سمیه باغبادی

چکیده

بداء از اعتقادات مشهور شیعه امامیه است و از جایگاه ویژه ای برخوردار است. به اعتقاد امامیه خداوند عالم به همه امور است و در علم او تغییری ایجاد نمی شود بلکه تقدیم و تأخیرها و محو و اثبات هایی در عالم تکوین اتفاق می افتد که بداء در افعال الهی نامیده می شود. اعتقاد به بداء در اخلاق فردی و اجتماعی انسان ها تأثیرگذار است. اعتقاد به بداء در حیطه اخلاق فردی دارای اثراتی در اخلاص، توکل، صبر، امیدواری، ایجاد انگیزه، ایجاد اعتماد به نفس و استقامت در فرد است.

واژگان کلیدی: بداء، اخلاص، توکل، صبر، امیدواری، انگیزه، اعتماد به نفس، استقامت

مقدمه

بداء جایگاه ویژه ای در علوم اعتقادی دین مبین اسلام دارد. در طول تاریخ علم کلام بین شیعه با سایر فرق اسلامی اختلافاتی بوده، زیرا شیعه به تبعیت از معصومین: به شدت از بداء حمایت می کرده است. ولی بعضی از اهل سنت منکر آن هستند و حتی برخی اعتقاد شیعه به بداء را کفر می دانند.[1]

طبق بیان قرآن کریم و روایات معصومین:، سرنوشت انسان ها با کارهای خوب یا بد تغییر می کند. این تغییر در علم پیشین الهی رخ نمی دهد بلکه تقدیم و تأخیرها و محو و اثبات هایی است که خداوند در عالم تکوین پیش می آورد. اعتقاد به بداء بذر امید را در دل مؤمنان می کارد و مؤمن درمی یابد که سرنوشت او با پرداختن به دعا و مناجات، توبه و استغفار و یا کارهای نیک ممکن است تغییر یابد. چنین نیست که همه آنچه باید بشود، از پیش تعیین شده باشد و آنچه بر اثر رفتار انسان برای وی مقدر می شود، برگشت ناپذیر باشد. خوشبختی و بدبختی هر کس براساس تقدیر حتمی مشخص نشده است و هر آن احتمال دگرگونی و تغییر وجود دارد. خواه ناخواه در پرتو چنین باوری، یأس و ناامیدی برای آینده از زندگی انسان رخت برمی بندد و با قلبی سرشار از امید به آینده و رفع گرفتاری، به بندگی و تضرع در پیشگاه الهی روی می آورد.

این اعتقاد و باور، در اخلاق و رفتار فردی و اجتماعی انسان تأثیرگذار است. افعال انسان یا در رابطه با خود اوست یا در ارتباط با افراد یا چیزهای دیگری غیر از خود، که شامل موجودات محدود و فناپذیر محیط پیرامون(محیط انسانی و محیط طبیعی) و خداوند نامحدود و فنا ناپذیر می شود. رابطه ی انسان با ابعاد مختلف وجودش، اخلاق فردی ارتباط او با محیط پیرامون، اخلاق اجتماعی و ارتباط با خداوند، اخلاق بندگی نامیده می شود. در این نوشتار تأثیر اعتقاد به بداء در حیطه اخلاق فردی بررسی می شود و به تأثیر بداء بر مصادیقی از اخلاق فردی مانند: توکل، اخلاص، صبر، امید، انگیزه، اعتماد به نفس و استقامت پرداخته می شود.

تبیین مفهومی بداء

برای تبیین مفهومی بداء ابتدا لازم است به طور دقیق با معنای لغوی و اصطلاحی آن اشنا شویم. بداء در لغت دو معنا دارد: «بداء الاْءَمْرُ بُدُوّا وَبداء»؛ یعنی این موضوع آشکار و واضح شد. پس، یکی از معانی «بداء» آشکار شدن و وضوح است و «بداء لَهُ فِی الأمْرِ کَذا»؛ یعنی در این موضوع چنین رأیی برایش پیدا شد؛ رأی تازه ای پیدا کرد.(ابن‌منظور، 1414ق، ج1: 347- 348) بنابراین همانطور که احمدبن فارس نیز تصریح نموده است، بداء یک معنا بیشتر ندارد که در قرآن هم به همین معنا آمده است: «و بداء لهم سیئات ماعملوا؛ بدی‎های اعمالشان برای آنان آشکار شد.(جاثیه: 33)»

معنای اصطلاحی بداء را با تعاریف متفاوتی آورده اند. در اینجا برخی از این تعاریف به اختصار بیان خواهد شد.

بداء در اصطلاح عبارت است از: تغییر مقدرات از سوی خداوند براساس برخی حوادث و تحت شرایط و عوامل ویژه(طباطبایی،1417ق، ج11: 380-381). علامه عسگری می‎فرمایند: «بداء در اصطلاح علمای عقاید درباره خداوند، آشکار کردن چیزی است که بر بندگان مخفی بوده و ظهورش برای آنان تازگی دارد.»(عسگری، بی تا، ص7) علمای شیعه تأکید نموده اند که بداء درباره خداوند به معنای دگرگون شدن تصمیم و اراده او نیست، بلکه این لفظ همانند غضب و رضا در حق خداوند استعمال مجازی دارد(شیخ مفید،1413ق، ص67).

بداء دو قسم دارد بداء محال و بداء ممکن. بداء محال به معنای تبدل رأی و پشیمانی در علم ذاتی خداوند است. شیعیان هیچ کدام، این معنی را برای بداء قبول ندارند. بداء ممکن و واقع شده به معنای ظهور رویدادی برخلاف مقتضیات و معدّات آن است؛ مانند مرگ شخصی که سالم بوده یا شفای مریضی که در حال مرگ بوده است. این گونه دگرگونی ها برای ما است برای خداوند اصلا خفایی نیست. خداوند از روز نخست به همه چیز علم داشته است فقط آنچه برای ما پنهان بوده، ظاهر کرده است. این نوع بداء تغییر و تبدل در فعل خداوند است و فرقی نمی کند فعل تکوینی باشد یا تشریعی. این آن چیزی است که شیعه باور دارد.(متقی‌نژاد، ج1: 221)

حیطه اخلاق فردی

اخلاق در اصطلاح به صفات درونی انسان گفته می شود که در او به صورت عادت درآمده است. این واژه هم خوی های نیکو و هم خوی های ناپسند را دربرمی گیرد. (مصباح يزدى، ۱۳۹۴ش، ص۱۹، ۲۰/ معلمی، ص۱۳و۱۴). اخلاق اسلامی به بخشی از آموزه های دین اسلام گفته می ‎شود که از فضایل و رذایل اعمال انسان سخن می گوید(موسوی بجنوردی، ص۱۲۸۵). در واقع اخلاق فردی ارزش های اخلاقی مربوط به حیات فردی انسان ها است که آدمی را فارغ از رابطه با غیر درنظر می گیرد. این نکته نیز قابل ذکر است که اخلاق فردی تأثیر غیرمستقیم بر مسائل اجتماعی دارد.

دین اسلام برای اخلاق اهمیت فراوانی قائل شده است(غرویان، ۱۳۷۹ش، ص۲۰) و هدف مهم رسالت پیامبر را اصلاح اخلاق انسان ها بیان کرده است(بقره:۱۵۱؛ آل عمران:۱۶۴؛ جمعه:۲). خداوند در قرآن می فرماید: «قدأفلح من زکاها و قدخاب من دساها؛ هرکس آن را پاک گردانید قطعا رستگار شد و هر که آلوده اش ساخت قطعا درباخت»(شمس:9-10)، فرد باید خود را پاک کند و همین فرد موضوع مهمی در اخلاق بوده و یکی از بخش های مباحث اخلاقی را تشکیل می دهد. از این رو اخلاق فردی نقش مهمی در سعادت و رستگاری دارد.

افعال انسانی را یا می توان نسبت با خود در نظر گرفت یا نسبت با غیر و این تقسیم دوم یا در رابطه با موجودات محدود و فناپذیر(محیط پیرامون) خواهد بود یا موجود نامحدود و فنا ناپذیر(رابطه با خدا). در این تعریف، انسان علاوه بر آگاهی از بدن خود، نسبت به افعال و احوال خویش نیز آگاه است. انسان به اراده، شادمانی، اندوه و دیگر احوال خود آگاه است و هیچ یک از احوال و افعال او بدن او نیستند. از این رو اخلاق فردی به آگاهی فرد به احوال درونی خود مربوط است و رابطه انسان با ابعاد مختلف وجودش یعنی رابطه او با نفس و بدنش است. شاید مهمترین تفاوت میان اخلاق فردی و اجتماعی از حیث موضوع باشد. «اخلاق فردی اولا و بالذات به رفتار بیرونی فرد که تجلی و ظهور ملکات درونی اوست کاری ندارد. از نظر اخلاق فردی «شجاعت»، «سخاوت» و «عدالت» همه از آن نظر که اوصاف روانی‎اند با ارزش محسوب می شوند. عدالت در اخلاق فردی به معنای تعادل برقرار کردن بین قوا و ابعاد مختلف وجود فرد است، نه به معنای اداکردن حقوق دیگران.( فنایی، 1392،ص52)»

رابطه انسان با خود به دو دسته تقسیم می شود: روابط شناختی و روابط عملی. روابط شناختی یعنی معرفت انسان به خود و داوری های او درباره خود که به آن خودشناسی می گوییم. روابط عملی یعنی عملکرد انسان نسبت به خود که از دو طریق صورت می گیرد: ظلم به نفس از طریق خیانت به خویش، خودفریبی، دشمنی با خود، گمراه کردن خویش و… و احسان به خویش از طریق نیکی به دیگران، شکرگذاری، تزکیه خود، استغفار و…(دانشنامه اسلامی، ویکی اهل البیت)  

اگر چه دین برای نجات انسان ها آمده است و اخلاق جمعی و فردی را شامل می شود اما فرد موضوع اصلی اخلاق دینی است؛ زیرا آنکه باید نهایتا پاسخ‎گو باشد همان فرد است. فرد در اخلاق و قرآن جایگاه والایی دارد. در هر دو فرد موضوعی است که باید راه کمال را طی کند. اگر مجموعه‌ای از فضایل برای فرد در اخلاق فردی مطرح می‌شود، در قرآن انسان به صورت فردی در پیشگاه عدل الهی حاضر می‌شود و باید حساب پس دهد. از سویی دیگر هم در اخلاق و هم در قرآن فرد از جامعه جدا نیست.

در اینجا ما به بحث درباره نقش تربیتی بداء در حیطه اخلاق فردی می پردازیم و تأثیرات اعتقاد و باور به آموزه بداء را در این حیطه بررسی خواهیم کرد.

بداء و اخلاص

اخلاص در لغت به معنای ويژه كردن است؛ يعنى پاك كردن چيزى از هر چيزى كه غير آن باشد و با آن درآميخته باشد.(مصطفوي، ج3: 102/ طوسى‌، ج1: 21/ طریحی، ج4: 168.)

در بيان انديشمندان اسلامي عبارت است از پاك و خالص ساختن قصد و نيت از غيرخدا. به عبارت ديگر «حقيقت اخلاص آن است كه نيت انسان از هر گونه شرك خفى و جلىّ پاك باشد».(فيض كاشانى،‌ 1417ق، جلد 8: 128(باتلخيص)) پس هر كس كه طاعتى را بجا آورد و قصد قربت داشته باشد ولي با آن غرضى دنيوى بياميزد عملش خالص نیست.(مجتبوى‌‌، 1377 ش، ج3:530)

از نظر قرآن، شخصيّت واقعى ما همان روح ماست، روح ما با هر عمل اختيارى، از قوّه بسوى فعليت گام برمى‌دارد و خاصيتى متناسب با هدف خود كسب مى‌كند؛ اين آثار و ملكات جزء شخصيت ما مى‌شود و ما را به عالمى متناسب خود از عوالم وجود مى‌برد. از طرفي اسلام عمل با روح مى‌خواهد نه عمل بى‌روح و روح و جان عمل، نيت است.

اخلاص محصول يقين، قدرت ايمان، علم، قطع اميد از مردم، كم كردن آرزوها و عبادت پروردگار است.(مهدوى كنى، 1376، ص: 427 و 428) از همین روست که بداء نقش مهمی در اخلاص فرد دارد.

علم به این که تقدیر و سرنوشت قابل تغییر است و رفتار و اعمال انسان در تغییر سرنوشت او تاثیر دارد باعث می شود فرد توجه بیشتری به اعمال خود داشته باشد، نیت خود را خالص کند و با امید و انگیزه بیشتری به انجام اعمال خالصانه بپردازد و کار خود را فقط برای خدا انجام دهد تا بهترین تقدیرها را برای خود رقم زند و زندگی دنیا و آخرت خود را آباد کند.

از آنجا که اساس و زيربناى سعادت انسان بندگى مخلصانه اوست؛ اگر كسى عملى را انجام دهد كه بوى ریا و تظاهر از آن به مشام برسد، ذرّه‌اى اثر ندارد و در پيشگاه خداوند متعال پذيرفته نمى‌شود و روز قيامت با دست تهى وارد صحراى محشر مى‌گردد؛ چون در دنیا براى خدا كارى انجام نداده است كه در سراى ديگر اجر و پاداش آن را از خداوند بخواهد.

بداء و توکل

توکل در لغت به معنای «اظهار عجز در کاری و اعتماد کردن به دیگری» است و در اصطلاح اطمینان به خدا، ناامیدی از مردم، تسلیم خدا بودن و تنها به او اعتماد کردن است.(جوهری/ ابن فارس/ زبیدی، ذیل «وکل») متوکل نیز کسی است که می‎داند خدا رزق و امر او را تضمین می‎کند از این رو فقط به او متکی است و امید به غیر ندارد.(ابن‌منظور، ذیل «وکل») پیدایش چنین حالتی در روح انسان به ایمان و یقین و قوّت قلب و نفس او بستگی دارد و با ضعف یکی از آن دو از میان می‎رود. در اثر ضعف نفس و قلب، ترس و وحشتی به‎واسطه برخی از اوهام به او مستولی می‎شود که فرد را از اتکال به خدا باز می‎دارد.

ایمان و یقین و قوت قلب و نفس، باعث سکون و آرامش قلب و حالت اطمینان نفس می‎شود. این ریشه قرآنی دارد. آنجا که خداوند در برابر تقاضای حضرت ابراهیم7 در مشاهده‎ی کیفیت زنده کردن مردگان می‎فرماید: «أولم تؤمن؟ قال بلی ولکن لیطمئن قلبی؛ ای ابراهیم آیا ایمان نیاوردی؟ گفت آری ولی می‎خواهم در قلبم اطمینان حاصل شود.»(بقره:26) در اینجا حضرت ابراهیم از خداوند می‎خواهد که کیفیت احیاء اموات را با چشم خود ببیند تا یقین همراه با اطمینان کامل در روح او مستقر شود؛ زیرا نفس انسان طوری آفریده شده است که تابع اوهام و خیالات نیز می‎شود. اطمینان ناشی از یقین تا هنگامی که نفس در سیر و حرکت خویش، به درجه‎ی «نفس مطمئنه» نرسد برای او پیدا نمی‎شود.(دانشنامه موضوعی قرآن. توکل. سایت اندیشه قم)

کمی و زیادی ایمان در کمی و زیادی توکل تاثیر مستقیم دارد؛ زیرا این حقیقت بدیهی است که انسان اگر به چیزی ایمان داشته باشد و او را موجد و موثر در تمام وجود و زندگی خود بداند طبیعی است که به غیر او دیگر توجهی ندارد، حاجات خود را از او می‎خواهد و در حل مشکلات خویش تنها به او روی می‎آورد. این نکته‎ای است که در آیات قرآن نیز به آن تاکید شده است مانند آیه 23 سوره مائده و 122 سوره آل عمران و…. ایمان فرد آنگاه افزون‎تر می‎شود که بداند حتی سرنوشتی که برایش رقم خورده نیز قابل تغییر است و چیزی از پیش برای او مقدر قطعی نشده و او با اعمال و رفتار خود می‎تواند سرنوشت خود را به بهترین وجه تغییر دهد. ایمان و اعتقاد به رخ دادن بداء در فعل الهی در کنار اعتقاد قلبی به موجد و موثر دانستن خداوند در تمام وجود، باعث می‎شود فرد از توکل بالایی برخوردار شود.

این نکته نیز قابل ذکر است که شخصی دارای توکل قوی و بالایی است که دارای اعتماد به نفس بالایی باشد. البته اعتماد به نفس دارای دو جنبه است. یکی ایجابی و دیگری سلبی. آنچه که قطعا مطلوب است جنبه سلبی آن یعنی عدم اعتماد به غیر و وابسته نبودن به انسان های دیگر است. توکل هم چنین اقتضایی دارد و این جنبه با توکل هم سازگار است. جنبه ایجابی اعتماد به خود نیز از آن جهت که خداوند دوست دارد انسان استعدادهای خدادادی خود را چه در امور مادی و چه در امور معنوی بشناسد و از این اسباب استفاده کند امری صحیح است. انسان توانایی های فراوانی دارد و می تواند کارهای بزرگی انجام دهد اما همه این ها به برکت نعمتی است که خدای متعال به او داده است و هر زمان که اراده کند می تواند آن را بگیرد. اگر انسان در هر کاری توجه داشته باشد که فعال اصلی خداست و همه قدرت ها تحت اراده او هستند و به او اعتماد داشته باشد به توکل دست یافته است.(ویکی شیعه، توکل)

انسان دارای این روحیه، با اعتماد به نیروهای درونی خود می تواند در مسیر تغییر سرنوشت حرکت کند و با توکل به خدای متعال، باعث ایجاد بداء در سرنوشت خود شود.

بداء و صبر

صبر در لغت به معنای حبس و در تنگنا و محدودیت قرار دادن است(زبیدی،1414ق، ج7: 71 / راغب اصفهانی،1412ق، ص273/ ابن‎منظور،1414ق، ج4: 438). برخی نیز آن را بازداشتن نفس از اظهار بی تابی و بی قراری دانسته اند.(جوهری، ج2: 706/ طریحی، ج2: 1004)

صبر در اصطلاح اخلاق، عبارت است از وادار نمودن نفس به انجام آنچه که عقل و شرع اقتضا می کنند و بازداشتن از آنچه عقل و شرع نهی می کنند.(راغب اصفهانی، 1412ق، ص474) همچنین حفظ نفس از اضطراب، اعتراض و شکایت و همچنین به آرامش و طمانینه گفته می شود.(مصطفوی،1371، ج6: 182)

بر طبق معنای عام گسترده ای که برای صبر بیان شد، عالمان اخلاق از جهات مختلف انواع متعددی برای صبر بیان کرده اند که مهمترین آنها به اختصار بیان می گردد.

گاهی مراد از صبر ایجاد هر نوع محدودیت در جاذبه ها و دافعه های نفسانی است که مفهومی عام است و گاهی مراد از آن صرفا بازداشتن نفس از اظهار بی تابی و عدم رضایت نسبت به امور ناخوشایند و سختی ها است. بنابراین صبر دارای دو مفهوم است که گاهی در مفهوم خاص به کار می رود.

صبر در مفهوم عام خود، از حیث موضوع دارای انواع متعددی است: گاهی صبر بر سختی‌ها و مصیبت‌ها و عدم اضطراب و پریشانی و حفظ سعه صدر در مقابل آنها است، که به آن «صبر بر مکروهات» می‌گویند و در مقابل آن «جزع» و بی‌قراری وجود دارد. نوع شایع و رایج آن همین قسم است. صبر بر دشواری‌های جنگ «شجاعت» نام دارد و در مقابل آن «جُبن» و ترس قرار دارد. گاهی در مقابل سرکشی و طغیان غضب و خشم است، که «حِلم» و «کظم غیظ» نام دارد. گاهی صبر، در انجام عبادت است که در مقابل آن «فسق» قرار داد و به مفهوم عدم پایبندی به عبادات شرعی است. گاهی صبر در برابر شهوات شکم و غریزه جنسی است که «عفت» نام دارد و در مقابل غریزه دنیاطلبی و زیاده‌خواهی است که «زُهد» نام دارد و در مقابل آن «حرص» قرار می‌گیرد. گاهی نیز صبر بر کتمان اسرار است که «رازداری» نام دارد. و صبر در اجتناب از خوردن و آشامیدن را “صوم(روزه)” گویند.(راغب اصفهانی،۱۴۱۲ق، ص۲۷۳ /ابن‎منظور،1414ق، ج‌۴:۴۳۸/ ‌نراقی، ج۳:۲۸۰-۲۸۱) و هم‌چنین برخی از عالمان اخلاق، صبر را از این جهت به صبر بر متاع دنیا(سرّاء) و صبر بر بلا(ضرّاء) تقسیم کرده‌اند.(نراقی، ج۳:۲۹۳-294)

اعتقاد به رخ دادن بداء در سرنوشت انسان، انگیزه را در فرد ایجاد می کند که تلاش کرده و در جهت تغییر سرنوشت خود به بهترین صورت بکوشد و باعث می شود تا دربرابر سختی ها و مشکلات پیش رو و سختی طاعات صبر پیشه کند. همین که فرد بداند امیدی به تغییر سرنوشت او وجود دارد باعث می شود تا بر سختی عبادات صبر کند و مشکلات و سختی های زندگی خود را به امید تغییر در آنها تحمل و در برابر آن ها صبوری کند.

بداء و امیدواری

امید در لغت به معنای گمان وقوع خیری ممکن‌ الحصول در آینده، آمده است.(راغب اصفهانی،1412ق، ص۳۴۶/ مصطفوی،1371، ج۴:۷۰، «رجو») در اصطلاح علم اخلاق، به راحتی و لذتی که از انتظار تحقق امری محبوب، در قلب حاصل می‌شود امید می‌گویند.(فیض کاشانی،1417ق، ج۷:۲۴۹)

همان طور که از تعریف اصطلاحی فهمیده می شود، هرگونه راحتی قلبی، امید نیست؛ بلکه امر محبوبی که انسان توقع آن را دارد، اگر بیشتر اسباب آن فراهم بود، راحتی قلبی ناشی از انتظار آن، امید است و اگر اسباب آن فراهم نبود، غرور و حماقت است و اگر معلوم نبود که اسباب آن موجود است یا معدوم، تمنّی و آرزوست.(فیض کاشانی،1417ق، ج۷:۲۴۹/ نراقی، ج۱:۲۸۱)

انسان به اندازه اي می تواند براي خود اميدسازي کند که به مرز خيال پردازي نرسد. از آن‎جا که جوان سرشار از انرژي است، توان رسيدن به آرمان ها و اهداف بلند را در خود می بيند و افق بالاتري را براي خويش ترسيم می کند و در انديشه فرداهاي بهتر است براي او همواره خطر افتادن در دام اوهام وجود دارد. اميدسازي هميشه با در نظر گرفتن واقعيات، امکانات و توان و طاقت فردي صورت می گيرد، در حالي که خيال پردازي فاقد اين ويژگی هاست.(سبحانی نیا، فصلنامه یادگاران ماندگار 14)

بايد مرز بين اميدواري و خوش خيالي را به خوبي دانست تا يکي در جاي ديگري قرار نگيرد. اميدواري، مقوله اي است که با فعاليت و تلاش همراه است. به بيان بهتر می توان گفت: اميدواري از سه جزء شناختي، عاطفي و حرکتي تشکيل می شود. باغباني در ذهن خود، ثمرات و نتايج کارش را که باغستان سرسبز و آباد است، تصور می کند و آن را مطلوب می بيند؛ از اين رو در او نوعي دلدادگي پديد می آيد و آرزوي داشتن چنين باغي را رد می کند. سپس به منظور تحقق آن به فعاليت می پردازد. دانش آموزي که بدون تلاش و مجاهدت در انتظار کسب مدارج علمي و پذيرش در دانشگاه به سر برد، در حقيقت به خيال پردازي افراطي روي آورده و از اميد واقعي فاصله گرفته است. اين مسئله در جهات معنوي نيز صادق است.(همان) رسول اکرم ص می فرمايد: نادان کسي است که از هواي نفساني خود پيروي کند و در عين حال از خداوند انتظار بهشت را داشته باشد.(فیض کاشانی، 1417ق، همان، ص250)

امام علي ع می فرمايد: «لا تکن ممن يرجوا الاخره بغير عمل؛ از کساني مباش که بدون عمل، به آخرت اميدوار است.»( فيض الاسلام، حکمت 142)

استاد مطهري می گويد: «معمولا افرادي که از لحاظ روح و روان، سالم و بانشاط اند و انحرافي پيدا نکرده اند، کمتر به تخيل و به هم بافتن آروزهاي دور و دراز و نامعقول می پردازند هميشه عملي فکر می کنند؛ يعني آرزوهاي آن ها در جهت همان مداري است که در زندگي دارند، روي بال و پر خيال نمی ‎نشینند و آرزوي امور ناشدني را نمی کنند؛ ولي افراد ضعيف که مبتلا به بيماري رواني هستند و نشاط عمل ندارند و در وجودشان همت و اراده اي موجود نيست، بيشتر بر مرکب سريع السير خيال سوار می شوند و با خيالات، خود را سرگرم می کنند.»(مطهری،1373، ص181)

اعتقاد به بداء در افعال الهی، امید واقعی به انسان می دهد و او را به دستیابی به آنچه می خواهد و انجام نکارهای نیک سوق می دهد. چنین شخصی کمتر دچار تخیل و به هم بافتن آرزوهای دور و دراز می شود و امیدوارانه زندگی می کند. کسی که بداءند در ازای اعمال نیکی که انجام می دهد می تواند سرنوشت خود را تغییر دهد و بهترین ها را برای خود رقم زند، در این جهت تمام سعی و تلاش خود را می کند و مراقبت برای ترک و انجام ندادن کارهای ناپسند دارد. برخی با این تصور که تقدیر و سرنوشت برای آنها رقم خورده و قابل تغییر نیست امید خود را برای تغییر زندگی از دست می دهند. ولی اعتقاد به بداء می تواند انسان را امیدوار سازد.

بداء و ایجاد انگیزه

انگيزه، در لغت به معناي سبب و دليل و چيزي است که کسی را به کاري وادار می کند. در اصطلاح نيز مفهومي است که دو جنبه در آن لحاظ شده است. از يک سوي، محرک رفتار است که همان عامل و نيروي دروني است و رفتار فرد را موجب می شود و از سوي ديگر، داراي نتيجه و هدف است که هميشه از جنبه ی تأثير در رفتار، به هدفي توجه دارد؛ چرا که هيچ رفتاري بدون انگيزه انجام نمی شود. بنابراين، می توان گفت انگيزه، مفهومي دو منظوره است که از سويي، به محرک رفتار و از سوي ديگر، به نتيجه و هدف رفتار اشاره دارد.(شجاعي،1387، ص 60) انگيزش نيز در لغت به معناي تحريک و ترغيب است[2]. براي انگيزش تعريف های فراواني شده است.(ر. ک: خدا پناهي، 1395، ص 12) که به يکي از آنها بسنده می کنيم: «انگيزش حالت رواني انسان است که او را در جهت خاصي تجهيز کرده، به انجام رفتارهايي مشخص وادار می ‎کند.»(احمدي و فراهاني، 1379، ص 151) نکته ی مهم در اين تعريف، وجود حالتي دروني است که شخص را براي انجام کاري بر مي انگيزاند و مي توانيم آن را انگيزه بناميم که عاملي دروني به شمار می آيد. بنابراين، انگيزه، عاملي دروني است که انسان را به حرکت وا مي‎دارد و انگيزش، حالتي است که در اثر دخالت انگيزه به انسان دست می دهد.(شجاعي، 1387، ص60) از سوي ديگر، انگيزه خود ممکن است از عامل يا محرکي خارجي متأثر باشد. براي مثال، فرد با ديدن غذا، به غذا ميل پيدا کند يا با شنيدن فرياد کسي، در پي صدا برود. عامل خارجي برانگيخته شدن فرد براي خوردن غذا يا حرکت کردن، ديدن غذا يا شنيدن فرياد بوده است. همچنين انگيزه، ممکن است از نيازها، شناخت ها و هيجان ها ناشي شود که نمودار زير، رابطه ی اين عنصرها را نشان می دهد. نيازها مانند گرسنگي و تشنگي، موقعيت هاي دروني فردند که براي ادامه ی زندگي ضروری اند. شناخت ها به رويدادهاي ذهني ويژه اي، مانند عقيده ها و انتظارها، اشاره دارند و هيجان ها نيز، احساس ها و آمادگي فيزيولوژيکي و مانند آن را تجربه و سازمان دهي می کنند. (مارشال، 1395، ص 10)

بنا بر آنچه گذشت، می توان گفت انگيزش، تحريک، کنترل و راهنمايي فرد به سوي هدفي معين است؛ در حالي که انگيزه همان حالت دروني فرد است که به او انرژي می دهد که وي را به سوي هدف ويژه رهبري می کند.

انواع انگيزه ها

با توجه به رفتارهاي گوناگونان انسان در می يابيم وي انگيزه هاي فراواني دارد که تنوع رفتارها از آنها ناشي می شود. در يک نگاه، انگيزه ها را می توان به دو دسته ی کلي تقسيم کرد:

1. انگيزه هاي طبيعي؛ 2. انگيزه های اکتسابي.

1. انگيزه هاي طبيعي

انگيزه هاي طبيعي، آن هايند که از آغاز تولد، همراه آدمي بوده، به آموختن نيازي نداشته اند. ويژگي اساسي انگيزه هاي طبيعي، فطري و غريزي بودن آنهاست. امور فطري چند ويژگي دارند:

1. با آموزشي و يادگيري به وجود نمی آيند؛

2. در نوع انسان ها ثابت اند؛ گر چه ممکن است شدت و ضعف داشته باشند؛

3. در همه ی زمان هاو مکان ها وجود دارند.

انگيزه هاي طبيعي خود انواعي دارند که در واقع بر اساس نيازهاي انسان بنا شده اند. اين گونه انگيزه ها را- که از اصل تعادل حياتي[3] ناشي می شوند-(پارسا، 1390، ص 32) انگيزه هاي اوليه، فيزيولوژيکي يا حيواني نيز می نامند. گرسنگي، تشنگي و نيازهاي جنسي، از مصاديق انگيزه هاي اوليه هستند.

2. انگيزه هاي اکتسابي

انگيزه‎هاي اکتسابي، گونه ی ديگري از انگيزه هاست. مهم‎ترين ويژگي در انگيزه هاي اکتسابي، پيدايش آن از راه عوامل محيطي و اجتماعي است، و يادگيري در ايجاد آن نقش اساسي را بازي مي ‎کند. به همين دليل، اين گونه انگيزه ها، هيچ يک از نيازهاي زيستي انسان را بر طرف نمی کنند. انگيزه هاي اجتماعي از موارد بارز انگيزه هاي اکتسابی اند.

رابطه ی ميان اراده و انگيزه

انسان براي انجام کاري اختياري به مبادی اي نياز دارد: 1. نخست بايد آن عمل و فعل تصوير شود؛ 2. پس از تصور، احياناً تصديق به فايده ی آن پيدا می ‎شود؛ 3. پس از تصديق، فرد به آن کار شوق می یابد و شوق همان انگیزه است؛ 4. پس از شوق، انسان آن کار را اراده می ‎کند؛ يعني تصميم می گيرد که آن را انجام دهد. بنابراين، معناي اراده تصميم گرفتن براي انجام کاري است که پيش تر تصور، تصديق به فايده و شوق در آن ايجاد شده است. گاهي به جاي اراده، می توانيم به قصد، آهنگ، نيت، جزم، عزم و تصميم تعبير مي‎کنيم که همه ی آن ها يک معنا دارد.(حقاني، 1390)

گاهي از اين انگيزه به «داعي» تعبير می شود؛ يعني چيزي که ما را دعوت می کند. اين واژه ی «داعي» تعبير بهتري است؛ زيرا می دانيم که انسان موجودي مختار است. اختيار، يعني زماني که فرد انگيزه دارد و حتي خود را آماده می کند تا آن کار را انجام دهد، با اختيار خودش می تواند آن را ترک کند. معناي اين سخن آن است که انسان هيچ گاه مجبور نيست. اين مطلب با «داعي» بيش از انگيزه سازگار است. البته اين سخن بداءن معنا نيست که در انگيزه اختيار نيست و بر اختيار دلالت ندارد.(برگرفته از: سخنان استاد فلسفه، حجت‌الاسلام والمسلمين غلامرضا فياضي)

اعتقاد به بداء، باعث ایجاد انگیزه در فرد می شود. فردی که بداءند سرنوشت او مطابق آنچه رفتار می کند قابل تغییر است، در او شوق و انگیزه به انجام کارهای نیک و تغییر سرنوشت ایجاد می شود. همانطور که بیان شد، یکی از راه های ایجاد انگیزه در فرد، شناخت های او است. با شناخت و اعتقاد به بداء در افعال الهی، انگیزه انسان را در تلاش به سوی کمال افزایش می دهد و فرد را از بی تحرکی و خمودگی می رهاند؛ زیرا با ایجاد انگیزه، اراده برای حرکت به سوی کمال و انجام کارهای نیک به وجود می آید.

به عنوان مثال فردی که دچار بیماری لاعلاجی شده ‎است، اگر بداءند که ممکن است بداء حاصل شود و او شفا یابد، انگیزه برای مقابله با آن بیماری پیدا می کند و با اراده ای قوی برای رسیدن به سلامتی تلاش می کند. پس اعتقاد به بداء نقش مستقیم در ایجاد انگیزه دارد.

نتیجه‌گیری

همانطور که بیان شد اعتقاد به بداء بدین معناست که اولاً خداوند همیشه در حال تدبیر امور عالم است؛ ثانیاً چنین نیست که اموری برای انسان مقدر شود بدون اینکه تغییری در آن صورت گیرد؛ ثالثاً اعمال و رفتار انسان در تغییر سرنوشت او مؤثراست. باور به این عقاید باعث تأثیرات مثبت در جنبه‌های مختلف اخلاق فردی انسان می‌شود؛ از جمله تاثیر مثبت بر توکل، اخلاص، صبر، امید و انگیزه می‌شود.

انسانی که معتقد است سرنوشت او قابل تغییر است و رفتار و اعمال او در آن تأثیرگذار است، بر سختی‌ها و مشکلات زندگی صبر می‌کند و با امید و انگیزه به سوی زندگی بهتر و انجام اعمال نیک و ترک اعمال ناپسند قدم برمی‌دارد. چنین شخصی همواره توکل بر خدا دارد زیرا می‌داند خداوند همیشه در حال تدبیر امور است.

آشنایی بیشتر با آموزه بدا و تقویت ایمان و باور فرد باعث تاثیر بر زندگی و اخلاق فردی و متعاقبا تاثیر بر اخلاق و زندگی اجتماعی خواهد شد. پس باید در جهت معرفی و ترویج هر چه بیشتر این باور تلاش کرد.

فهرست منابع

– قرآن کریم

– نهج‌البلاغه فيض‌الاسلام

  1. احمدي، علی اصغر، فراهاني، محمد نقي(1379)، روانشناسي عمومي، تهران، شرکت چاپ و نشر کتاب‎‎های درسی.
  2. ابن منظور، محمدبن مکرم(1414ق)، لسان‎العرب، ج4، چاپ سوم، بیروت، دارصادر.
  3. پارسا، محمد (1390)،  انگيزش و هيجان، چاپ 15، انتشارات دانشگاه پیام نور.
  4. جوهری، اسماعیل بن حماد (1410ق)، صحاح اللغه، ج2، دارالعلم.
  5. حسینی همدانی، سیدمحمدحسین‌ (۱۴۰۴ق)، انوار درخشان‌، ج۹، چاپ اول، تحقیق محمد باقر بهبودی، تهران، کتابفروشی لطفی‌.
  6. حقاني، ابوالحسن(1390)، روانشناسي کاربردي(1)، چاپ دوم، قم، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره).
  7. خدا پناهي، محمد کريم (1395)، انگيزش و هيجان، چاپ 15، انتشارات سمت.
  8. خرازی، سیدمحسن(1383)، ترجمه بدایه المعارف الالهیه، ج1، مترجم مرتضی متقی نژاد، عصر غیبت.
  9. راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1412ق)، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق عدنان داودی، چاپ اول، بیروت، دارالعلم.
  10. زبیدی، مرتضی (1414ق)، تاج العروس، ج7، چاپ اول، بیروت، دارالفکر.
  11. شجاعي، محمد صادق (1387)، ديدگاه‌هاي روانشناختي حضرت آیتالله مصباح يزدي، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره).
  12. شیخ مفید (1413ق)، تصحیح الاعتقادات الامامیه، قم، المؤتمر العالمي للشيخ المفيد.
  13. طباطبایی، سید محمدحسین (1417ق)، تفسیرالمیزان، ج11، قم، مکتبه النشر الاسلامی.
  14. طریحی، فخرالدین (1375)، مجمع البحرین، ج4، تحقیق سید احمد حسینی، المکتبه المرتضویه.
  15. طوسی، محمد بن حسن (1330)‌، التبیان فی تفسیر القرآن‌، ج‌۶، تحقیق احمد قصیر عاملی‌، بیروت‌، داراحیاء التراث العربی‌.
  16. طوسى، خواجه نصير‌(1373)، أوصاف الأشراف،‌ ج1، چاپ سوم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى‌.
  17. طیب، سید عبدالحسین (۱۳۷۸)، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۲، چاپ دوم، تهران، اسلام.
  18. عسگری، سید مرتضی، البداء، بی جا، بی تا.
  19. غرویان (۱۳۷۹)، فلسفه اخلاق، پیک جلال.
  20. فيض كاشانى، ‌ملامحسن (1417ق)، المحجة البيضاء، جلد 8، چاپ چهارم‌، تصحيح و تعليق، على اكبر غفارى، دفتر انتشارات اسلامى‌.
  21. فنایی، ابوالقاسم (1392)، دین در ترازوی اخلاق، انتشارات صراط.
  22. کلینی، محمد بن یعقوب (۱۳۶۵)، اصول کافی، ج۲، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
  23. مصباح يزدى، محمدتقی (۱۳۹۴)، فلسفه اخلاق، قم، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره).
  24. معلمی، حسن (1384)، فلسفه اخلاق، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی.
  25. مصطفوي، حسن (1371)، التحقيق في كلمات القران الكريم، ج3، چاپ اول، مؤسسه الطباعه والنشر وزارت فرهنگ و ارشاد.
  26. مجتبوى، سيد جلال الدين (1377)، علم اخلاق اسلامى، ج3‌، چاپ چهارم‌، انتشارات حكمت.
  27. مهدوى كنى (1376)،  نقطه‌هاى آغاز در اخلاق عملى‌، چاپ هفتم، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.‌
  28. مدرسی، سید محمد تقی (۱۴۱۹ق)، منهدی القرآن، ج‌۷، چاپ اول، تهران، دارمحبی الحسین.
  29. مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۷۴)، تفسیر نمونه، ج‌۹، چاپ اول، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
  30. مطهری، مرتضی (1373)، حکمت‌ها و اندرزها، چاپ سوم، انتشارات صدرا.
  31. ‌ مارشال، ريو جان (1395)، انگيزش و هيجان، ترجمه يحيي سيد محمدي، ویرایش.  
  32. نراقی، محمد مهدی (1390)، جامع السعادات، ج۳، نشر حکمت.
  33. سبحانی‌نیا، محمد، «نقش امید در زندگی»، فصلنامه یادگاران ماندگار، شماره14.
  34. موسوی بجنوردی، سید محمد (پاییز1388)، «بررسی نقش اخلاق در فقه و حقوق»، مجله نامه الهیات، شماره 8.
  35. ویکی شیعه. توکل
  36. دانشنامه اسلامی، ویکی اهل البیت
  37. دانشنامه موضوعی قرآن. توکل. سایت اندیشه قم

[1]. برای آگاهی بیشتر به این کتاب ها مراجعه کنید: تصحیح الاعتقاد، شیخ مفید؛ البیان از آیت‌الله خوئی، حق‌الیقین، ج1؛ بحارالانوار مجلسی، ج4؛ توحید صدوق؛ اصول کافی، ج1 و تفاسیر قرآن ذیل آیه 39 رعد.

[2]. در دستور زبان فارسي، انگيزه اسم است و انگيزش اسم مصدر از مصدر انگيختن و انگيختن نيز به معناي به حرکت در آوردن است.

[3]. مراد از تعادل حياتي(homeostasis ) گرايشي است که مي کوشد محيط دروني بدن را در برابر محيط متغير بروني ثابت نگه دارد.

پیمایش به بالا