نام نویسنده : سميه انيسي
سطح : سطح 3
رشته تحصیلی : فلسفه اسلامی
استاد راهنما : محمدعلي مبيني
استاد مشاور : عليرضا آل بويه
تاریخ دفاع : 95/11/26
چکیده پایان نامه : دیدگاه رایج در فلسفه، ساحت معرفتی را از هر گونه تأثیر و تأثّر ساحت عاطفی برحذر میداند؛ بر اساس این دیدگاه عواطف مانع درک و فهم صحیح میشوند. مارکوین کلیّت این دیدگاه را نفی کرده، از این رویکرد رایج فاصله میگیرد. او در کتاب تجربۀ عاطفی و فهم دینی رابطۀ میان عواطف و فهم دینی را بررسی و با نگاهی تازه به عواطف به نقش مثبت آن در شکلگیری باورِ دینی اذعان میکند. به عقیدۀ او عواطف نقش بسزایی در تشکیل باورهای دینی دارند و اعتبار معرفتی این باورها را از بین نمیبرند؛ بلکه عواطف معرفتساز هستند و نقش مثبت در ایجاد اعتبار معرفتی برای باورها ایفا میکنند. مارکوین با نشان دادن نمونههایی از رابطۀ میان عواطف با فهم دینی را در قلمروهای مختلف از جمله،ارزش، تجربۀ دینی، مسئلۀ شرّ، پیوند میان عواطف و آموزههای دینی را نتیجه میگیرد. پرسش مهمی که مطرح میشود این است که آیا آموزههای اسلامی دیدگاه مارکوین دربارۀ پیوند میان عواطف و فهم دینی در قلمروهای مختلف را تأیید میکند یا نه؟ در نوشتار حاضر سعی شده تا حد امکان، دیدگاه مارکوین در کتاب تجربۀ عاطفی و فهم دینی تبیین و با توجه به آموزههای اسلامی نقد و بررسی شود. علی رغم اینکه اسلام وزنۀ خاصی برای عواطف قائل است، این مسأله از نگاهها مغفول مانده و تحقیق منسجمی در این زمینه صورت نگرفته است. به نظر میرسد هیچ دینی به دقّت اسلام به پیوند میان عواطف و فهم دینی توجه نکرده است.
واژگان کلیدی : عواطف، فهم دینی، مارک وین، آموزههای دینی،ارزش، تجربه دینی، مسألۀشر.