مریم اسماعیلی
چکیده
امام به عنوان هادی و راهنمای جامعه، نقش بسیار مهمی در وضعیت فعلی و آینده یک جامعه دارد. از این رو، باید بالاترین و بهترین نوع صفاتِ سایر اقشار جامعه نزد امام باشد. در صفات امام، مهمترین و تأثیرگذارترین صفت، بحث علم اوست. اینکه علم امام از چه منبعی تغذیه میشود و چه حد و اندازه و کمیتی دارد، در ارائه مسیر صحیح به مردم اهمیت ویژهای دارد. در بین اندیشههای اسلامی، به تناسب اینکه امام در هندسه ذهنی آن اندیشه دارای چه جایگاه و اهمیتی است، در میزان و نوع علم امام در آن اندیشه، تأثیر بسیار مهمی دارد. نظام اعتقادی اشاعره به عنوان مهمترین الگوی فکری و اعتقادی جامعه اهلسنت، بر پایه «نقل» بنیان نهاده شده است و کمتر از عقل و استدلالهای آن بهره میبرد و مهمترین منبع مورد استفاده اشاعره، قرآن کریم است. در این نظام فکری، امام دارای جایگاه «خلیفه رسول الله در جهت حراست و نگهبانی از امور دینی و مسائل سیاسی جامعه» است و این ریاست و خلافت امام بر «عموم مردم» است و شامل «تمام امور دینی و دنیوی جامعه اسلامی» میشود.
با وجود اهمیت جایگاه امام در اندیشه اشاعره، علم امام در این اندیشه به اندازه یک «قاضی» که دارای فتوا و توان دفاع از شبهات وارده بر دین است و یا به اندازه یک «قاضی» که بتواند مفاسد را درک کند و مصالح جامعه را تشخیص دهد و در کمترین حد، به اندازه کسی که «عاقل باشد و دچار زوال عقلی دائم نباشد» است. اما وقتی به قرآن که به مهمترین منبع نقلی مسلمانان خصوصاً اشاعره است، مراجعه میکنیم، میبینیم قرآن برای اوصیا و خلفای پیامبران، جایگاه علمی والایی قائل است و آن را در اندازه «کمال عقلی»، «داشتن تمام معارفی که بشر برای هدایت به آن نیاز دارد» و «علم به امور پنهانی» و «علم به باطن افراد» و … میداند. این مقاله در دو بخش تدوین شده است که در بخش اول به بررسی جایگاه امامت از منظر اشاعره و قرآن و تطابق این دو اندیشه پرداخته است و در بخش دوم به بررسی علم امام از منظره اشاعره و قرآن و بررسی و مقایسه این دو دیدگاه پرداخته است.
واژگان کلیدی: اشاعره، قرآن، حدیث، امام، علم امام، مجتهد، قاضی، عاقل.