چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403  
(مهار تورم، رشد تولید)
ویژه نامه ها
امام رضا
ویژه نامه شهادت امام رضا (ع)
از برکات حضور امام رضا (علیه السلام ) در ایران            
تاسیس حوزه علمیه خراسان
از حوزه های علمی شیعی که در نهضت علمی امامیه نقش عظیمی ایفا کرده، حوزه خراسان است که در طول قرنها به موازات حوزه های علمی دیگر مشعل هدایت جامعه شیعی را به دوش کشیده است.
حوزه خراسان در اواسط قرن دوم هجری به دست توانای امام هشتم ابوالحسن علی بن موسی الرضا (ع) (148-206 ق) تأسیس شد و عده ای از اصحاب و محدثان و فقها دور امام (ع) حلقه زدند و از محضر مبارک ایشان بهره گرفتند. شیخ طوسی اصحاب حضرت رضا (ع) را 317 نفر ضبط کرده است (رجال، 366) پس از رحلت امام این حوزه به فعالیت خود ادامه داد و شیخ طوسی (م460 ق) خود در این حوزه پرورش یافت و در 408 ق به بغداد هجرت نمود.[1]
شواهد تاریخی، گویای رشد چشم گیر فعالیت های علمی امامیه (شیعیان اثنا عشری) در نیشابور در قرن چهارم هجری است. در این دوره، شاهد رفت و آمد راویان امامی بسیاری به این شهر هستیم، هم چنان که این شهر فقها و متکلمان، محدثان و مؤلفان بزرگی را در خود جای داده بود. آقا بزرگ تهرانی که درباره علما و راویان شیعه در قرن چهارم هجری تحقیق کرده، فهرست بیش از سی نفر از فقها، متکلمان و محدثان را که اهل نیشابور بودند، گردآوری کرده است که بسیاری از آنان در زمره مشایخ (اساتید حدیث) شیخ صدوق (متوفای 381 ق) بوده اند.[2]
ظاهراً همین تجمّع فقها، محدثان و متکلمان در نیشابور شیخ صدوق را به مسافرت به این شهر وادار نموده تا احادیث اهل بیت(علیهم السلام) را نزد علمای امامیه نیشابور کسب و ضبط نماید. البته ایشان طی این سفرها به اختلاف آرای شدید شیعیان نیشابور درباره غیبت امام عصر(علیه السلام) پی برده و این امر وی را بر آن داشت تا کتاب ارزشمند کمال الدین و تمام النعمه را در پاسخ به شبهه های گوناگون میان شیعیان، به ویژه شیعیان نیشابور و ماوراء النهر به رشته تحریر درآورد.[3] رفت وآمد شیخ صدوق به شهرهای خراسان، به ویژه نیشابور به حدی گسترده بوده که نجاشی (متوفای 450ق)، با وجود اذعان به توطن شیخ صدوق در ری، وی را رئیس شیعه در خراسان معرفی می کند.[4]
حضور امام زادگان در ایران
حضرت معصومه (سلام الله علیها)
ورود امام رضا (علیه السلام) به خراسان، حرکت گروهی سادات و شیعیان را به ایران در پی داشت. علویان از موقعیت به وجود آمده برای امام رضا (علیه السلام) در حکومت مأمون استفاده کردند و به صورت گروهی راهی ایران شدند. آنان به شوق دیدار با امام رضا (علیه السلام) از مدینه به سوی مرو می رفتند که در میانه راه شمار زیادی از علاقه مندان امام رضا (علیه السلام) نیز به آنان می پیوستند. شمار این گروه وقتی به دروازه شیراز نزدیک می شد، به چند هزار نفر می رسید.
مأمون که از فروپاشی حکومتش می ترسید، به حاکم فارس دستور داد از ورود آنان جلوگیری کند. رهبری کاروان با احمد بن موسی (علیه السلام) (شاهچراغ) و محمد بن موسی (علیه السلام) بود. آنان پس از درگیری با لشکر فارس، به یاران خود دستور دادند لباس مبدل بپوشند و در اطراف پراکنده شوند تا از گزند حکومت مأمون در امان باشند. به همین دلیل گفته می شود بیشتر امامزادگانی که در شهرهای گوناگون ایران مدفون شده اند، جزء همان قافله هستند.[5]مردم ایران چون به سادات و آل رسول عشق می ورزیدند، به این گروه پناه دادند و آنان را یاری کردند. حضور آنان در میان عاشقان اهلبیت پیامبر (پیروان شیعه سیاسی) به گسترش تشیع انجامید.
در این میان، حضور علی بن محمدباقر (علیه السلام) [مقاتل الطالبین، ابوفرج اصفهانی، ص 311] را نباید نادیده گرفت که پس از ورود امام رضا(علیه السلام) به ایران، برای ارشاد مردم به منطقه فین کاشان آمده بود. همین مسأله دلیل آن است که در آن زمان، مردم این منطقه هوادار خاندان رسالت بوده اند. در تواریخ آمده است که 6 هزار نفر از مردم کاشان و حومه به استقبال این امامزاده بزرگوار رفتند. هم چنین با استقرار ایشان در آنجا، مردم قم و کاشان و روستاهای اطراف در نماز جمعه ایشان شرکت می کردند. این موقعیّت ممتاز علی بن محمد سبب شد حکومت وقت، دستور قتل ایشان را صادر کند.[6] امروزه شیعیان، مراسم قالیشویان را در جمعه دوّم مهر ماه هر سال، به یاد ایام شهادت آن بزرگوار برگزار می کنند.
                                     
گسترش تشیع در ایران
هر فرایند فرهنگی همچون فرایندهای اجتماعی و سیاسی، در سیر تحول خود، با عوامل شتاب دهنده یا کاهنده روبرو می شود که تأثیر محسوس و گاه شگرفی در پیش رفت یا پس رفت فرایند مورد اشاره به همراه دارد.
بی شک باید حضور امام رضا (علیه السلام) را در نیشابور نقطه عطفی در تاریخ تشیّع این منطقه (و به دنبال آن در ایران) در شمار آورد. بدیهی است که حضور شخصیتی چون حجّت حق، عالم آل محمد (صلی الله علیه وآله) حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در نیشابور، آن هم در شرایطی که اوضاع سیاسی اجتماعی به گونه ای است که آوازه علویان در اطراف و اکناف جهان اسلام، به ویژه ایران پیچیده و ... در محیط و شرایطی که تعصبات قومی و مذهبی تا حد زیادی در هم شکسته و هزاران نفر از علما و دانشجویان و مردم عادی مشتاق زیارتش بوده و بر قدومش سیلاب اشک شوق نثار می کنند، چقدر می تواند جوّ علمی و معنوی و طبعاً جوّ مذهبی را تحت تأثیر قرار دهد. خوشبختانه تاریخ نیز گوشه هایی از این حضور میمون را به ثبت رسانده است که باید آن را مشتی از خروار دانست.
امام رضا (علیه السلام) از لحظه حرکت از مدینه تا مرو همیشه از روشهای گوناگون برای شناساندن شیعه بهره برد. رجاء بن ابی الضحاک که مأمور آوردن امام به مرو بود، می گوید: امام در هیچ شهری از شهرها فرود نمی آمد، مگر این که مردم به سراغ او می آمدند و مسایل دینی و اعتقادی خویش را از او می پرسیدند.
امام در طول مسیر، احادیث را از طریق پدارنش به حضرت علی و پیامبر (سلام الله علیهم اجمعین ) می رساند که این بهترین روش برای معرفی مکتب تشیّع و خنثی کننده توطئه هایی بود که شیعه را خارج از دین می شمرد. نمونه برجسته آن، حدیث سلسله الذهب بود. ایشان در جمع مردم نیشابور فرمود:
من از پدرانم شنیدم و آنان از پیامبر شنیدند و او از خداوند باری تعالی شنید که فرمود: «لا اله الا الله قلعه محکم من است هر آن کس داخل آن شود از عذاب ایمن است».
سپس با کمی تأمل فرمود: این مطلب شروطی دارد که یکی از شرایط آن، پذیرش ولایت من (اهلبیت پیامبر(صلی الله علیه وآله)) است.
ایشان با این بیان، شیعه واقعی و اعتقادی را معرفی کرد و به محبت مردم به علویان جهت داد.[7]  آن حضرت حتی هنگام ورود به دربار مأمون که وی از امام خواست خطبه بخواند، به معرفی ولایت خود و ائمه(علیهم السلام) پرداخت و فرمود: ما به واسطه رسول خدا بر شما حق داریم و شما نیز از جانب پیامبر (صلی الله علیه وآله) بر ما حق دارید. زمانی که شما حق ما را ادا کردید، ما نیز بر خود لازم می دانیم که حق شما را به جای آوریم. پس در زمینه حق شما، حق ما هم باید ادا شود.[8]
حضور امام در مناظره یکی دیگر از کارهایی بود که در پی آن، مکتب شیعه به درستی معرفی شد و استدلال مخالفان باطل گشت. مأمون برای محکوم کردن امام در جلسه های مناظره با بزرگان ادیان دیگر به تشکیل چنین جلسه هایی دست یازیده بود. با این حال، امام از همه آنها سربلند بیرون آمد. پس از استقبال مردم از این جلسه ها، مأمون دستور داد مردم را از در خانه امام دور کنند تا مبادا شیعه واقعی به مردم معرفی شود.[9]
همچنین مجموعه نامه هایی که امام برای توضیح مبانی تشیع به افراد گوناگون می نوشتند، در این زمینه نقش داشت. نامه های ایشان در تبیین جایگاه اهلبیت در کتاب خدا و سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله)، مسایل اختلافی با اهل سنّت مانند: ایمان آوردن ابوطالب، توضیح مصداق شیعه واقعی، مراد از اولوالامر در قرآن، در گسترش فکر شیعی و استحکام پایه های اعتقادی در ایران بسیار اثر داشت.[10]
ورود امام رضا (علیه السلام) به خراسان، حرکت گروهی سادات و شیعیان را به ایران در پی داشت. علویان از موقعیت به وجود آمده برای امام رضا (علیه السلام) در حکومت مأمون استفاده کردند و به صورت گروهی راهی ایران شدند. آنان به شوق دیدار با امام رضا (علیه السلام) از مدینه به سوی مرو می رفتند که در میانه راه شمار زیادی از علاقه مندان امام رضا (علیه السلام) نیز به آنان می پیوستند. شمار این گروه وقتی به دروازه شیراز نزدیک می شد، به چند هزار نفر می رسید .
مأمون که از فروپاشی حکومتش می ترسید، به حاکم فارس دستور داد از ورود آنان جلوگیری کند. رهبری کاروان با احمد بن موسی (علیه السلام) (شاهچراغ) و محمد بن موسی (علیه السلام) بود. آنان پس از درگیری با لشکر فارس، به یاران خود دستور دادند لباس مبدل بپوشند و در اطراف پراکنده شوند تا از گزند حکومت مأمون در امان باشند . به همین دلیل گفته می شود بیشتر امامزادگانی که در شهرهای گوناگون ایران مدفون شدهاند، جزء همان قافله هستند.[11] مردم ایران چون به سادات و آل رسول عشق می ورزیدند، به این گروه پناه دادند و آنان را یاری کردند. حضور آنان در میان عاشقان اهلبیت پیامبر (پیروان شیعه سیاسی) به گسترش تشیع اعتقادی انجامید.
علماء خراسان
بعد از زیارت سید الشهدا علیه السلام بیشترین سفارش و تأکید نسبت به زیارت امام رضا علیه السلام شده است.
توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی زمان و میزان مخالفتی که سلاطین جور با زیارت مشاهد مشرفه داشتند می تواند یکی از دلایل تشویق و ترغیب شیعیان برای زیارت این اماکن باشد.
تاریخ از اوضاع زمان امام جواد (ع) گزارش می دهد که زیارت امام رضا (ع) با سخت گیری های خلفای ستمگر، تعطیل شده بود در حالی که نباید هیچ یک از بقاع متبرکه ی حجت های خدا، از زائر خالی بماند بنابراین اگر این شرایط نسبت به زیارت هر امامی پیش آید این تشویق ها و ثواب ها در آنجا وجود دارد.
علاوه مرقد مطهر حضرتش از خاستگاه اسلام و موطن ائمه علیهم السلام یعنی مکه و مدینه دور بوده است.
با توجه به دشواری و خطرات چنین مسافرتی، طبیعی است که در ترغیب و تشویق به زیارت آنحضرت تأکید زیادتری بشود، تا جمع بیشتری از شیعیان به مشرق کشورهای اسلامی- خراسان- روی آورند و تشیع در این ناحیه مقامی والا یابد.
از سویی دیگر، تشیع تا زمان امام رضا (ع) دچار اختلاف و فرقه گرایی شده بود و تاکید بر زیارت آن حضرت در واقع تاکید مجددی بود برای جلوگیری از پدید آمدن فرقه های متعدد. تا همه بر گرد شمع آن امام همام جمع گردند و هدایت یابند از این روست که می بینیم بعد از آن امام شیعیانی که امامت این هشتمین پیشوای منصوب و منصوص از طرف رسول اکرم صلی الله علیه و آله را پذیرفتند، امامت بقیه ائمه اثنی عشر رانیز قبول کردند، و در موضوع ولایت و خلافت به اسلام راستین و خالص راه یافتند.[12]
 
قرآن در زندگی امام رضا علیه السلام
عشق فراوان امام رضا علیه السلامبه کتاب خدا او را بر آن داشت تا نخست در زندگی فردی اش از آن بهره ببرد. نه زمان برای او مطرح بود و نه مکان و نه روز و شب که موارد زیر بهترین گواه این مدعا است:
هر سه روز یک بار ختم قرآن
ابوذکوان عشق زائد الوصف امام رضا علیه السلام به قرآن کریم را این چنین توصیف کرده است:
حضرت هر سه روز یک بار قرآن را ختم می کرد و آنگاه می فرمود: اگر می خواستم زودتر از سه روز آن را به پایان برسانم، می توانستم «اما نخواستم چنین کنم.» زیرا در موقع تلاوت به هر ایه که می رسیدم در آن فکر و اندیشه می کردم که درباره چه چیزی و در چه زمانی نازل شده است. بدین جهت در هر سه روز یک بار قرآن را به پایان می رسانم.[13]
قرآئت قرآن در بستر خواب
عشق فراوان امام رضا علیه السلامبه این کتاب آسمانی او را بر آن داشت تا علاوه بر روز، در شب نیز قرآن بخواند و حتی ایات زیادی را در آستانة خواب و در رختخواب تلاوت می کرد.
رجاء بن أبی الضحّاک که گزارشی از سفر امام داده چنین گوید:
امام به هنگام خواب در رختخواب خویش فراوان قرآن می خواند و هرگاه به ایه ای می رسید که در آن یادی از بهشت یا جهنّم آمده بود، گریه می کرد و از خداوند بهشت را درخواست می نموده و از آتش جهنم به او پناه می برد.[14]
هزار ختم قرآن در یک پیراهن
شیخ طوسی در کتاب امالی به سند خود از علی بن علی فرزند برادر دعبل خزاعی نقل کرده که در سال 198 ق. همراه برادرم دعبل خدمت امام رضا علیه السلامرسیدیم و تا پایان سال 200 ق. در محضرش اقامت داشتیم و سپس به قم رفتیم. بعد از آن که امام رضا علیه السلام به برادرم دعبل پیراهن پشمینة سبز رنگی به همراه انگشتری که نگینش عقیق بود، هدیه کرد، همچنین به او درهم هایی که نام آن حضرت بر آن نقش بسته بود، مرحمت نمود و به او فرمود: ای دعبل به قم برو که در آنجا سود و بهره خواهی یافت. و به او یادآور شد: از این پیراهن به خوبی محافظت کن که من در این پیراهن هزار شب هزار رکعت نماز خوانده ام و هزار مرتبه قرآن را در آن ختم کرده ام.[15]
قرائت سُوَر گوناگون در نماز
امام رضا علیه السلام در نمازهای واجب و مستحب در شب و روز از سوره های متنوع و گوناگونی استفاده می فرمود و قرائت می کرد.
رجاء بن أبی الضحاک که در سفر امام از مدینه تا مرو همراه آن حضرت بوده، در گزارشی مفصل به این مسأله اشاره کرده است:
امام رضا علیه السلام در اول ظهر شش رکعت نماز مستحبی می خواند که پس از سوره حمد سوره های یا ایها الکافرون و قل هو الله احد ر می خواند و در دور رکعتی که پس از نماز جعفر طیار می خواند از سوره های ملک و هل أتی استفاده می کرد. و همچنین در رکعت وتر سوره های قل أعوذ برب الفلق و قل أعوذ برب النّاس را تلاوت می کرد.
و در نمازهای واجب خود پس از سوره حمد از سوره های انا انزلناه فی لیلة القدر و همچنین در ظهر جمعه سوره جمعه و سوره منافقین و در نماز عشاء در شب جمعه سوره سبّح و در نماز صبح روز دو شنبه و پنج شنبه در رکعت دوم پس از حمد سوره غاشیه را تلاوت می فرمود.[16]
 اذکار امام پس از تلاوت برخی سوره ها
محدّثان و راویان حدیث نقل کرده اند که امام رضا علیه السلام پس از تلاوت برخی ایات قرآنی و یا در پایان برخی از سوره های قرآن به طور آهسته یا بلند جملاتی را بر زبان جاری می کردند که بخشی از آنها را رجاء بن أبی الضحاک برای ما نقل کرده است.
وی می گوید: امام رضا علیه السلامدر تمام نمازهای خود در شبانه روز بسم الله الرحمن الرحیم را بلند می گفت و هرگاه ایة قل هو الله أحد را تلاوت می کرد، پس از آن آهسته می گفت: الله أحد و هر گاه سوره توحید را به پایان می رساند سه مرتبه می فرمود: کذلک الله ربّنا.
و اگر سوره جحد را می خواند آهسته می فرمود: یا ایهاالکافرون، و وقتی از تلاوت سوره فارغ می شد می فرمود: ربی الله و دینی الاسلام.
و هرگاه سوره والتین والزیتون را تلاوت می کرد در پایان می فرمود: بلی و أنا علی ذلک من الشاهدین. و هرگاه سوره لااقسم بیوم القیامة را تلاوت می کرد در پایان می فرمود: سبحانک اللهم بلی. و به هنگام تلاوت سوره جمعه می فرمود: قل ما عند الله خیر من اللهو و من التجارة للذین اتقوا والله خیر الرّازقین.
و هرگاه از سوره حمد فارغ می شد می فرمود: الحمد لله ربّ العالمین، و اگر سوره سبّح اسم ربک الأعلی. و نیز اگر به ایه یا ایهاالذین آمنوا می رسید، آهسته می فرمود: لبیک اللهم.[17]
تکیه گاه کلام امام رضا علیه السلام
امام رضا علیه السلامدر تمام زمینه ها و مسائل دینی و علمی و عقیدتی و فقهی از این کتاب آسمانی و این منبع پر فیض الهی کاملاً بهره می برد. و در هر سخن یا بیان به کلام الله مجید تکیه کند. صدوق در امالی از ابوذکوان از ابراهیم بن ابی العباس نقل کرده که می گفت: ندیدم چیزی را از امام رضا علیه السلام بپرسند که جوابش را نداند؛ بلکه جواب همه چیز را می دانست و نیز داناتر از او به زمان خویش را هرگز مشاهده نکردم.
مأمون پیوسته با پرسشهای گوناگون خود امام را می آزمود. اما ایشان به همه پرسشهای وی جواب می داد. تمام گفته های امام رضا علیه السلام و پاسخ های وی برگرفته از قرآن کریم بود.[18]
قرآن در زندگی امام رضا علیه السلام
قرآن کریم در بین مسلمانان آنقدر رفیع است که هیچ کس نمی تواند در برابر آن بی اهمیت باشد چه رسد به مقام منیع امامت که خود حافظ دین و حامی کتاب خداست. امام رضا علیه السلامدر ابعاد گوناگون از جمله بعد اجتماعی به رهنمودهای قرآن عنایت داشته اند: حضرت از آحاد ملت اسلامی خواسته تا اهمیت بیشتری به قرآن کریم داده و موارد زیر را در زندگی خود اعمال کنند.
اهتمام به قرآن
امام رضا علیه السلامبا سفارش به یاران خود از جمله ریان به وی فرمود: کلام الله لا تجاوزه و لا تطلبوا الهدی فی غیره فتضلّوا؛ قرآن سخن خداست، از مرز او تجاوز نکنید و هدایت را جز در پرتو قرآن نجویید و در غیر این صورت گمراه خواهید شد.[19]
تلاوت کتاب خدا
شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا به سند خود از حضرت امام رضا علیه السلاماز پدران خود از رسول خدا نقل کرده که پیامبر6فرمود: شش چیز از مروّت و جوانمردی است، سه کار در حضر و سه نوع رفتار در سفر. اما در وطن، اوّل، تلاوت کلام الله مجید؛ و دوم، آباد کردن مساجد؛ و سوم، اتحاد برادران در راه خدمت به جامعه. و امّا آن سه امر که در سفر است: اوّل، زاد و توشه را بی دریغ در اختیار همسفران گذاشتن؛ و دوم، حُسن خلق؛ و سوم، مزاح و شوخی بدون آمیختن با هیبت.[20]
قرائت قرآن با صوت و ترتیل
قرآن زیبا است و هرچه به زیبایی اش کمک کند، بسیار پسندیده است. از جمله این که قرآن را باید با صدای رسا و صوت حسن قرائت نمود.
امام رضا علیه السلام از پدرانش از رسول خدا6 نقل می کند: حسّنوا القرآن بأصواتکم، فانّ الصوت الحسن یزید القرآن حسناً؛ قرآن را با صوت نیکو زینت دهید، زیرا که صدای نیکو بر زیبایی قرآن می افزاید.[21]
قرائت قرآن در ماه رمضان
محدث نوری از کتاب فقه الرضا در باب روزه آورده است که امام رضا علیه السلام فرمود: و أکثر فی هذا الشهر المبارک من قراءة القرآن والصلاة علی رسول الله6؛ در این ماه شریف قرآن زیاد بخوان و فراوان بر رسول خدا صلوات و درود بفرست.[22]
همچنین از پدران خود از علیعلیه السلام از رسول خدا نقل می کند که فرمود: من تلافیه (شهر رمضان) ایة من القرآن، کان له مثل أجر من ختم القرآن فی غیره من الشهور؛ کسی که یک ایه از قرآن در ماه رمضان بخواند مانند یک ختم قرآن است در ماه های دیگر.[23]
ختم قرآن در مکه مکرّمه
علامه محدّث نوری در کتاب مستدرک آورده که در برخی از نسخه های فقه رضوی از امام رضا علیه السلام آمده است که فرمود: فإن قدرت أن لاتخرج من مکه حتی تختم القرآن فافعل فإنه یستحبّ؛ اگر می توانی از مکه خارج نشوی تا قرآن را در آنجا ختم کنی، این کار را انجام بده؛ زیرا بسیار شایسته است. و این کار، یکی از مستحبّات می باشد.[24]
گفت و گو با زید بن موسی
صدوق در عیون به سند خود از یاسر خادم نقل کرده: در زمانی که امام رضا علیه السلامدر خراسان بود برادرش زید بن موسی در مدینه شورش کرد و دست به آتش سوزی و ویرانی و کشتار زد. بدین جهت او را زیدالنّار می گفتند.
مأمون عباسی دستور جلب او را صادر کرده بدین جهت زید را اسیر و به سوی مأمون بردند. مأمون گفت: زید را به نزد امام رضا ببرند.
یاسر گوید: وقتی زید را به نزد امام وارد کردند، حضرت به او فرمود: ای زید! ایا گفتار فرومایگان اهل کوفه تو را فریب داده که فاطمه دامان خود را پاک نگه داشت پس خداوند آتش را بر ذرِّیه اش حرام کرد.
خیر چنین نیست. این گفتار فقط درباره امام حسن و امام حسین8 است. پس اگر در خود می بینی که گناه کنی و به سوی بهشت وارد شوی و (پدرت) موسی بن جعفر خدا را اطاعت کند و داخل بهشت شود، پس تو نزد خداوند عزیزتر هستی، بدان که هیچ کس به آنچه که نزد خداوند است نمی رسد، مگر به اطاعت و پیروی از ذات حق. و اگر چنین گمانی کرده ای که با گناه و معصیت می توانی به آنها برسی زهی خیال باطل و سخت در اشتباه هستی.
زید گفت: من برادر تو و فرزند پدرت هستم؟!
امام رضا علیه السلام فرمود: تا زمانی برادر من می باشی که از خداوند اطاعت و فرمان ببری. بدان که نوح پیامبر فرمود: رب إن ابنی من أهلی و إنّ وعدک الحق و أنت أحکم الحاکمین، فقال الله عزّوجلّ : یا نوح إنه لیس من اهلک إنه عمل غیر صالح[25] پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعدة تو (در مورد نجات خاندانم) حقّ است و تو از همة حکم کنندگان برتری. خداوند فرمود: ای نوح! او از اهل تو نیست او عمل غیر صالحی است.
پس خداوند فرزند نوح را به دلیل گناه و معصیت از خاندان نوح بیرون شمرد.[26]
دقّت در عمل به قرآن
محمد بن یحیی بن أبی عباد از عموی خود نقل کرده که از امام رضا علیه السلام چند بیت شعری شنیدم با اینکه سروده ها بسیار کم بود. آن حضرت فرمود:
کلّنا تأمل مدِّاً فی الأجل
والمنایا هنّ آفات الأجل
لا تغرَّنکَ أباطیل المنی
والزم القصد و دع عنک العلل
إنّما الدنیا کظلٍّ زائلٍ
حلّ فیها راکب ثمّ رجل
همه ما مردم آرزوی طول عمر را داریم، در حالی که مرگ آفت های آرزوها می باشد. پس آرزوهای باطل تو را فریب ندهند، و مواظب پیمودن راه باش و بهانه جویی ها را کنار بگذار؛ بدانکه دنیا همانند سایه از بین رفتنی است، همانند سواری است که برای لحظاتی توقف کند و سپس آنجا را ترک گوید.
گوید: عرض کردم، خداوند شما را عزیز بدارد، این اشعار از کیست؟
امام فرمود: سروده یکی از شما عراقیان است.
عرض کردم: این اشعار را از زبان ابوالعتاهیه[27] شنیدم.
حضرت فرمود: نامش را بگو و این لقب را بر زبان جاری نکن، خداوند می فرماید: ولاتنابزوا بالالقاب[28] ؛ با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید.
شاید این مرد از این لقب خوشش نیاید.[علیه السلام ]
معروف این است که ابوالعتاهیه به مرد کم عقل و گمراه و احمق می گویند و مقصود امام این بود که اکتفا به نام شاعر و سراینده کن و هرگز از لقبی که کسی کراهت دارد، استفاده نکن؛ چون مصداق فرمایش خدا که می فرماید باالقاب زشت یکدیگر را یاد نکنید، خواهی بود.
طب
از نخستین کسانی که در پزشکی کتاب نوشته، امام علی بن موسی الرضا(ع) است. امام وقتی به سوی طوس می آمد، در نیشابور در مجلس مأمون با جماعتی از فلاسفه و پزشکان چون یوحنا بن ماسویه و جبرئیل بن یخشوع و ابن بهله هندی و دیگر کسان گردآمدند و سخن از طب به میان آمد. وقتی مأمون در این باره از امام پرسش کرد، حضرت فرمود: (برای من به مرور زمان تجربیاتی حاصل گشته که آن را برای امیر می نویسم.).
حضرت، کتابی را درباره امور پزشکی نوشت و برای او فرستاد و مأمون دستور داد تا آن را با طلا بنویسند، از این روی، به رساله ذهبیه موسوم گردید(29).
علمای شیعه، افزون بر طب الصادق و طب الرضا، از آثار زکریای رازی و حکمای دیگر نیز استفاده می کردند. هدایة المتعلمین فی الطب، نوشته ربیع بن احمد الأخوینی النجاری (م:313ه.ق.)، آثار ابوریحان بیرونی (م:440ه.ق.) بویژه الصیدنه، آثار ابن اسینا، بویژه قانون، شرح نفیسی، شرح اسباب و قانونچه محمد بن عمر چغمینی (م:745) به مدت بیش از 8 قرن، از متون درسی حوزه ها بوده اند.
افزون بر دانشهایی که نام بردیم، در حوزه ها علوم غیر رسمی مانند علم رمل، اعداد حروف، کیمیا و معمّا نیز قرنها در نهان، یا آشکار تدریس می شدند و ما در این جا در مقام بحث از این دانشها و متون و منابع آنها نیستیم که به دقت و فرصت بیشتری نیاز دارد.
اخلاق رضوی نماد خلق عظیم نبوی
خداوند در آیه 4 سوره قلم در توصیف پیامبر(ص) می فرماید: و انک لعلی خلق عظیم؛ تو ای پیامبر دارای اخلاق عظیم و بزرگی هستی. این توصیف الهی خود به تنهایی بیانگر مقام و منزلت پیامبر(ص) و نیز بیانگر معیار ارزش گذاری افراد در پیشگاه خداوند است. به این معنا که خداوند در میان همه صفات الهی پیامبر(ص) به اخلاق ایشان اشاره می کند؛ چرا که از نظر خداوند اخلاق چنان برجسته و اساسی است که می بایست آن را تنها معیار سنجش افراد قرار داد. از همین روست که پیامبرش را بر اساس این معیار سنجیده و ارزش و جایگاه و منزلت وی را تعیین می کند.
البته آیات دیگر قرآنی نیز بیانگر این معناست که اخلاق تنها معیار سنجش و ارزیابی انسان هاست و اگر انسانی فاقد اخلاق یا دارای اخلاق پست و رذل باشد، از دایره انسانیت خارج بوده و به همان میزان فقدان، از قرب الهی دور خواهد شد و در دوزخ فراق قرار می گیرد.
این خداوند در آیه 13 سوره حجرات معیار تقوا را به عنوان معیار سنجش و ارزیابی کرامت انسانی معرفی می کند، در چارچوب همان معیار اصلی اخلاق قابل تحلیل و تبیین است؛ زیرا تقوا به معنای پرهیز از هرگونه پلیدی و زشتی و ناپسندی که عقل و وحی حکم بدان می کند، خود جلوه ای از جلوه های اخلاق است. انسانی دارای تقوا خواهد بود که متخلق به صفات نیک بوده و در رفتار و کردار خویش اصول اخلاقی را مراعات کرده و از هرگونه پلیدی و زشتی و بدی دوری کند.
خداوند در آیات قرآنی بر آن است تا بهترین الگوهای اخلاقی را معرفی کرده و نیکوترین خلق و خوی را به انسان ها نشان دهد؛ چنان که هرگاه به امور ضد اخلاقی می پردازد می خواهد انسان را نسبت به آن ها هوشیار و بیدار کرده و از آنان بخواهد تا از این امور اجتناب کنند؛ زیرا این ها موانع تخلق آدمی به اخلاق نیک و پسندیده است و اجازه نمی دهد تا انسان در مسیر کمالی قرار گیرد و به صفات الهی تخلق یابد.
پیامبر(ص) که خود دارای خلق عظیم است و همه جنبه ها و ابعاد اخلاقی را در تمامیت اوج آن داراست، به عنوان اسوه حسنه[30] و مقتدای مردم، در بیان فلسفه و هدف بعثت و رسالت خود می فرماید: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ جز برای اتمام مکارم اخلاقی برانگیخته نشده ام.
از همین رو می توان گفت که آموزه های قرآنی بیانگر اتمام مکارم اخلاقی است؛ چرا که در این آیات، اوج هر فضیلت اخلاقی و کمال الهی بیان شده که انسان می تواند بدان متلبس و متخلق شود و جامه و لباس خلق الهی را برتن آدمیت خویش کند. در حقیقت، تمامیت مکارم اخلاقی در آیات قرآنی بیان شده و انسان ها از این قابلیت و ظرفیت برخوردار هستند تا بدان تخلق پیدا کنند و در این حد و مرز خدایی و متاله شوند؛ چراکه خداوند به تعلیم اسمایی، همه صفات الهی را که انسان قابلیت تخلق به آن را دارد، به انسان آموخته است؛[31] و همین تخلق انسان به این صفات و فعلیت یابی آن ها در صراط مستقیم عبودیت است که او را شایسته مقام خلافت کرده است.[32]
در این میان برخی از انسان ها به عنوان انسان های کامل معرفی شده اند؛ زیرا توانسته اند به فضل الهی در مقام تخلق به تمامیت برسند و همه کمالات الهی را در خود به فعلیت رسانند و مظهر اسما و صفات الهی شوند.
بر اساس آموزه های قرآنی هر چند که پیامبران الهی(ع) به ویژه پیامبران اولواالعزم(ع) در این مسیر گام های بلندی برداشته و در فضیلت از دیگران سبقت گرفته اند، با این همه پیامبر گرامی(ص) و اوصیای ایشان هستند که در میان همگان در اوج و فراز قرار گرفته اند و آنان تنها اسوه های حسنه کاملی هستند که بی هیچ اما و اگری می توان از آنان پیروی کرد.
خلق عظیم پیامبر(ص) در آیات دیگر قرآنی از جمله آیه 159 سوره آل عمران و آیه 53 سوره احزاب بیان شده و نشان می دهد که چگونه آن حضرت(ص) با خلق نیک و حسن خویش مردمان را مجذوب اخلاق الهی خود کرد بگونه ای که حتی دشمنان را گستاخ و امیدوار می کرد.[33]
اینکه خداوند پیامبر(ص) را به عظمت اخلاقی می ستاید از آن روست که ایشان در همه ابعاد و جهات در اوج تمامیت اخلاقی قرار داشت و این گونه نبود که مثلا نسبت به دوستان یا در حالت خوش و در هنگامه شادی و سرور و در زمان دارایی و ثروت و قدرت و مانند آنها، خلق نیک و خوش خو باشد، بلکه در همه احوال و در همه زمان ها و مکان ها این گونه بود و همین است که او را عظیم ساخته است. عظمتی که فراتر از همه است و بزرگی است که در اوج نشسته است.
البته اوصیای ایشان به حکم خلافت الهی می بایست این گونه باشند؛ وگرنه اگر خلیفه متخلق به اخلاق مستخلف عنه نباشد، سزاوار خلافت نیست. از همین روست که خداوند اوصیای پیامبر(ص) و خلفای به حق آن حضرت(ص) را به عنوان اسوه های نیکی معرفی می کند که همانند آن حضرت(ص) در اوج تمامیت اخلاقی هستند و همه محاسن و مکارم اخلاقی را در تمامیت اوج آن دارند.[34]
امام رضا(ع) یکی از اوصیا و خلفای به حق پیامبر(ص) نماد همان خلق عظیم نبوی(ص) بود به گونه ای که هر کسی از دوست و دشمن به ایشان می نگریست ایشان را یادآور خلق و خوی پیامبر(ص) می دید. سنت قولی و سیره علمی آن حضرت(ع) گواه صادقی بر این خلق عظیمی است که ایشان را تجسم عینی قرآن و رسول الله(ص) قرار می دهد. از همین رو باید برای درک حقیقت اخلاق و جایگاه آن در معیار الهی سنجش افراد به سراغ این مجسمه های اخلاق الهی برویم و درس های زندگی را از ایشان بیاموزیم.
مکتب اخلاقی امام رضا(ع) که در سنت و سیره ایشان تجلی یافته است، همان مکتب قرآن و رسول الله(ص) است. از همین رو، خواندن و عمل به این آموزه های اخلاقی، می تواند ما را به همان جایگاهی برساند که اهل بیت(ع) از ما انتظار دارند و می خواهند تاما خدایی شده و به محبت علمی و عملی بدانان نزدیک شده و بدن به خدا تقرب جوییم.
آموزه هایی از مکتب اخلاقی رضوی
بی گمان بیان همه آموزه های اخلاقی مکتب رضوی(ع) در این مقاله شدنی نیست ولی آب دریا اگر نتواند کشید هم به قدر تشنگی باید چشید. تذوق و چشیدن شهد شیرین از گلبرگ های کلام و سخنان حضرت امام رضا(ع) خود می تواند ما را در رسیدن به مکتب اخلاقی ایشان و تخلق به خلق رضوی(ع) یاری رساند. از همین رو، در این جا به گوشه ای از شهد شیرین و انگبین شفابخش سخنان ایشان تمسک و توسل می جویم تا دردهای فراق را بدان شهد شیرین سخن ایشان درمان کنیم.
1- دوستی اهل بیت(ع) در سایه عمل صالح:
محبت در حقیقت ایجاد علقه و پیوند باعمل است. انسان اگر بخواهد محبت خوش را به دیگری بیان کند می بایست خود را همانند محبوب سازد و صفات او را تخلق نماید و از هر چه که او بیزار است دوری ورزد و هر صفت و کار خوب از منظر محبوب را به جا آورد. از همین روست که تخلق به اخلاقی الهی محبوبیت و تقرب به خدا را موجب می شود. بنابراین، مدعی دروغین خواهد بود کسی که مدعی محبت محبوبی است و در عمل برخلاف رضا و خشنودی او رفتار می کند. اگر کسی واقعا مدعی محبت محبوبی است و در عمل برخلاف رضا و خشنودی او رفتار می کند. اگر کسی واقعا مدعی محبت اهل بیت(ع) است چگونه می تواند رفتار ضد اخلاقی خود را توجیه کند و آن چه را موجب ناخشنودی آنان است، به جا آورد؟ امام رضا(ع) در بیان حقیقت محبت به این نکته اشاره می کند و کسانی که مدعی محبت هستند ولی خلاف محبوب عمل می کنند، نادرست و غلط می داند و می فرماید: لاتدعوا العمل الصالح و الاجتهاد فی العباده اتکالا علی حب آل محمد علیهم السلام و لا تدعو حب آل محمد علیهم السلام لامرهم اتکالا علی العباده فانه لا یقبل احدهما دون الاخر؛ مبادا اعمال نیک را به اتکای دوستی آل محمد علیهم السلام رها کنید و مبادا دوستی آل محمد علیهم السلام را به اتکای اعمال صالح از دست بدهید؛ زیرا هیچ کدام از این دو، به تنهایی پذیرفته نمی شود.[35]
2- خیرجویی از خوش خلقی:
چنان که گفته شد اخلاق معیار سنجش در دنیا و آخرت است. اگر کسی اخلاق نداشته باشد، چیزی ندارد. از همین رو امام رضا(ع) می فرماید: پنج صفت است که در هر کس نباشد امید چیزی از دنیا و آخرت به او نداشته باشید: 1-کسی که در نهادش اعتماد نبینی 2-کسی که در سرشتش کرم نیابی 3-کسی که در آفرینشش استواری نبینی 4-کسی که در نفسش نجابت نیابی 5-کسی که از خدایش ترسناک نباشد.[36] آن حضرت(ع) در جایی دیگر می فرماید که انسان نمی تواند از برخی افراد به سبب موقعیت و مناسبت ها یا خلق و خوی بدی که بدان تربیت شده، انتظار امر خیری داشته باشد. آن حضرت می فرماید: لیس لبخیل راحه- و لا لحسود لذه- ولا لملوک وفاء- ولا لکذوب مروه، بخیل را آسایشی نیست، و حسود را خوشی و لذتی نیست، و پادشاهان را وفایی نیست، و دروغگو را مروت و مردانگی نیست.[37] پس از این دسته افراد نمی توان انتظار خیر و خوبی داشت و بدان ها امیدوار بود. این مساله گاه به سبب همان موقعیت شغلی چون پادشاهی ایجاد می شود، زیرا ملوک نمی توانند به وعده ای که می دهند وفادار باشند و در نهایت پیمان شکنی می کنند و برخلف وعده می کنند و وفایی از ایشان انتظار نمی رود و گاه دیگر به سبب همان عادت به خلق زشت است که چنان که از دروغگو نمی توان انتظار مروت و مردانگی داشت، زیرا هرگز قول و فعلش هماهنگ نیست و بر صدق و صداقتی را نمی توان از او انتظار داشت.
3- رفتار مناسب:
امام رضا(ع) با توجه به موقعیت افراد و اشخاص و نیز جایگاه هر کسی خواهان رفتار مناسب با اوست. بنابراین، نباید در رفتارهای خودمان همیشه یک گونه عمل کنیم. در آموزه های قرآنی آمده است که نسبت به مومنان نرم و دشمنان سخت باشیم.[38] بنابراین، بر اساس مناسبت حکم و موضوع باید عمل کرد و رفتار مناسبی را در شرایط متفاوت و نسبت به افراد مختلف باید در پیش گرفت. به عنوان نمونه تواضع در برابر متکبر موجب می شود تا او گستاخ شود، بلکه باید با او همانندش عمل کرد تا از تکبر دست بردارد. پس شناخت موقعیتها و درک آن ها برای اتخاذ مواضع مناسب و رفتار مفید و سازنده بسیار اساسی است. اصولا حکیم و خردمند کسی است که موقعیت زمانی و مکانی را بشناسد و بر اساس آن رفتار مناسبی را در پیش گیرد. از همین روست که گفته اند: هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد. امام رضا(ع) می فرماید: اصحاب السلطان بالحذر و الصدیق بالتواضع و العدو بالتحرز و العامه بالبشر، با سلطان و زمامدار با احتیاط همراهی کن، و با دوست با تواضع و فروتنی، و با دشمن در پناه حرز، و با مردم با روی خوش رفتار کن.[39]
4-آمد و شد عامل محبت:
انسان موجودی اجتماعی است. این گرایش به اجتماع چه به قصد تسخیر باشد یا هر عامل دیگری، امری ذاتی انسان است. انسان بدون جفت و زوج نمی تواند زندگی کند و در نهایت انسانی ناتمام خواهد بود، زیرا این جفت است که انسان را به تمامیت می رساند و از نقص می رهاند. انسان ها از نظر روحی و روانی و نیزجنبه های دیگر مادی و جسمی نیازمند ارتباط با دیگری هستند، پس نمی تواند بدون اجتماع زندگی کند و به آسایش و آرامش و خوشبختی دست یابد. خلق انسانی نیک آن است که این ارتباط را در محدوده انسانی در چارچوب قوانین الهی و عقلانی سامان دهد و با دیگران اظهار دوستی نماید و محبت ایشان را گدایی کند؛ زیرا گدایی محبت برخلاف هر گدایی دیگر پسندیده است و انسان را به سوی کمال می برد. البته چنان که گفته شد ارتباط و آمد و شدها می بایست در چارچوب عقل و شرع باشد تا از مشکلات غیراخلاقی جلوگیری کند. امام رضا(ع) آدابی را برای ارتباط بیان می کند که برخی از آن ها در این سخن ایشان تجلی یافته است. ایشان می فرماید: تزاوروا تحابوا و تصافحوا و لاتحاشموا؛ به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید.[40] از نظر امام رضا(ع) یکی از نشانه های خوشی در زندگی دنیایی این است که انسان دارای دوستان و محبان بسیاری باشد و این جز با رفت وآمد خوب و مناسب شدنی نیست: سئل الامام الرضا علیه السلام عن عیش الدنیا؟ فقال: سعه المنزل و کثره المحبین؛ درباره خوشی در دنیا سؤال شد، فرمود وسعت منزل و زیادی دوستان[41] البته دید و بازدید از بستگان و خویشان در اولویت است؛ زیرا آنان بیش تر از دیگران نیاز و انتظار دارند که به دیدار آنان بروید. امام(ع) در این باره می فرماید: صل رحمک و لو بشربه من ماء و افضل ما توصل به الرحم کف الادی عنها؛ پیوند خویشاوندی را برقرار کنید گرچه با جرعه آبی باشد؛ و بهترین پیوند خویشاوندی، خودداری از آزار خویشاوندان است.[42] آن حضرت(ع) در جایی دیگر بدترین مردم را کسی می داند که از ارتباطات با مردم خودداری می کند و حتی با دیگران غذا نمی خورد و به تنها خوری عادت دارد و اجازه نمی دهد تا خیری به دیگران برسد. چنین افرادی در حقیقت به سبب عدم ارتباطات اجتماعی از اخلاق انسانی به دور هستند؛ زیرا خلق و خوی انسانی بر اجتماع و ارتباطات بلکه کمک به دیگران در قالب مظهریت در خلافت ربوبیت الهی است. آن حضرت(ع) می فرماید: ان شرالناس من منع رفده و اکل وحده و جلد عبده؛ به راستی که بدترین مردم کسی است که یاری اش را (از مردم) باز دارد و تنها بخورد و افراد تحت امرش را بزند.[43]
5. ادخال سرور:
مؤمن باید اهل سرور و شادی باطنی باشد و هرگز تبسم و لبخند از لبانش محو نشود. این که شخص عبوس باشد و با گشاده رویی با مردم برخورد نکند، از رذایل اخلاقی است. مسلمان نه تنها باید شاد باشد بلکه این شادی و سرور خود را به دیگران نیز منتقل کند به طوری که هر کسی با او دیدار می کند از دیدارش مسرور و شادان شود و غم و اندوه از دلش برود. البته نباید در ایجاد سرور راه های باطلی رفت و نیازی هم نیست که با ابزارهای باطل بخواهیم کاری مفید انجام دهیم؛ زیرا وقتی ابزار آلوده باشد، سرور نیز دروغین و واهی خواهد بود. از همین روست که پس از سرورهایی که از ابزارهای باطل پدید می آید، غمی سنگین بر جان مستولی می شود و شخص را به افسردگی دو چندان می کشاند. باید از ابزارهای سرور مباح و جایز بهره برد و زمینه و بستر زیارت را به شادی مباح رنگین کرد. این گونه اعمال پس از عبادت محض چون نماز و روزه از مهم ترین اعمال عبادی بشر است. از این روست که امام رضا(ع) در تشویق مردم به این عمل می فرماید: لیس شیء من الاعمال عندالله عزوجل بعدالفرائض افضل من ادخال السرور علی المومن؛ بعد از انجام واجبات، کاری بهتر از ایجادخوشحالی برای مومن، نزد خداوند بزرگ نیست.[44] چرا که با ایجاد سرور در محیط ارتباطی، خوش خویی خود را دو چندان به نمایش گذاشته است و افزون بر این که زیارت کنندگان از ایشان بهره معنوی و مادی می برند از نظر روحی و روانی نیز تقویت می شوند و آثار آن در ارتباطات دیگر ایشان نیز نمایان می شود.
6. رفع مشکلات مردم:
انسان تا می تواند می بایست در کمک به خلق خدا بکوشد. کمک به انسان ها به طور اولویت باید در دستور قرار گیرد و اگر کسی این گونه عمل نکرد باید او را از دایره انسانیت به دور دانست؛ چه رسد که اورا انسانی اخلاقی دانست. خلق الهی انسان اقتضاء می کند که در مقام خلافت الهی در رفع مشکلات دیگران بکوشد. اگر انسان بتواند در حد مقدورش از دیگران مشکلی را حل کند به همان میزان ارزش و اعتبار خود را افزوده است. البته آثار این گونه اعمال تنها محصور به دنیا نیست بلکه همان گونه که در دنیا موجبات رضایت خاطر خود را فراهم می آورد و انسانیت خود را بروز می دهد، زمینه اندوه زدایی اخروی خود را نیز فراهم می آورد؛ یعنی زمانی که همه در قیامت از هول و هراس آن در اندوه هستند خداوند گشایشی در گره های قیامتی او می گشاید و دلش را شاد می گرداند. امام رضا(ع) می فرماید: من فرج عن مومن فرج الله عن قلبه یوم القیمه؛ هر کس اندوه و مشکلی را از مومنی برطرف نماید خداوند در روز قیامت اندوه را از قلبش برطرف سازد.[45]
7. مدارا با مردم:
مودت با مومنان و مدارا با مردم از خصلت های نیک اسلامی انسانی است. انسان ها در موقعیت های گوناگون شاید رفتارهای نادرستی داشته باشند و اشتباهاتی بکنند. از این رو می بایست با مردم کنار آمد و سخت گیری نکرد. این که بخواهیم نسبت به مردم سخت گیری کنیم ومته روی خشخاش بگذاریم و گیر بدهیم کاری ضد اخلاقی انجام داده ایم. سنت و سیره عملی پیامبر(ص) این گونه بود که حتی نسبت به منافقان و دشمنان و مخالفان خود کوتاه می آمد وبا آنان مدارا می کرد که گویی چیزی از آن نمی داند و حرف های نادرست ایشان را گوش می داد و گاه با آن که می دانست دروغ می گویند ولی به همان ظاهر کلام ایشان بسنده می کرد به طوری که ایشان را به تحقیر و استهزاء وتمسخر «اذن» می گفتند.[46] انسان مومن باید این خصلت و سیره نبوی را اتخاذ کند و با مردم مدارا کند و سختی نورزد. امام رضا(ع) می فرماید: لایکون المومن مومنا حتی تکون فیه ثلاث خصال؛ سنه من ربه و سنته من نبیه و سنه من ولیه فاما السنه من ربه فکتمان سره؛ و اما السنه من نبیه فمداراه الناس؛ و اما السنه من ولیه فالصبر فی الباساء و الضراء؛ مومن، مؤمن واقعی نیست، مگر آن که سه خصلت در او باشد: سنتی از پروردگارش و سنتی از پیامبرش و سنتی از امامش؛ اما سنت پروردگارش، پوشاندن راز خود است؛ واما سنت پیغمبرش، مدارا و نرم رفتاری با مردم است؛ و اما سنت امامش، پس صبر کردن در زمان تنگدستی و پریشان حالی است.[47]
 

پینوشت:

[1] دائرة المعارف تشیع ج6 ص574
[2] ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ج 1، ص 6، 10
[3] رک. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه ، ص 2،3
[4] ابوالعباس احمد بن علی، نجاشی، فهرست مصنفی الشیعه، ص 276
[5] شبهای پیشاور، سلطان الواعظین شیرازی، ج1، ص130
[6] شرح زندگانی و شهادت علی بن باقر، آیت الله مدنی کاشانی، نشر مرسل، 1378، ج6، صص 27، 30 و 35
[7] تاریخ تشیع در ایران، رسول جعفریان، سازمان تبلیغات اسلامی، ص54
[8] تاریخ انتشارات تشیّع در ایران، اصحابی دامغانی، نشر علامّه، 1350، ج1، ص251
[9] عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق، جهان، 1378ق، ج2، ص170
[10] تاریخ تشیع در ایران، رسول جعفریان، صص 158-157
[11] شبهای پیشاور، سلطان الواعظین شیرازی، ج1، ص130
[12] ر.ک: بحارالانوار، ج 102/39، ذیل شماره 35؛ مجموعه آثار نخستین کنگره جهانی حضرت رضا علیه السلام، مقاله زقرآن کریم کتابی آسمانی، وحی منزل، کلام خدا و راهنمای مؤمنان است.
این کتاب آن قدر با عظمت و ارزشمند است. که آخرین پیامبر عهده دار تفسیر و تبیین آن شد و پس از وی اهل بیت:که عِدل قرآن معرفی شده اند، عهده دار چنین امر مهمی شدند. امام رضا علیه السلامکه یکی از همان مفسران واقعی قرآن بود، در طول زندگی پر برکتش عنایت بسیار ویژه ای به این راهنمای بزرگ داشته و علاوه بر استفاده ای که در بعد شخصی و فردی از آن داشته در ابعاد دیگر نیز بهره های فراوانی از این کتاب گرفته و به دیگران انتقال داده است. این نوشتار به ترسیم گوشه ای از سیمای ق پی نوشت ها:
13. امالی صدوق، ص 660؛ بحارالانوار، ج 49،ص90.
14. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 182؛ بحارالانوار، ج 49، ص 94.
15. امالی شیخ طوسی، ص 359؛ بحارالانوار، ج 49، ص 238.
16. بحارالانوار، ج 49، ص 94.
17. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 180؛ بحارالانوار، ج 49، ص 94.
18. امالی صدوق، ص 660؛ بحارالانوار، ج 49،ص90.
19. همان، ص 326.
20. قرآن در احادیث اسلامی، ص 59.
21. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 69.
22. مستدرک الوسائل، ج 4، ص 267.
23. فضائل الاشهر الثلاثه، ص علیه السلام 7.
24. مستدرک الوسائل، ج 1، ص 294.
25. هود / 44.
26. عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 234.
27. نام این سراینده و شاعر اسماعیل بن قاسم، شاعر معروفی است.
28. حجرات / 11.رآنی آن بزرگوار می پردازد.
29. الرسالة الذهبیه، المعروف بطب الامام الرضا(ع) تحقیق محمد مهدی نجف، مطبعة الخیام
[30] احزاب، آیه 21
[31] بقره، آیه 31
[32] بقره، آیات 30 و 31
[33] توبه، آیه 61 و آیات دیگر
[34] نگاه کنید: سوره انسان و نیز آیه 61 سوره آل عمران و آیات دیگری که در وصف امیرمومنان و اهل بیت (ع) وارد شده است.
[35] بحارالانوار، ج 78، ص 348
[36] تحف العقول، ص 446 و بحارالانوار، ج 78، ص 339
[37] تحف العقول، ص 450
[38] فتح، آیه 29
[39] بحارالانوار، ج 78، ص 356
[40] بحارالانوار، ج 78، ص 347
[41] بحارالانوار، ج 76، ص 152
[42] تحف العقول، ص 445
[43] تحف العقول، ص 448
[44] بحارالانوار، ج 78، ص 347
[45] اصول کافی، ج 3، ص 268
[46] توبه، آیه 61
[47 ] اصول کافی، ج 3، ص 339 و تحف العقول، ص 442

منبع : حوزه نت
 
امتیاز دهی
 
 

خانه | بازگشت |
Guest (PortalGuest)


مجری سایت : شرکت سیگما