جمعه 31 فروردين 1403  
(مهار تورم، رشد تولید)
نکات اخلاقی
سه‌شنبه 29 دي 1394 خودشناسی راهی به سوی موفقیت
گام اول در خودشناسی این است که ما بدانیم "خود" ابعاد مختلفی دارد و هر بعدی هم ویژگی های خاص خودش را دارد. یکی از ابعاد "خود" بعد عاطفی هیجانی است، عاطفی هیجانی به چه معنی است؟ ما انسان ها یک سری احساسات داریم، کلمه عاطفه، هیجان و احساس با کلمه خلق در فضایی که بنده صحبت می کنم چهار چیز مختلف نیستند بلکه همه با هم یک مفهوم دارند، خلق، عاطفه، احساس و هیجان. ما در حالات خودمان تغییر و تحولاتی می بینیم که آن ها را با کلماتی مثل شادی و غم و حوصله و... توصیف می کنیم، جمع این ها را می گوییم خلق. انسان ها باید خلق، عواطف و هیجانات خودشان را بشناسند.
خلق ما انسان ها هم به نوعی مانند طلوع و غروب خورشید است یعنی یک طلوعی دارد و بعد از آن به اوج خود می رسد و در مرحله بعد افول می کند و به سمت غروب کردن می رود. آدم های هم مانند خورشید اند که همیشه بالا هستند که به آن ها شیدا می گوییم و همیشه سرحال و پر انرژی هستند و گویا اصلا نمی توانند بخوابند این اشخاص سه ساعت می خوابند و بیست و یک ساعت می دوند. در مقابل این دسته افسرده ها هستند که همیشه خلقشان پایین است و بی حال اند و بی حوصله و کم انرژی که البته با ید عرض کنم که این دو دسته هردو مریض هستند؛ آدم های معمولی دو دسته اند یک دسته اکثرا خلقشان بالاست و گاهی هم بی حال و خسته اند و لذا با خوابیدن انرژی خود را مجددا به دست می آورند و یا این که اکثرا خلقشان پایین است؛ عوامل وراثتی و محیطی در این چرخه اثر دارد مثلا عزیزانی که در زیرزمین زندگی می کنند اکثرا خلقشان به طور طبیعی پایین می آید بنابر این محل سکونت شما در هر جا که هست باید متناسب با آن برنامه ریزی کنید، مثلا آدم هایی که در زیرزمین زندگی می کنند ازنظرروانشناسی نیاز دارند که در طول روز در فرصتی بیرون بیایند و کمی قدم بزنند تا خلقشان بالا بیاید.
نکته ای عرض کنم و آن این که اگر در خانواده ای زن و شوهر از نظر خلقی با هم متفاوت باشند، مثلا خانم صبح از خواب بیدار می شود در حالی که در اوج خلقی است، پر انرژی و فعال است، انتظار یک صبحانه خانوادگی را دارد، اما آقا از کسانی که نزدیک ظهر بیدار می شود و اول روز را با یک فرود خلقی آغاز می کند بی حال است و کسل و اصلا اهل سحرخیزی نیست به طوری که حتی شغل خود را طوری انتخاب کرده که از اول ظهر تا دوازده یک شب بیرون از منزل است و او هم انتظار دارد که وقتی به خانه می آید خانمش بیدار باشد و آب و نانی به او بدهد، خب این زندگی چه زندگی می شود! یک جنگ جدی و کار به دادگاه و طلاق می کشد.
خواهشم از حضار این است که خود را از نظر خلقی ارزیابی کرده و این سوال ها را جواب بدهند:
- اگر بخواهند در طول بیست و چهار ساعت یک نموداری برای خود از نظر خلقی بکشند، چه طور می کشند؟
- آیا در فصل های مختلف سال  این چرخه متفاوت می شود یا نه؟
- چه عوامل محیطی باعث افزایش یا کاهش خلق در افراد می شود؟
ما در بیست و چهار ساعت دو نوع خلق عمومی داریم و اکثر انسان ها جزء این دو دسته هستند، اول آدم های صبح با حال ها و دوم آدم های غروب باحال ها! بعضی آدم ها صبح که از خواب بیدار می شوند خیلی سرحال اند و بعضی دیگر بعد از ظهر و هنگام غروب خیلی سرحال و شاداب اند که در مورد زندگی خانوادگی این گونه افراد در گذشته توضیحاتی داده شد.
 حالا یک سوال می پرسم و جواب هم نمی خواهم:
- آیا کسی هست که به این وضوح با همسرش از نظر خلقی مشکل داشته باشد؟
اگر کسی مشکل دارد باید برود سراغ تغییر خلق که یک امر کاملا ممکن است. عوامل وراثتی تاثیر جدی بر خلق ما دارنداما عوامل محیطی تاثیرشان به شدت بیشتر است تا جایی که ممکن است انسان ها این چرخه خلقی را در خودشان دستکاری کنند. خود ما هم یادمان می آید که مثلا خلق الآن ما با پنج سال پیش تغییر کرده، یا از وقتی که مثلا فلان کار را آغاز کردیم صبح هایمان طور دیگری شده.
چه عواملی می تواند این را عاطفه و هیجان آدم را تغییر بدهد؟ اولین آن ها وضعیت جسمی است، نسبت به بیماری ها نباید بی تفاوت بود چون روان آدم را از کار می اندازند، هرکسی گفت که عقل سالم در بدن سالم است حتما آدم عاقلی بوده چون نکته آن بسیار ظریف است.
نکته دوم تغذیه است. تغذیه در خلق شدیدا تاثیر می گذارد و حال آدم را متفاوت می کند.
مورد سوم فعالیت بدنی و به طور ویژه ورزش است. فعالیت بدنی و ورزش خلق آدم را بالا می آورد.
مورد بعدی افکار انسان است که البته بعدا به مناسبتی به سراغ آن خواهیم رفت اما این جا هم به مناسبت خلق چند جمله عرض می کنیم. عجیب است که خلق آدم ها شدیدا با فکر آن ها ارتباط دارد، یعنی وقتی به یک چیزی فکر می کنند شدیدا با هیجان آن ها در ارتباط است. این ارتباط فکر و هیجان خلق ما را پایین و بالا می برد  برای همین است که وقتی به شما یک خبر خوب می رد حس می کنید که با نشاط هستید و یک خبر بد هم که می رسد حالتان بد می شود و حوصله و انرژی تان را از دست می دهید.
یک جنبه دیگری از "خود" را "خود شخصیتی" نامگذاری می کنیم. اولا تعریف شخصیت آن است: یک کلیت روان شناختی که فرد را متمایز و قابل پیشبینی می کند. تقسیم بندی های مختلفی برای شخصیت گفته اند. یکی از تقسیم بندی ها که خیلی ساده و کاربردی است عبارت است از تقسیم شخصیت آدم ها به برون گرا و درون گرا. شک ندارم که لااقل نود درصد شما این دو را غلط تعریف می کنید. شخصیت انسان ها بر اساس "میل" به ارتباط با دیگران به برون گرا و درون گرا تقسیم می شود. این که دوست دارم با دیگران ارتباط داشته باشم یا دوست نداشته باشم. آدم های برون گرا مایل به برقراری ارتباط با دیگران هستند، و آدم های درون گرا بی میل به برقراری ارتباط با دیگران هستند و این میل داشتن یا نداشتن در رفتار خودش را نشان می دهد، آدم برون گرا وقتی که هیجانی می آید دوست دارد که آن هیجان را برون ریزی کند و به دیگران بگوید که چرا خوشحال است. نکته جالب این که آدم های برون گرا به دنبال موضوع می گردند تا درباره آن با دیگران حرف بزنند و اگر موضوعی نداشته باشند آن را می سازند و به همین دلیل است که انسان های برون گرا اصلا به درد این که محرم اسرار کسی باشند نمی خورند، همچنین به درد مشاغل حراستی و حفاظتی هم نمی خورند، بنابراین آقایان یا خانم هایی که می بینند که همسرشان زود اطلاعات خانه را به بیرون منتقل می کنند یک مقداری از آن به خاطر همین ویژگی شخصیتی اوست پس سعی کنید موضوعات بی ضرر زیادی برایش تعریف کنید تا او بتواند آن موضوعات بی ضرر را برای دیگران تعریف کند تا نوبت به این موضوعات سری نرسد.
البته نکته دیگر هم این است که آدم های برون گرا از هیجانات پر رنگ خیلی خوششان می آید. مانند کسانی که چای را با شکر زیاد می خورند انسان های برون گرا هم هیجاناتشان خیلی شیرین است لذا می توانند از یک اتفاق کوچک یک حادثه بزرگ بسازند. ناگفته نماند که اشخاص برون گرا به دلیل همین ویژگی، روابط عمومی بالایی دارند و لذا در کارهایی مانند بازاریابی یا امور تبلیغی بسیار موفق هستند و در مقابل افرادی که درون گرا هستند چون میل به برقراری ارتباط ندارند اصلا حال تعریف کردن یک حادثه را هم ندارند.
حالا من یک تقسیم بندی دیگر از شخصیت را خدمتتان عرض می کنم. در مدل قبلی "میل" محور تقسیم بود اما در این مدل جدید بر اساس "توانایی" تقسیم را انجام می دهیم؛ توانایی برقراری ارتباط مد نظر است و این یعنی آدم های اجتماعی "می توانند" ارتباط برقرار کنند و افراد خجالتی نمی توانند ارتباط برقرار کنند. پس تا این جا چهار دسته آدم داریم )برون گراهای اجتماعی( که هم می تواند و هم تمایل دارد به برقراری ارتباط، (برون گراهای خجالتی) که تمایل به برقراری ارتباط دارد اما نمی تواند، البته این افراد خیلی زجر می کشند چون دوست دارند چیزی بگویند اما رویشان نمی شود، (درون گراهای اجتماعی) کسانی هستند که میل به برقراری ارتباط ندارد ولی هرجایی که لازم باشد می تواند ارتباط برقرار کند، (درون گراهای خجالتی) که نه می تواند و نه میل دارد که با دیگران ارتباط برقرار کند، البته بهترین گزینه ها برای پژوهش افراد درون گرا هستند.
حالا خواهشم از دوستان این است که هرکسی در مورد درون گرایی یا برون گرایی خودش و همینطور در مورد خجالتی و اجتماعی بودن خودش از یک تا ده نمره بدهد.
عنوان دیگری که یک عنوان جنجالی است و می خواهم در بحث خودم مطرح کنم این است که در یک نگاه دیگر به شخصیت، انسان ها به سه گروه تقسیم می شوند، دسته اول اشخاص که دلبسته هستند و دسته دوم افرادی که  وابسته هستند و دسته سوم را به اصلاح استنادی می نامیم. ملاک این تقسیم بندی توانایی ادراک و دریافت "محبت" است. به عبارت دیگر ما براساس توانایی افراد در ادراک و دریافت محبت سه دسته آدم داریم، آدم های دلبسته، آدم های وابسته و آدم های استنادی. کسانی که "دلبسته" هستند به دیگران اعتماد دارند و به راحتی محبت می کنند و دریافت محبت از دیگران برایشان راحت است، یعنی زمانی که کسی به آن ها محبت می کند اولین فکری که به ذهنشان می رسد این نیست که حتما فکری در سر دارد، و دیگر این که این دسته از افراد در قطع محبت ناراحت می شود اما آشفته نمی شود، ناراحت است از این که چرا ارتباطمان خراب شد اما به هم نمی ریزد. در مقابل آدم های "وابسته" به راحتی به دیگران اعتماد نمی کنند و در دریافت محبت افراط می کنند، ابراز زیاد محبت در ظاهر و کم توجهی در باطن و همچنین آشفتگی در هنگام قطع محبت و رابطه از دیگر ویژگی های این گروه است. اما استنادی ها ویژگی خاصشان این است که در ظاهر به کسی اعتماد ندارند و توانایی ادراک و دریافت محبت ندارند و البته گاهی شدیدا میل به محبت پیدا می کنند.
زندگی با انسان ها وابسته و استنادی بسیار سخت است. آقایان اگر همسر شما بدون شما نمی تواند نفس بکشد یا به شما اعتماد ندارد یا جزء انسان های وابسته است پس بگردید ببینید در گذشته چه کرده اید که موجب سلب اعتماد شده و یا این که با مراجعه به مرکز مشاوره مشکل را حل کنید.
بگذارید یک حرف حسابی هم بزنیم و بعد از آن به سوالات شما جواب بدهیم. در شخصیت های دلبسته هیچ شخصیت دلبسته ای به زیبایی شخصیت حضرت زینب (سلام الله علیها) نمی توانید پیدا کنید؛ و چه قدر این ویژگی عجیب است که می بینیم که آن ارتباط قطع شد و این آدم بسیار بسیار ناراحت شد اما آشفته نشد و می بینیم که مدیریت می کند و بحران را کنترل می کند، امروز عاشورا با آن مصیبت های سنگین و فردا در مجلس ابن زیاد آن خطبه و سخنرانی ماندگار و جاودانه تاریخی انجام می دهد و همه را جمع و جور می کند و به همه رسیدگی می کند، این یکی از ویژگی های مهم حضرت زینب (سلام الله علیها) است که واقعا روانشناسان نسبت به آن ظلم کرده اند و به آن نپرداخته اند.
 
امتیاز دهی
 
 

بيشتربيشتر
خانه | بازگشت |
Guest (PortalGuest)


مجری سایت : شرکت سیگما