمندی است و نیز مصدر در معنای جوانمرد گردیدن و بامروت شدن، نفیس و عزیز شدن و بخشش به سهولت، به کار رفته است. همچنین کرامت ظهور امری خارق العاده از جانب شخصی غیرمقارن با ادعای نبوت است(دهخدا، 1372، ج 36، 411). اما در این مقوله اکرام به معنای بزرگی و ارجمندی است که مترادف با احترام و بزرگ داشتن و ارج نهادن می باشد.
ابعاد کرامت
اندیشمندان حوزه ی مطالعات اجتماعی به موضوع کرامت انسان اهتمام ویژه داشته اند. در حالی که برخی جریان های فکری، انسان را فی حدذاته فاقد کرامت دانسته و منشاء کرامت وی را در اموری مانند وابستگی به دولت، حکومت، نژاد، عقیده و مذهب خاص جستجو می کنند. اسلام مکتبی است که انسان را برخوردار از هر دو نوع کرامت ذاتی و اکتسابی می داند.
علامه طباطبایی کرامت انسان را به تکوینی و اکتسابی یا طبیعی و الهی و ارزشی تقسیم می کند. از نظر ایشان کرامت تکوینی و طبیعی به معنای برخورداری انسان از قابلیت ها و نعمت های بی بدیل و دارا بودن موقعیت ممتاز در عالم خلقت است؛ اما کرامت اکتسابی، الهی و ارزشی، دستیابی به کمالات انسانی و مقام قرب الهی است که با مجاهدت ها و رعایت تقوای الهی به دست می آید(ر.ک: طباطبایی، 1372، ج 13، 165).
به مقتضای آیات قرآن انسان، مادامی که عنوان انسان بر او صدق می کند، از نوعی کرامت ذاتی برخوردار است. قرآن انسان را برخوردار از روح الهی می داند: « و از روح خود در آن دمیدم»(حجر: 29).
برخورداری از مقام خلیفة اللّهی نیز بر این امر تأکید می کند:« و هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در روی زمین جانشین و حاکمی قرار خواهم داد»(بقره: 30). قرآن کریم در اين آيه رسما مسئله ی رهبرى و خلافت انسان را تشريح مى كند، و موقعيت معنوى او را كه شايسته اين همه مواهب زمینی است روشن مى سازد (مکارم شیرازی، 1371، ج 1، 171).
استاد مطهری(ره) می گوید:« از نظر قرآن، انسان موجودی است برگزیده از طرف خداوند و خلیفه و جانشین او در زمین، نیمه ملکوتی و نیمه مادی، دارای فطرتی خود آشنا، آزاد، مستقل، امانتدار خدا و مسئول خویشتن و جهان و… ظرفیت علمی و عملیاش نامحدود است»(مطهری، 1392، ص 12).
برخورداری انسان از نیروی تعقل و تفکر، توانایی تشخیص خوب و بد و بهره مندی از اراده و اختیار، خود مبنایی بر کرامت و شرافت ذاتی و نوعی انسان است. این دلیل هرچند دلیلی برون دینی است ولی تأییدات دینی دارد: « ما بنى آدم را گرامى داشتيم و آن ها را در خشكى و دريا سوار كرديم و از چيزهاى پاكيزه، روزى داديم و بر بسيارى از مخلوقات برترى بخشيديم»(اسراء/ 70)(طریحی، 1375ش، ج 6، 152 و طبرسی، 1372ش، ج 6، 662).
به طور کلی مسجود فرشتگان بودن، جانشینی خدا و برخورداری از جمیع مواهب الهی نشان آن است که انسان به نفس انسان بودن، برخوردار از نوعی شرافت است که حداقل حقوق انسانی را برای او اثبات می کند. ويژگی هاي فردي انسان به گونه اي است كه به طور ذاتي و فطري دوستدار كرامت و حفظ شخصيت، آبرو و نيازمند احترام است. خداوند با توجه به اين فطرت انساني از انسان ها می خواهد كه حرمت خويش را نگه دارند و در گفتار و رفتار خويش حفظ آداب و احترام را بنمايند.
بسياري از آموزه هاي حقوقي و حكمي قرآن ارتباط تنگاتنگي با مسئله ی احترام و تكريم انسان دارد. از اين رو حرمت جان آدمي(انعام: 151) و يا مال(بقره: 188) و يا عرض و آبرو(نساء: 148 و نور: 23) در شريعت اسلام و همه ی شرايع وحياني آسماني مطرح شده و از مردمان خواسته شده كه با يكديگر به سخن نيكو(بقره: 83) و دور از تهمت و غيبت و افترا(حجرات: 11 و 12) و صداي بلند، يا رفتاري تفاخرآميز و مانند آن عمل كرده و احترام يكديگر را نگه دارند.
بنابراین لازمه ی ارزشمندی و کرامت انسان، تحفظ کیان، شخصیت و حقوق خاص برای همه ی انسان هاست که هیچ کس نمی تواند آن را سلب کند. امنیت، عدالت، رضایت خاطر و تأمین نیازهای اقتصادی و معیشتی و آسایش از لوازم حفظ کرامت انسان است. این امور در فرهنگ اسلام مقدمه ی رشد و تعالی آدمی است. از نگاه اندیشمندان مسلمان، حتی در تعاملات و مناسبات سیاسی، اعمال آزادی و اختیار انسان، تجلی کرامت انسانی و مقتضای خلیفةاللّهی اوست(ر.ک: عمید زنجانی، 1368، ج 1، 253 و عمید زنجانی، 1389، ج 2، 425-427)
براساس مباحث فوق انسان ها اعم از مسلمان و غیرمسلمان به لحاظ انسان بودن از نوعی کرامت و شرافت برخوردار هستند و لازم است در برخورد با یکدیگر رفتاری محترمانه داشته باشند. به ویژه مسلمانان به حکم آموزه های دینی خود موظف به رعایت حقوق دیگران حتی غیرمسلمانان می باشند.
در مکاتب اخلاق بشری نیز بر ارزش و کرامت انسان تأکید شده است که مبتنی بر عقل و فهم مشترک عرفی و انسان محورانه است، تابع هیچ قانون ماورائی نیست و تقدسی هم ندارد؛ اما در نگاه اخلاق دینی، انسان به عنوان موجودی که مخلوق خداوند و اشرف مخلوقات است، دارای ارزش و کرامت و موجودی مقدس و محترم است.
احترام به غیرمسلمانان در اسلام
بی گمان در حجم گسترده ی ارتباطات امروزی، جوامع اسلامی ناگزیر از پذیرش غیرمسلمانان در دیار خود هستند و اما مسئله ی مهم این است که وظیفه ی دینی مسلمانان در ارتباط با غیرمسلمانان، داشتن روابط مسالمت آمیز و محترمانه است یا حق دوستی و پیوند با آنان را ندارد؟
در این مسئله با توجه به آیات قرآن کریم و برداشت هایی که از آیات داشته اند، دو دیدگاه وجود دارد:
- اصل بر نداشتن رابطه و پیوند دوستی است.
- اصل بر داشتن رابطه محترمانه و زندگی مسالمت آمیز است.
دیدگاه اول:
آیات متعددی از قرآن کریم مسلمانان را از برقراری هرگونه رابطه ی دوستی با غیرمسلمانان، برحذر داشته است و این مسئله موجب القای شبهه ی توهین قرآن به غیرمسلمانان شده است.
این دیدگاه خاص نظر مخالفان اسلام و قرآن است و هیچ یک از اندیشمندان مسلمان چنین دیدگاه ی ندارد. اتهام اخلاقی که دگراندیشان بر قرآن روا داشته اند با این پیش فرض تقریر شده است که انسان باید همنوع خود را دوست داشته باشد و ارتباطات باید بر پایه ی دوستی باشد. بنابراین آیات دالّ بر منع دوستی و برقراری پیوند موالات بین مسلمانان با غیرشان را توهین آمیز و موجب تحقیر غیرمسلمانان قلمداد کرده اند.
آیات منع دوستی
قرآن کریم در رابطه با چگونگی ارتباط و دوستی با غیرمسلمانان می فرماید:« ای کسانی که ایمان آورده اید! یهود ونصارا را ولیّ(و دوست و تکیه گاه خود) انتخاب نکنید. آنها اولیای یکدیگرند؛ و کسانی از شما که با آنان دوستی کنند، از آن ها هستند. خداوند جمعیت ستمکار را هدایت نمی کند»(مائده: 51).
یکی از شبهه پردازان می نویسد: قرآن در این آیه به مسلمانان فرمان می دهد که با یهودی ها و مسیحی ها دوستی نکنند وگرنه مانند آنها خواهند بود… و محمد ص با وارد کردن چنین آیه ی بشر ستیزانه ای اسلام را دین نژادپرست و انسان ستیز می نمایاند.(انصاری، بی تا: 124). وی در ادامه به آیه دیگری استدلال می کند که می فرماید:« ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه پدران و برادران شما، کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آنها را ولیّ(و یار و یاور و تکیه گاه) خود قرار ندهید»(توبه: 23). او در توضیح آیه می نویسد: برخی آیات قرآن به مسلمانان توصیه می کند که هرگاه پدران و برادران و سایر منسوبی نشان به اسلام ایمان نداشته باشند، نباید آنها را دوست بدارند. در حالی که اصول اخلاق حکم می کند که هر انسانی، هر موجود زنده ای به ویژه همنوع خود را دوست داشته باشد و به همان نسبت نیز اگر کسی از نزدیکی با بیگانه به سبب دین و مذهبش خودداری کند، مرتکب یک عمل غیراخلاقی شده است.(همان: 119 ـ 121). در آیه ی دیگری آمده است:« اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بعضى از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند، از آنها بر حذر باشيد»(تغابن/14). “فاحذروهم”در این آیه به معنای «حذر کردن و دوری جستن» است. اکنون پرسش آن است که چگونه پدری می تواند از فرزندش حذر کند و دوری بجوید؟ مگر نه این است که اگر پدری بخواهد از فرزندش دوری کند، باید او را از خانه بیرون براند؟(همان: 121)
آنچه از دلالت مجموع آیات فوق به دست می آید، آن است که قرآن، مسلمانان را از ولایت و دوستی با اهل کتاب و کافران، برحذر داشته است. همچنین به ایشان توصیه نموده تا از کسانی که آن ها را از راه دین و خدا باز می دارند ـ حتی زن و فرزندانشان ـ دوری کنند. بدین ترتیب این نهی و تحذیر قرآن امری اهانت بار و غیراخلاقی تلقی گردیده است.
بررسی آیات
برای رسیدن به پاسخ باید توجه نمود که قرآن کریم از دوستی و ولایت کدام گروه از غیرمسلمانان منع کرده و پیامدهای دوستی و پیوند با آن ها را چه چیزهایی بیان فرموده است؟
روشن است که نهی قرآن ناظر به ولایت گروه های خاصی از غیرمسلمانان است و نیز به آن جهت که سرپرستی، دوستی و یاری آنان لوازم و پیامدهایی را به دنبال خواهدداشت. ذکر این مطلب ضروری است که در دیدگاه قرآن، گروه های غیرمسلمان، به دو دسته تقسیم می شوند: یک گروه، اهل کتاب و کافرانی هستند که نه خود علیه اسلام و مسلمین دست به اقدام خصمانه می زنند و نه دیگران را به محاربه و فتنه انگیزی علیه مسلمانان تحریک می کنند. اینان هرچند از نظر اعتقادی مخالف اسلام و آموزه های آن هستند ولی تا زمانی که به فکر آسیب رسانی به اسلام نباشند، دشمن به حساب نمی آیند. گروه دیگر، کسانی هستند که علیه اسلام به دشمنی برخاسته اند و علاوه بر مخالفت فکری و عقیدتی، بغض و عداوت خود را در گفتار و عمل نیز نمایان می کنند. این گروه دشمن اسلام و مسلمین محسوب می شوند و خداوند، مسلمانان را از برقراری هرگونه پیوند با این گروه از دشمنان و فتنه انگیزان برحذر داشته است. قرآن دشمنان اسلام را چنین توصیف می کند:« تنها شما را از دوستى و رابطه با كسانى نهى مى كند كه در امر دين با شما پيكار كردند و شما را از خانه هايتان بيرون راندند يا به بيرون راندن شما كمك كردند و هركس با آنان رابطه ی دوستى داشته باشد ظالم و ستمگر است!»(ممتحنه: 9). مصداق روشن آیه شریفه، مشرکان و کافران مکه و همدستانشان است که در صدد آزار و اذیت و شکنجه مسلمانان برآمده و به مقابله و محاربه با آنان برخاسته و حقوق انسانی آنها را نادیده گرفته و از خانه و دیارشان اخراج نمودند(مکارم شیرازی، 1371 ش، ج 24، 32؛ طباطبایی، 1390 ق، ج 19، 234؛ طوسی، بی تا، ج 9: 583). همچنین اهل کتاب و کافرانی که به تکذیب توحید و معاد پرداخته و آیات الهی را به استهزاء می گیرند(طوسی، بی تا، ج 8، 272؛ طباطبایی، 1390 ق، ج 6، 28) و از این طریق می کوشند عقاید و باورهای مسلمانان را تخریب نموده، امر حق را بر آنها مشتبه و ایده ها و نگرش های خود را به آنان منتقل نمایند(فضل الله، 1419 ق، ج 8، 235) و یا دست کم عزّت و کرامت مسلمانان را خدشه دار کنند(مدرسی، 1419 ق، ج 2، 413)؛ این افراد دشمن مسلمین محسوب می شوند. قرآن درباره ی آنها می فرماید:« اى كسانى كه ايمان آورده ايد! افرادى كه آيين شما را به باد استهزاء و بازى می گيرند ـ از اهل كتاب و مشركان- ولىّ خود انتخاب نكنيد و از خدا بپرهيزيد اگر ايمان داريد»(مائده/ 57). مواضع کینه توزانه و غیردوستانه این گروه ها روشن و غیرقابل انکار است و آنچه خداوند بر مؤمنین تحریم کرده است، هرگونه ولایت آنهاست. زیرا اعتماد، تعاون، یاری، اثرپذیری، همشکلی، هم نوایی، هم رنگی و تصرف در امور و مداخله در شئون زندگی از لوازم لاینفک پذیرش ولایت و برقراری پیوند دوستی با غیر می باشد(طباطبایی، 1390، ج 5، 368 -369 و مکارم شیرازی، 1371 ش، ج 4، 410). در آیات منع دوستی بسیاری از لوازم ولایت و دوستی آمده است. آیات دیگری(نساء: 139، هود: 113 و ممتحنه: 2) نیز از هر نوع عمل یا رابطه ای که منشاء ولایت، سلطه و استیلای بیگانگان بر مسلمانان، وابستگی و اعتماد به آنها و تأثیرپذیری از آن ها شود، نهی نموده است. از بررسی آیات و تفاسیر روشن می شود که دوستی با گروه هایی که علناً و آشکارا به دشمنی با اسلام می پردازند، به حکم عقل و قرآن نادرست و قبیح است. زیرا موجب تسلط آنان بر جامعه ی اسلامی و در نتیجه باعث آزار و شکنجه مسلمانان خواهدشد. به یقین برقراری دوستی با این گروه های متخاصم، ظلم به دوستان و سایر بندگان خداست(مکارم شیرازی، 1371 ش، ج 24، 23). عمل ظالمانه از نظر عقل نیز که از مبانی اخلاق سکولار است، قبیح است و هر امری را که عقل قبیح بداند غیراخلاقی به حساب می آید.
حاصل سخن آنکه، برقراری هرگونه پیوند و دوستی با دشمنان و فتنه انگیزان موجب ظلم به افراد جامعه گشته و عملی غیراخلاقی محسوب می شود و در نهایت، توصیه ی قرآن مبنی بر نهی ارتباط با ایشان هیچ گونه منافاتی با اصول و هنجارهای اخلاقی ندارد. ضمن آنکه نداشتن پیوند دوستی و ارتباط، دلالت بر اهانت و توهین نخواهد داشت. اهانت به اشکال مختلف مانند غیبت کردن، تهمت زدن، مسخره کردن، با القاب زشت صدازدن و هرآنچه در عرف مردم حقیر شمردن به حساب آید، تحقق می پذیرد و عدم دوستی و ارتباط با دیگران به معنای بی احترامی و توهین به آنان نمی باشد.
روابط محترمانه ی والدین و فرزندان
در دیدگاه مخالفان، توصیه ی قرآن به دوری از والدین و فرزندان غیرمسلمان، غیراخلاقی جلوه داده شده است. هرچند که چرایی بحث در بررسی آیات منع دوستی با کافران روشن شد اما به دلیل تأکید شبهه افکنان ضروری است این موضوع جداگانه بررسی شود.
بی تردید ارتباطات عاطفی و احساسی بین فرزندان و والدین بر رفتارها و عملکردهای آنان بسیار تأثیرگذار است و آنان را در جهت تمایلات یکدیگر سوق می دهد. لذا در قرآن(توبه: 23) به مسلمانان هشدار داده شده است که مبادا علاقه و محبت فرزند به پدر و مادرِ کافرش موجب شود که او از اعتقادها و ارزش های انسانی و اسلامی خود چشم پوشی کرده و از مقابله با دشمن صرفنظر کند که در این صورت هم به خود و هم به پدر و مادر و سایر اعضای خانواده اش ظلم کرده است؛ چرا که خود و خانوادهاش در دنیا در چنگال دشمن گرفتار شده و مورد ستم قرار می گیرند و در آخرت نیز به هلاکت و خسران ابدی می رسند(مکارم شیرازی، 1371، ج 7، 333). مفهوم آیات، بريدن پيوندهاى دوستى و محبت با خويشاوندان و ناديده گرفتن عواطف انسانى و بی احترامی و طرد والدین نيست؛ بلكه فقط به معنای عدم اطاعت از آنها در امور دین و ارتکاب گناه است و اينكه بر سر دوراهی ها نبايد عشق زن و فرزند و مال و مقام و خانه و خانواده مانع از اجراى حكم خدا و گرايش به جهاد گردد و انسان را از هدف مقدسش باز دارد. لذا اگر انسان بر سر دوراهى نباشد رعايت هر دو بر او لازم است و محبت و ملاطفت و احترام به خانواده به ویژه والدین مورد تأکید قرآن است. در آيه 15 سوره لقمان درباره پدران و مادران بت پرست مى خوانيم:« اگر آنها به تو اصرار دارند كه چيزى را كه شريك خدا نمى دانى براى او شريك قرار دهى هرگز از آنها اطاعت مكن ولى در زندگى دنيا با آن ها به نيكى رفتار كن»(ر.ک: همان: 334). آیات متعدد قرآن درباره حسن رفتار با والدین دالّ بر اهمیت و حتی وجوب احسان و احترام به پدر و مادر است(بقره: 83، نساء: 36، انعام: 151 و اسراء: 23).
شیوه ی برخورد والدین مؤمن با فرزند مشرک در آیه ی دیگری این گونه ترسیم شده است:« كسى كه به پدر و مادرش مى گويد: اف بر شما! آيا به من وعده مى دهيد كه من روز قيامت مبعوث مى شوم؟ در حالى كه قبل از من اقوام زيادى بودند(و هرگز مبعوث نشدند) و آنها پيوسته فرياد مى كشند و خدا را به يارى مى طلبند كه واى بر تو! ايمان بياور كه وعده خدا حق است، اما او پيوسته مى گويد: اينها چيزى جز افسانه هاى پيشينيان نيست!»(احقاف: 17). طبق این آیه وقتی پدر و مادر مسلمان با انکار معاد توسط فرزند خود مواجه می شوند نه تنها او را طرد نمی کنند بلکه به درگاه خدا استغاثه می کنند تا فرزندشان را به راه ایمان و هدایت موفق گرداند و از گرداب جهل و خیره سری برهاند(آلوسی، 1415ق، ج 13، 178).
بدین ترتیب روشن می شود که قرآن بهترین و اخلاقی ترین روش های ممکن را برای برخورد پدر و مادر مسلمان با فرزند غیرمسلمان و نیز برخورد فرزند مسلمان با والدین غیرمسلمان ارائه داده است.
دیدگاه دوم:
اندیشمندان مسلمان در تعامل با غیرمسلمانان، اصل را بر داشتن روابط محترمانه و مسالمت آمیز با غیرمسلمانان می دانند. از بررسی اصول اخلاقی در آیات و سیره ی پیشوایان اسلام اصالت این امر ثابت و محقق می شود. پیش از پرداختن به اصول تعامل، لازم است به «قاعده ی نفی سبیل» یا همان اصل نفی سلطه ی کافران بر جامعه ی اسلامی اشاره شود. از نظر اسلام اصل اولی زندگی با غیرمسلمانان، داشتن ارتباط مسالمت آمیز است؛ اما تمام روابط باید براساس «قاعده نفی سبیل» برنامه ریزی و کنترل شود و ارتباط با غیرمسلمانان نباید به گونه ای باشد که باعث ذلت جامعه ی اسلامی گردد. قرآن در این باره می فرماید:« و هرگز براى كافران نسبت به مومنان راه تسلطى قرار نداده است»(نساء/ 141). منظور از «سبیل» و «سلطه» نوعی ولایت و اختیار است و به صاحب آن قدرت می دهد که نسبت به طرف مقابل، برتری و اقتدار پیدا کند. هرگاه چنین اقتدار سلطه آمیزی از سوی غیرمسلمان بر مسلمانی اعمال شود، موضوع قاعده «نفی سبیل» یا «نفی سلطه» کافر بر مسلمان صدق میکند و براساس قاعده، هر حکمی که مستلزم چنین سلطه ای باشد، در اسلام منتفی است(زنجانی، 1384ش، ج 7، 706). از نظر شهید مطهری نیز حفظ استقلال و عزت جامعه ی اسلامی، یکی از اصول غیرقابل خدشه در اسلام است که هر گونه رابطه ی ذلیلانه با غیرمسلمان را ممنوع می کند(مطهری، 1387ح، 177). بنابراین، سخن گفتن درباره ی معاشرت و مراوده با غیرمسلمانان باید در چارچوب عزت و سیادت مسلمانان و حفظ شخصیت اسلامی باشد.
در دیدگاه دوم اندیشمندان مسلمان راهکارهای اخلاقی اسلام را در قالب اصول تأمین کنندهی روابط محترمانه با غیرمسلمانان بیان می کنند و با بررسی آیات قرآن و شیوه های برخورد پیامبر اسلام ص با مخالفان عقیدتی و غیرمسلمانان، اصالت همزیستی و برخورد محترمانه با غیرمسلمانان را در جامعه ی اسلامی اثبات می نمایند.
اصول روابط محترمانه با غیر مسلمانان در قرآن
اصول تأمین کننده ی روابط محترمانه، دستورالعمل های اخلاقی در نظام اجتماعی اسلام است که در راستای حفظ احترام و حرمت انسان ها می باشد و نیز حقوق غیرمسلمانان را در جامعه ی اسلامی تضمین می نماید.
1. پذیرش صلح و همزیستی:
همزیستی در لغت به معنای با هم زندگی کردن، زندگانی مردم دو کشور با کمک اقتصادی و سیاسی همدیگر و زندگی دو تن یا دو گروه با همدیگر در حالی که شاید مناسب یکدیگر نباشند(دهخدا، 1372، ج 15، 23541). در اصطلاح حقوق بین الملل عبارت است از: نحوه ی مناسبات، بین ممالکی که دولت های آنها دارای نظام های اجتماعی و سیاسی مختلف هستند. یعنی رعایت اصول حق حاکمیت، برابری حقوق، مصونیت و تمامیت ارضی هر کشور کوچک یا بزرگ، عدم مداخله در امور داخلی سایر کشورها، احترام به حق کلیه ی خلق ها در انتخاب آزاد نظام اجتماعی خویش و فیصله ی مسائل بین المللی از طریق مذاکره(عمید زنجانی، 1367، ج 3، 349). در این تعریف ها، در کنار یکدیگر بودن انسان ها، عدم مداخله در امور خصوصی همدیگر و احترام به همنوعان نهفته است. اسلام تعامل با غیرمسلمانان را بر اساس نیکی و عدالت بنا نهاده و تداوم آن را تا زمانی که آنان در تقابل با مسلمانان دشمنی روا ندارند، می داند. لذا می فرماید:« خدا شما را از نيكى كردن و رعايت عدالت نسبت به كسانى كه در امر دين با شما پيكار نكردند و از خانه و ديارتان بيرون نراندند نهى نمى كند، چرا كه خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد»(ممتحنه: 8). در این آیه واژه ی «برّ» فراتر از تعامل نیکو و لوازم آن در حق غیرمسلمانان بوده و عبارت است از: عطوفت داشتن با ضعیفان، برطرف نمودن نیاز نیازمندان، اطعام گرسنگان، پوشاندن برهنگان، نرمی در گفتار به خاطر مهربانی نه از سر ترس و یا طمع داشتن از آنان، دعا برای هدایت یافتن و سعادتشان، اندرز دادن در کار دین و دنیایشان، مصونیت اموال، فرزندان، آبرو و تمام حقوق و مصالح آنان هنگام تعرض کسی به آنها و دفع ستم از آنان(قرافی، 1431ق، ج 2، 701، فرق 119). براساس این آیه مسلمانان در قبال این گروه از غیرمسلمانان که با صلح و آرامش کنار مسلمانان زندگی می کنند، موظفند رفتاری محترمانه داشته باشند و حقوقشان را پاس بدارند. همچنین قرآن مسلمانان را موظف می کند که پیشنهادات صلح را تا آنجا که با هدف های اصیل اسلام، ناسازگاری نداشته باشند، با آغوش باز بپذیرند. در آیه ی شریفه آمده است:« و اگر تمايل به صلح نشان دهند، تو نيز از در صلح درا، و بر خدا تكيه كن كه او شنوا و داناست»(انفال: 61). این مضمون در آیات دیگر(نساء: 90، بقره: 206، یونس: 99) نیز آمده است و به خوبی نشان می دهد که خداوند همه را به صلح و آشتی و همزیستی مسالمت آمیز دعوت می نماید. امام علی ع در نامه ی خود به مالک اشتر می فرماید:« هرگز پیشنهاد صلح از طرف دشمن را که خشنودی خدا در آن است رد مکن، که آسایش رزمندگان، و آرامش فکری تو، و امنیت کشور در صلح تأمین می گردد»(نهجالبلاغه: نامه 53). این اصل که سرلوحه ی سیاست های خارجی سرزمین های اسلامی و اصل اولیه ی سلوک با غیرمسلمانان است، با ضوابط عقلایی همزیستی مسالمت آمیز و رعایت احترام متقابل در حقوق بین الملل منطبق است.
2. نفی نژادپرستی:
افراد بشر در اسلام صرفنظر از نژاد، رنگ، جنس، حسب، دین و عقیده دارای کرامت ذاتی هستند(اسراء: 70). بیشک این تکریم، منشاء حقوق واجب الرعایه است. از منظر اسلام همه انسان ها فرزند یک پدر و مادر بوده و تفاوت های ظاهری بر انسانیت انسان خدشه ای وارد نمی کند. قرآن هرگونه افکار نژادپرستانه را محکوم نموده است(حجرات: 13). تفاوت در رنگ، نژاد، ملیت و زبان ملاک برتری نمی باشد بلکه از نشانه های الهی و وسیله ای برای شناخت افراد از یکدیگر است. براساس این اصل، احترام به کرامت همه انسان ها لازم است و جز در مواردی که شرع مقدّس اجازه نداده است، شکستن حرمت و کرامت دیگران جایز نیست. حتی اجازه ی کشتن کافران حربی هم بدان معنا نیست که جایز باشد پیش از کشتن به آنان توهین، و یا پس از کشتن، اعضای بدنشان قطعه قطعه و مثله شود. اما امروزه دشمنان و بدخواهان کوردل با انگیزهی تخریب اسلام، با نام اسلام دست به اعمال وحشیانه می زنند و با هتک حرمت مسلمانان و نسل کشی آنان، به تحریک افکار و اذهان عمومی علیه اسلام می پردازند. حال آنکه خوب می دانند اسلام دین رحمت و رأفت است و هرگز خشونت و اهانت علیه بشریت، حتی دشمنان خود را نمی پذیرد.
3. تألیف قلوب:
اسلام دینی جهانی و فراگیر است و همهی انسان های روی کره ی زمین در همه ی زمان ها مخاطب اسلام هستند(اعراف: 158). جامعیت و جهان شمولی این آیین توحیدی ایجاب می کند که با همهی ملت ها و آیین ها در ارتباط باشد تا بتواند پیام توحید و اسلام را به آنان برساند و رحمةللعالمین باشد. در این راستا اهمیت جلب قلوب و جذب کافران به اسلام به حدی است که قرآن راهکارهای دقیق و در عین حال بشردوستانه ای را ارائه می دهد. یکی از این راه ها تشویق مالی کافران است:« زكات مخصوص فقراء و مساكين و كاركنانى است كه براى(جمع آورى) آن كار مى كنند، و كسانى كه براى جلب محبتشان اقدام مى شود، و براى(آزادى) بردگان، و بدهكاران، و در راه(تقويت آئين) خدا، و واماندگان در راه، اين يك فريضه(مهم) الهى است و خداوند دانا و حكيم است»(توبه/ 60). بنا به دستور این آیه یکی از موارد مصرف زکات واجب «مؤلفة القلوب» است که مراد از آن کافرانی هستند که با گرفتن سهمی از زکات، دل هایشان به اسلام متمایل می شود و یا دست کم دیگران را در جنگ علیه مسلمانان یاری نمی کنند(طباطبایی، 1390، ج 9، 319). علاوه بر غیرمسلمانان، افرادی از مسلمانان که ایمان استواری ندارند نیز مشمول این حکم قرآن می شوند(آلوسی، 1415ق، ج 5، 312). بنا به نظر بسیاری از مفسران این حکم اختصاص به زمان خاصی ندارد و اطلاق آیه و روایات ذیل آن، حکم را شامل همه ی زمان ها می داند(فخر رازی، 1420ق، ج 16، 86؛ عیاشی، 1380ق، ج 2، 91 و طباطبایی، 1390ق، ج 9، 319). اسلام با حلّ مشكلات اقتصادى جوامع و به قصد قربت، همراه با برهان و ارشاد، مكتب خود را توسعه مى دهد. از وظايف دولت اسلامى آن است كه مال را وسيله ى جذب دل ها قرار دهد و براى نجات جامعه از شرّ افراد شرور نیز از زكات استفاده كند و اين مشمولِ «وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» است(قرائتی، 1388، ج 3، 447). علاوه بر آن، اصل تألیف قلوب باعث تأمین و تداوم زندگی مسالمت آمیز فرقه های مختلف در جامعه شده و در نهایت رشد و کمال جامعه را به دنبال دارد.
4. گفتگوی مسالمت آمیز:
قرآن کریم در دستوری همگانی از مسلمانان می خواهد با همه ی مردم خوش رفتار باشند:« با مردم به نیکی سخن بگویید»(بقره: 83). در این آیه منظور از «قول حسن» خصوص خوش زبانی نیست، بلکه ایجاد رابطه حسنه ای است که شامل گفتار و رفتار پسندیده است(ر.ک: طباطبایی، 1390ق، ج 1، 219 و طبرسی، 1372ش، ج 1، 298). حتی در برخورد با مشرکین بت پرست هم اجازه ی اهانت و ناسزاگویی به خدایان بی جان آنان را ندارند تا باعث عکس العمل مشرکان و اهانت به خداوند نشوند(انعام: 108). قرآن به پیروان خود فرمان می دهد اگر خواستند با پیروان ادیان دیگر وارد بحث و مناظره گردند، جز با «جدال احسن» و «گفتگوی مسالمت آمیز» روشی پیش نگیرند(عنکبوت: 48). «جدال احسن» تعبير بسيار جامعى است كه تمام روش هاى صحيح و مناسب مباحثه را شامل مى شود. بدین مفهوم كه الفاظ مؤدبانه، لحن سخن دوستانه، محتواى آن مستدل، آهنگ صدا خالى از فرياد و جنجال و هرگونه خشونت و هتك احترام، همچنين حركات بدن که مكمل بيان انسان هستند همه بايد در همين شيوه و روش انجام گيرد. هدف از بحث و مجادله برتری جويى و تفوق طلبى و شرمنده ساختن طرف مقابل نيست، بلكه هدف تاثير كلام و نفوذ سخن در اعماق روح طرف است، و بهترين راه براى رسيدن به اين هدف همين شيوه ی قرآنى است(مکارم شیرازی، 1371، ج 16، 299 و ر.ک: طباطبایی، 1390ق، ج 138، 16). در غیر این صورت «مجادله ی احسن» صادق نخواهد بود. لذا عده ای از اهل کتاب را استثنا می کند و می فرماید مگر کسانی که ستم کردند و منظور از ستم به سیاق کلام، کسانی از اهل کتاب هستند که با عناد و لجاجت شروع به بحث می کنند که در این صورت گفتگو مسالمت آمیز نبوده و سودی نخواهد داشت(طباطبایی، همان). این منطق قرآن برای همیشه منطق و پیامی زنده و پویاست و در همه ی جوامع و زمان ها کارایی دارد.
5. احسان و عدالت:
قرآن کریم در آیات بسیاری به مسلمانان فرمان خوش رفتاری و نیکویی می دهد(ممتحنه: 8). چنانکه گذشت این آیه عام است و شامل هر غیرمسلمانی حتی پیروان ادیان و مذاهب غیرتوحیدی و الحادی نیز می شود. به حکم آیه، مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیرمسلمان، با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند. این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که بر ضد اسلام و جامعه ی اسلامی تؤطئه و اقدام ننمایند. حتی در مواردی هم که گروهی به مسلمانان ستم می کنند، قرآن دستور می دهد در برخورد با این عدهّ نیز از جاده عدل و انصاف خارج نشوند و در دفع ستم عادلانه رفتار کنند: « و خصومت به جمعيتى كه شما را از آمدن به مسجد الحرام(در سال حديبيه) مانع شدند نبايد شما را وادار به تعدى و تجاوز كند و(همواره) در راه نيكى و پرهيزگارى با هم تعاون كنيد و(هرگز) در راه گناه و تعدى همكارى ننمائيد و از خدا بپرهيزيد كه مجازاتش شديد است»(مائده: 2). خداوند در این آیه نیز تأکید بر رفتار نیک و عادلانه نسبت به کسانی که از آنها ستم دیده اند، دارد و به طریق اولی نسبت به کسانی که خود برخوردی محترمانه و بدون خصومت دارند، احسان و نیکی سفارش شده است:« خداوند فرمان به عدل و احسان می دهد»(نحل: 90) و در آیات متعددی اصل نیکوکاری و پاداش محسنین مورد تأکید قرار گرفته است (آل عمران: 134، 148، 195؛ انعام: 84؛ عنکبوت: 69). در روایات نیز به احسان و نیکویی نسبت به غیرمسلمانان سفارش شده است. امام صادق ع می فرماید:« ای اسحاق… چنان که فرد یهودی با تو همنشین شد، به خوبی با او همنشین شو.»(شیخ صدوق، 1413ق، ج 4، 404، ح5872). از مصادیق احسان، کمک به نیازمندان است. پیرمردی سالخورده در حال گدایی بود که گذرش به علی بن ابی طالب ع افتاد. حضرت پرسید: این وضع بر چیست؟ گفتند: ای امیرالمؤمنین! پیرمردی مسیحی است. پس ایشان فرمود:« تا توان داشت از او کار کشیدید، حال پس از ناتوانی و پیری، او را به حال خود رها کردید؟ از بیت المال به او کمک کنید»(حرّعاملی، 1409ق، ج 15، 66). این عمل ایشان سبب شد که از بیت المال مبلغی به عنوان مستمری به وی پرداخت کنند. بنابراین درآیات و روایات و سیره ی معصومین ع احسان و نیکی به غیرمسلمانان توصیه شده است و این منافاتی با عدم دوستی ندارد. زیرا بدون دوستی نیز احسان و عدالت امکانپذیر است.
6. پایبندی به پیمان ها:
در آیات قرآنی و روایات دینی وفای به عهد از مهمترین واجبات اجتماعی و عهدشکنی از زشت ترین گونه های ستم اجتماعی است. اسلام به عنوان آیینی که داعیه ی جهانی و انسانی دارد، در هیچ شرایطی اجازه ی پیمان شکنی نداده است. مگر در برابر کسانی که اقدام به پیمان شکنی کنند که در این صورت دیگر پیمانی نمی ماند و با این همه در کمال احتیاط دستور به مقابله ی به مثل داده است(طباطبایی، 1390ق، ج 9، 188). در واقع وفاداری به قراردادها ضامن برقراری و پایداری روابط اجتماعی و تفاهم بین المللی است. آیات بسیاری بر این امر تأکید کرده است:« اى كسانى كه ايمان آوردهايد! به پيمان ها و قراردادها وفا كنيد»(مائده: 1). «عقود» جمع عقد به معنای هرگونه پیمان و قرارداد دو یا چندجانبه است که بین افراد یا گروه هاا، ملت ها یا دولت ها بسته می شود. آیه صراحتاً تأکید بر وفای به عهدها دارد. در آیه ی دیگر می فرماید:« و آنها كه عهد الهى را پس از محكم كردن مى شكنند، و پيوندهايى را كه خدا دستور برقرارى آن را داده قطع مى كنند و در روى زمين فساد مى نمايند، لعنت براى آنهاست و بدى(و مجازات) سراى آخرت»(رعد: 25).در این آیه پیمان شکنی از صفات مفسدان و بیخردان محسوب شده است. در جای دیگری نیز به مسئولیت و تعهد در قبال عهد و پیمان اشاره می کند(أسراء: 34). در آیاتی دیگر مشخصاً به پایبندی به تعهدات و پیمان های غیرمسلمانان فرمان می دهد. مشرکان و غیرمسلمانانی که خود به پیمان های خود وفادارند:« مگر كسانى از مشركان كه با آنها عهد بستيد و چيزى از آن فروگذار نكردند و احدى را بر ضد شما تقويت ننمودند، پيمان آنها را تا پايان مدتشان محترم بشمريد، زيرا خداوند پرهيزكاران را دوست دارد»(توبه: 4). آیات دیگری نیز در این رابطه آمده است(توبه: 7 و انفال: 56-58). از مجموع آیات استفاده می شود که حرمت نهادن به تعهدها و احترام به قراردادها نشانه ی تقواپیشگان است و در مقابل بی احترامی به قراردادها و پیمان شکنی از بزرگترین خیانت های اجتماعی در حقّ بشر است. مادامی که طرف قرارداد بر پیمانش استوار باشد، برهم زدن یک سویه پیمان ها از نظر اسلام در هیچ شرایطی جایز نیست خواه به سود یا به زیان باشد. پیام امیرالمؤمنین ع در عهدنامه اش با مالک اشتر، تفسیری رسا از این آیات است آنجا که می فرماید:« اگر پیمانی بین تو و دشمن منعقد گردید، یا در پناه خود او را امان دادی، به عهد خویش وفادار باش و جان خود را سپر پیمان خود گردان؛ زیرا هیچ یک از واجبات الهی همانند وفای به عهد نیست که همهی مردم جهان با تمام اختلافاتی که در افکار و تمایلات دارند، در آن اتفاق نظر داشته باشند(نهجالبلاغه: نامه 53).
بررسی همه ی آیات و روایات و نیز نظرات فقیهان اسلام، در این مجال امکان ندارد. نکته قابل توجه این است که وفای به عهد و پیمان ها واجب است و اسلام سرپیچی از قرادادها و برهم زدن یکجانبه عهدنامه ها را اجازه نداده هاست. همچنین هر حرکت و اقدامی از سوی مسلمانان علیه غیرمسلمانان که در عرف بین المللی، خیانت، سرقت و تجاوز شمرده می شود و با انجام آن مسلمانان به عنوان ملتی خائن و دزد و… معرفی می شوند، باید از آن پرهیز کرد. زیرا هدف ارائه ی ارزش های انسانی اسلام و جذب دل ها به دین مقدس اسلام با رعایت اصول فضیلت، حفظ کرامت، نشر رحمت و رأفت، و شرافت انسانی است(طباطبایی، 1390ق، ج 9، 154). اسلام حتی کافران حربی را که پناه و امان بخواهند، می پذیرد و امنیت می دهد(توبه: 6) تا بتوانند با تحقیق و جستجو و با برخورد محترمانه و انسانی از سوی مسلمین، برای همیشه جذب اسلام شده و به سعادت ابدی برسند.
7. مصونیت همه جانبه:
تأمین امنیت مالی، جانی، حیثیتی و شغلی غیرمسلمانانی که بر اساس پیمان ها و یا هر نحو دیگری شهروند جامعه ی اسلامی به حساب می آیند، وظیفه ی دولت اسلامی است. کسی حق تعرض و مزاحمت به آنان را ندارد. دزدیدن مال آنان حرام و سبب ضمان است که باید توسط مراجع ذی صلاح به آنان برگردانده شود. وسائل و ابزار کار و محل فعالیت های اقتصادی و تحقیقاتی آن ها که بر اساس قانون اجازه کار و تلاش گرفتهاند، باید از هرگونه تعرض در امان باشد. در دادوستد و حضور در بازار تجارت آزادند و تقلب و غش در معامله و خیانت به آنان حرام و ممنوع است. در اختلافات و شکایتها، در محاکم قضایی اسلام، برابر عدالت با آنان رفتار شود(حسینی، 1376، ج 14، 266). بررسی مفاد معاهدات پیامبر اسلام با گروههای مختلف عقیدتی، از جمله مسیحیان نجران، مسیحیان سینا، یهودیان بنیقریظه، یهودیان خیبر و صلح حدیبیه و… حاکی از آن است که حفظ حیثیت و آبرو، مصونیت جان، مال، اراضی، عقاید و خانههای آنان از مهمترین مواد پیمانها بوده و پیامبر و مسلمانان تا زمانی که پیمانشکنی از سوی آنها شروع نشده، بر پیمان خود استوار بودهاند و در تعامل با آنان شیوههای مسالمتآمیز همراه با عطوفت و رأفت داشتهاند(ابن سعد، طبقات الکبری، ج 1، 173). احترام پیامبر اسلام به پیروان سایر ادیان محدود به متن معاهدهها و دوران زندگی آنان نبود؛ بلکه حتی مرده آنها نیز مشمول تکریم پیامبر9 میشد. وقتی پیامبر9 در جایی نشستهبودند و از مقابل ایشان جنازهای را عبور دادند، ایشان به احترام جنازه از جای برخاستند، اطرافیان گفتند: این جنازه متعلق به فردی یهودی است! حضرت پاسخ دادند: ألیست نفساً؟: آیا او انسان نیست؟ و اضافه کردند: هرگاه جنازهای دیدید [به احترام] برخیزید(صحیح بخاری، ص370، ح 1311). علی7 نیز در منشور جاوید خود به مالک اشتر، در سفارش به رعایت حال مردم، بدون هیچگونه تفاوتی بین مسلمان و غیرمسلمان، او را به مهرورزی و لطف به آحاد مردم فرا میخواند(ر.ک: نهجالبلاغه، نامهی 53). در دوران حکومت آنجناب، وقتی عدهای اراذل و اوباش متعرض زنان مسلمان و ذمّی شده و زیورآلات آنان را به غارت بردند، امام7 چنان متأثر و ناراحت شدند که فرمودند: اگر مرد مسلمانی از شنیدن آن قالب تهی کند و بمیرد، نه تنها دور از انتظار نیست بلکه بجا و شایسته است(نهجالبلاغه: خطبهی 27). همچنین امام علی7 در بخشنامهای به والیان خود اعلام میکند که اموال مسلمانان و غیرمسلمانانی که در سایهی حکومت اسلامی زندگی میکنند، محترم است و کسی حق تعرض به آنها را ندارد مگر اینکه این اموال علیه مسلمانان به کار گرفتهشود(نهجالبلاغه: نامهی 51).
دقّت در همین مقدار از متون روایی و فقهی که جان و مال غیرمسلمانان را در جامعهی اسلامی، محترم و مصون میداند، بیانگر آن است که امنیت، مصونیت و برخورداری از حقوق اجتماعی وابسته به عقیدهی مسلمانی نیست و غیرمسلمانان نیز با رعایت مقررات و مصالح جامعهی اسلامی از آزادی مذهبی، استقلال فکری و اقتصادی، حقوق قضایی، امنیت مالی و جانی و حفظ حیثیت و… بهره مند هستند.
در این نوشتار مجال بیشتر برای بیان تمام اصول اخلاقی اسلام که از مقام کرامت انسان حراست کرده و احترام به شخصیت و هویت همه ی انسان ها را توصیه می کند، نیست و به همین مقدار اکتفا می شود. آموزه های دینی که ارتباط مسلمانان و غیرمسلمانان را بیان می کنند، از قاعده ی زمان شمولی اسلام خارج نیستند و در هر عصری در خور استناد و عمل هستند. در فقه اسلامی، پیوستگی و آمد و شد با غیرمسلمانانی که سر ستیز نداشته باشند، منع نشده است و مسلمانان موظفند اصول اخلاقی و انسانی را رعایت کرده و از هرگونه کنش و واکنش ناسازگار با عدالت بپرهیزند. در شرایط کنونی جهان نیز که بین دولت ها و ملت ها قراردادهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی امضا می شود و روابط براساس ضوابط بین المللی صورت می گیرد، دیگر کافر حربی به معنای خاص فقهی که در جامعه ی اسلامی امنیت و مصونیت نداشته باشد، وجود ندارد. حتی کسانی که پیشینه ی جنگ دارند ولی در حال حاضر در صلح به سر می برند، حربی به شمار نمی آیند و تا زمانی که رفتار مشکوکی علیه مسلمانان انجام نداده اند، جان، مال، ناموس و حیثیت آنان از سوی مسلمانان در امان است و از حقوق انسانی برخوردارند. حقوقی که «اعلامیه ی جهانی حقوق بشر» به عنوان حقوق طبیعی انسان ها اعلام کرده است و افتخار دارد که بر اساس کرامت ذاتی انسان ها وضع شده و رعایت آن، جهانی عاری از خشونت و تبعیض و توأم با آرامش و همزیستی ایجاد خواهدکرد، شامل حق حیات و آزادی، دادخواهی، منع شکنجه، استراحت و فراغت، امنیت، اقامت، منع تبعیض و حق مالکیت می شود و دقیقاً همین حقوق را اسلام در 1400 سال پیش در آیات احسان و عدالت(ممتحنه:8 و نحل: 90)، گفتمان مسالمت آمیز (بقره: 83) و پایبندی به پیمان ها (مائده: 1) و دیگر آیات بیان کرده و مبنای آن را شرافت و کرامت انسان (أسراء: 90) می داند. ضامن اجرای راهکارهای اخلاقی اسلام آیات فقهی هستند که از سوی مبدأ هستی تعیین شده و در عرصه ها و عصرهای مختلف قابلیت اجرایی دارند.
نتیجهگیری
در آموزه های اسلامی احترام به دیگران، احترام به کرامت و شرافت انسانی است. خداوند با بیان احکام اخلاقی از کرامت انسان حراست کرده است. اما مخالفان اسلام بر اساس عقل و تجربه ی بشری صرف نوع دوستی را اخلاق می دانند و با تمرکز بر آیات منع دوستی با کافران، آن را اهانت قرآن به بشریت تلقی می کنند.
جامعه ی اسلامی به جامعه ای گفته می شود که افراد آن رفتارهای خود را براساس آموزه های دین اسلام تنظیم می کنند. مراد از غیرمسلمانان در جامعه ی اسلامی همه ی کسانی هستند که عقیده ای به اسلام ندارند اما صرفنظر از اختلاف عقیده، در کنار شهروندان مسلمان زندگی آرام و مسالمت آمیز دارند.
در دیدگاه اول مخالفین اسلام، روابط اسلام با غیرمسلمانان را خصمانه و توهین آمیز می دانند و به آیات منع دوستی استناد می کنند. این نگرش به دلیل برداشت خاص از معنای ولایت و دوستی و بی توجهی به پیامدهای دوستی و اثرات آن و نیز در نظر نگرفتن مشمولین خاص آیه که کافران حربی هستند، شکل گرفته است.
دیدگاه دوم که نظر اندیشمندان مسلمان است، روابط اسلام با غیرمسلمانان را دوستانه و محترمانه می داند. در اسلام آمد و شد با غیرمسلمانان منع نشده است و تنها از ارتباط دوستانه با کسانی که قصد آسیب زدن به مسلمان ها را دارند، نهی شده اند. معاشرت با غیرمسلمانان باید بر اساس مصلحت جامعه ی اسلامی بوده و عزّت مسلمین و استقلال فکری حفظ شود و سبب سلطه ی کافران بر مسلمانان و پایمال شدن شرف و کرامت آنان نباشد.
طبق دیدگاه دوم قرآن در دستورات اخلاقی خود بر تعامل محترمانه با غیرمسلمانان تأکید می کند که عبارتند از: پذیرش صلح و دوستی و زندگی مسالمت آمیز، نفی نژادپرستی و تبعیض گرایی، نیکوکاری و عدالت محوری، تألیف قلوب، پایبندی به تعهدات، گفتمان سالم، مصونیت و امنیت همه جانبه و استقلال مذهبی و فکری و بسیاری موارد دیگر که در متون دینی و اخلاقی بیان شده اند.
اصول تعامل اسلام با اصول متعارف و عقلایی امروزی قابل تطبیق است هر چند که از لحاظ مبنا و هدف متفاوت هستند. اعلامیه ی جهانی حقوق بشر همان اموری را حق مسلم انسان ها می داند که قرآن در آیات نورانیش به جامعه ی بشری توصیه کرده است.
فهرست منابع
ـ قرآن کریم.
- ابن سعد، محمد(1417)، طبقات الکبری، بیروت: دارالتراث العربی.
- ابن شعبه حرانی، حسن بن علی(1404)، تحف العقول، مترجم: غفاری، علی اکبر، قم: جامعه مدرسین.
- ابنمنظور، محمد بن مکرم(1414)، لسان العرب، بیروت: صادر.
- آلوسی، محمود بن عبدالله(1415)، روح المعانی فی تفسیر قرآن العظیم، بیروت: دارالکتب العلمیه.
- انصاری، مسعود(2005)، نگاهی نو به اسلام، ایالات متحده آمریکا.
- بخاری، محمد بن اسماعیل(1425)، صحیح بخاری، بیروت: دار المعرفه.
- جعفری، محمد تقی(1386)، حقوق الانسان فی الاسلام و العرب، تهران: آیین احمد.
- حر عاملی، محمد بن حسن(1409)، وسائل الشیعه، قم: مؤسسه آل البیت.
- حسینی دشتی، مصطفی(1376)، معارف و معاریف، بیجا: مؤسسه آرایه.
- حسینی، احمد(1376)، «حقوق گردشگران غیر مسلمان در کشورهای اسلامی»، کاوشی نو در فقه، ش 14.
- حلی، حسن بن یوسف(1419)، تذکرة الفقهاء، قم: مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث.
- دهخدا، علی اکبر(1372)، لغت نامه دهخدا، تهران: دانشگاه تهران.
- شریف رضی، محمد حسین(1379)، نهج البلاغه، مترجم: دشتی، محمد، قم: مشهور.
- شیخ صدوق، محمد بن علی(1413)، من لایحضره الفقیه، غفاری، علیاکبر، قم: انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین.
- طباطبایی، محمد حسین(1390ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
- طبرسی، فضل بن حسن(1372)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، یزدی طباطبایی، فضل الله، تهران: ناصر خسرو.
- طبری، محمد بن جریر(1412)، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بی جا: دارالمعرفه.
- طریحی، فخرالدین بن محمد(1375)، مجمع البحرین، مترجم: حسینی اشکوری، احمد، تهران: مرتضوی.
- طوسی، محمد بن حسن(1387ق)، المبسوط فی فقه الإمامیه، تهران: المکتبة المرتضویه.
- ــــــــــــــــــــــ(بی تا)، التبیان فی تفسیر القرآن، مصحح: عاملی، احمد بن حبیب، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- عمید زنجانی، عباسعلی(1384)، فقه سیاسی، تهران: سمت.
- ـــــــــــــــــــ(1389)، دانشنامه فقه سیاسی، تهران: دانشگاه تهران.
- عمید، حسن(1383)، فرهنگ عمید، تهران: امیر کبیر.
- عیاشی، محمود بن مسعود(1380)، تفسیر العیاشی، رسولی محلاتی، محمدهاشم، تهران: مطبعة العلمیه.
- فخر رازی، محمد بن عمر(1420)، التفسیر الکبیر، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- فراهیدی، خلیل بن احمد(1409)، کتاب العین، قم: نشر هجرت.
- فضل الله، محمد حسین(1419)، من وحی القرآن، بیروت: دار الملاک.
- فیومی، احمد بن محمد(1414)، المصباح المنیر، قم: دار الهجرة.
- قرافی، شهاب الدین(1431)، کتاب الفروق، قاهره، دارالسلام.
- قرائتی، محسن(1388)، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن.
- مدرسی، محمد تقی(1419)، من هدی القرآن، تهران: دار محبی الحسین.
- مشکینی، علی(1386)، مصطلحات الفقه، قم: الهادی.
- مطهری، مرتضی(1387)، ده گفتار، قم: صدرا.
- مطهری، مرتضی(1392)، انسان در قرآن، نرم افزار نور مطهر، نسخه 5/1، www.motahari.org
- مکارم شیرازی، ناصر و همکاران(1371)، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
- به نقل از دانشنامه اسلامی، https://dictionary.abadis.ir
«…و اذا لقیت عدوک من المشرکین فادعهم الی ثلاث خصال…فإن هم أبوا فسلهم الجزیه فإن هم أجابوک فاقبل منهم و کفّ عنهم…»(مسلم، بیتا، ج 5، 39، ح 4619). مضمون حدیث بریده در کتب روایی امامیه در حدیثی موثق وارد شده است(ر.ک: کلینی، 1365 ش، ج5، 29).