پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403  
(مهار تورم، رشد تولید)
نشست های فرهنگی اخلاقی
سه‌شنبه 28 مرداد 1393 راه و رسم طلبگی بر اساس آیات سوره مبارکه شعرا 1 ( قسمت اول )
راه و رسم طلبگی بر اساس آیات سوره مبارکه شعرا 1 ( قسمت اول )
با حضور حجت‌الاسلام و المسلمین جناب آقای همتیان( زید عزه )
آیات سوره شعرا یک طلبه واقعی را از نظر اخلاق و زی طلبگی و شیوه برخورد و معاشرت با مردم راهنمایی می کند. ما دنبال این هستیم که بدانیم حوزه چیست و طلبه کیست؟ قرآن در بسیاری از آیاتش زندگی انبیا را بیان می کند و به ما هم توصیه می کند که تاریخ انبیا را بخوانیم و روی آن تفکر کنیم. سرّش هم این است که زندگی یک راه نرفته است. امام صادق (ع) فرمودند: شما دو عمر ندارید که در یکی تجربه کنید و در دیگری عمل کنید و امام باقر به شاگردشان فرمودند: اگر بخواهی در همین جاده‌های طبیعی مسیری را طی کنی تا از شهری به شهر دیگری بروی دلیلی داری و از کسی راهنمایی می گیری، بعد فرمود سلوک الی الله دلیل و راهنما نمی خواهد؟
انبیا کسانی هستند که این راه را رفته اند و تجربه کرده اند و مسیر زندگی را به خوبی طی کرده اند و برای ما هم قابل اعتمادند. لذا قرآن به ما توصیه می کند که راه انبیا پیدا کنید و ببینید انبیا چطور دین خدا را تبلیغ و از آن دفاع می کردند؟ شیوه ی معاشرتشان با خانواده، مردم و حتی دشمنانشان چگونه بوده است؟ وقتی می خواستند حرف حق خودشان را به مردم انتقال دهند، چگونه این کار را می کردند؟
لذا در همین آیات هم خدا به پیامبر می فرماید: ای پیامبر به یاد بیاور هنگامی که به موسی پیام دادیم که بسوی قوم ستمگر برو. اولین نکته توجه به تاریخ انبیاست.
نکته دوم اینست که هم خدا و هم انبیا می گویند که ما از طرف خداییم. قرآن در سوره ی حجرات می فرماید: ای مردم بدانید این پیامبری که بین شماست و شما به او دسترسی دارید، فرستاده ی خداست. " انا ارسلناک " ای پیامبر ما تو را فرستادیم. اگر یک بخواهد موفق باشد ابتدا باید بداند به چه کسی تعلق دارد؟ از چه کسی دم می زند و برای چه کسی کار می کند؟ اگر یک طلبه راه خود را راه حق بداند و به آن مومن باشد، دیگر زمزمه‌های مخالف او را نمی لرزاند. همچنین زمانی که حضرت موسی (ع) شبانه بنی اسرائیل را از مصر خارج می کند و بسوی رود نیل می برد، فرعون با لشگری بزرگ برای از بین بردن موسی از پشت سر می آید. قرآن مکرر فرعون را یک انسان طغیانگر معرفی می کند. مثلا هنگامی که زن آرایشگری در کاخ فرعون مشغول کار بود ناگهان شانه از دستش افتاد و نام خدا را برد. وقتی به فرعون گفتند این زن خدایی غیر از تو را می پرستد دستور داد زن را با اره از وسط به دو نیم کردند. قرآن در اینجا دو نوع ادبیات را برای ما بیان می کند. قرآن می فرماید: اصحاب موسی گفتند ما گرفتار شدیم، یا باید خود را به نیل بیاندازیم یا بدست فرعون بسپاریم. اما ادبیات دیگر برای موسی است که می فرماید: هرگز ما گرفتار نشده ایم و با چند تاکید می گوید خدا با ماست و ما را هدایت می کند. طلبه باید اینطور به راهش مومن باشد.
وقتی می دانید این کوچه به خانه شما متصل می شود و یقین دارید، اگر تمام مردم دنیا به شما بگویند اشتباه می روید شما به حرفشان می خندید. مثلا وقتی مشرکان مکه به پیامبر گفتند: دست از حرف زدن علیه بت‌های ما بردار، هر چه خواستی به تو می دهیم. پیامبر خیلی قاطعانه فرمودند: اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهید از راهم برنمی گردم. حجر بن عدی و یارانش را دستیگر کردند و به شام آوردند و مدت ها تحت شکنجه قرار دادند و حرفشان این بود، می گفتند: اگر دست از علی (ع) بردارید آزادتان می کنیم. گفتند: محال است. وقتی که دیگر خسته شدند حجر و یارانش را به باغات شام آوردند، برایشان قبر و کفن حاضر کردند و گفتند: اگر دست از علی (ع) برندارید کشته می شوید و در همین قبرها به خاک سپرده می شوید، حجر و یارانش خندیدند و گفتند: مگر زندگی با شما چقدر برای ما ارزش دارد که دست از علی برداریم؟ جلاد شروع به گردن زدن آنها کرد. وقتی به حجر رسید، حجر که پسری هجده ساله داشت به جلاد گفت: اول گردن پسرم را بزن. کسی گفت: ای حجر چرا نسبت به مرگ فرزندت عجله کردی؟ حجر گفت: من به خودم مطمئن هستم. پسرم جوان است و ممکن است تا شمشیر بر گردن من ببیند سست شود و به آن وعده هایی که به یاران امیر المومنین داده اند نرسد.
گاهی اوقات خوب است انسان بداند چقدر نزد خدا آبرو دارد؟ در روایات آمده است اگر می خواهید بدانید ارزش شما پیش خدا چقدر است ببینید خدا نزد شما چه ارزشی دارد؟ ببینید خدا را با چه معاوضه می کنید؟ به هر مقداری که حاضرید برای خدا قیمت گذاری کنید، برای خودتان هم در پیشگاه خدا قیمت گذاشته اید. در مورد امام عصر (عج) نیز همینطور است. اگر به هوای نفسی، نگاهی یا حرف دلخواهی نعوذ بالله امام را کنار گذاشتیم، خودمان هم در محضر امام این قدر بی ارزشیم.
دومین نکته آیات اینست که باور کنیم مال خداییم. چون اگر انسان صاحب داشته باشد، خود را مفت نمی فروشد. آن مالی که صاحب ندارد را دزد و گرگ می برد. امام صادق (ع) فرمودند: دل خانه ی خداست، غیر خدا را در این خانه راه مده. حضرت امام (ره) در کتاب شریف چهل حدیث می فرماید: خدا صاحب دل ماست. اگر این خانه را در اختیار صاحب خانه قرار دهیم آن گاه همه کارهای ما خدایی می شود. خداوند باری تعالی نیز در حدیث قرب نوافل می فرماید: بنده به واسطه نوافل به من نزدیک می شود تا جاییکه " کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و یده الذی یبطش بها " ؛ من گوش او می شوم که با آن می شنود، چشم او می شوم که با آن می بیند و دست او می شوم که با آن کار می کند؛ یعنی تمام وجودش خدایی می شود.
قرآن در سوره ی نور می فرماید: ای کسانیکه ایمان آوردید از گامهای شیطان تبعیت نکنید. دنباله آیه توضیح می دهد که شیطان به فحشا و منکر امر می کند. شیطان در ابتدا می گوید: "انی دعوتکم" . در قرآن آمده کسانی که به وسیله شیطان گمراه شده اند روز قیامت به سراغش می روند و می گویند: چرا ما را بدبخت کردی؟ او هم می گوید: من شما را مجبور نکردم بلکه شما را دعوت کردم. این اولین مرحله از دعوت شیطان است، ولی شیطان به همین بسنده نمی کند. در مناجات ائمه آمده است: خدایا من از نفسم به تو شکایت می کنم، مرتبا من را به بدی امر می کند وتلاش می کند که برای من گناه روی گناه انبار کند. ساده اندیشی است که انسان بگوید من یک بار از نفسم و شیطان تبعیت می کنم و سپس رهایش می سازم. در ادعیه تعقیبات نماز که دستور داده شده هر روز بخوانیم آمده است: خدایا پناه می برم به تو از نفسی که سیرابی ندارد.
طبق فرموده امیرمومنان در نهج البلاغه، انسان ها در ابتدا شیطان را الگو قرار می دهند وسپس کم کم شیطان شریک آنها می شود. مثلا روایاتی که در کتب آداب فردی آمده است که در هر کاری اگر نام خدا برده نشود شیطان در آن کار شریک آدمی می شود. یعنی اینجا شیطان یک مرحله پیش آمده است. وقتی پرنده ای در جایی تخم می گذارد، مشخصا آنجا آشیانه او می شود. دیگر در آنجا ماندگار شده و تخم ها تبدیل به جوجه می شوند، خودش یکی بود وقتی آمد اما کم کم جوجه هایش هم به او اضافه می شوند. امیر مومنان تشبیه می کنند وقتی شیطان هم در دلی خانه کرد کم کم در آنجا تخم گذاری می کند، خانه دل شما آشیانه شیطان می شود و اندک اندک در زندگی انسان رفت و آمد پیدا می کند و در نتیجه به جایی می رسد که با گوش انسان می شنود و با چشمش می بند و با زبانش سخن می گوید. وجودشان در اختیار شیطان قرار می گیرد.
وقتی امام علی (ع) صفات متقین را برای همام برشمردند و همام جان به جان آفرین تسلیم کرد، شخصی از امام پرسید: چرا شما فوت نکردی؟ امام پس از توضیح علت و اینکه ظرفیت انسانها با هم متفاوت است، فرمودند: این کلام را شیطان بر زبانت جاری کرد. طبق فرموده آیت الله جوادی آملی بعضی افراد گاهی لال هستند و شیطانند و بعضی سخن گوی شیطانند. لذا فرمودند: اگر یک بار اطاعت از نفس و شیطان کردید، دیگر به همین جا منتهی نمی شود. آنقدر عمیق و ادامه دار می شود تا جایی که انسان از خود اختیاری ندارد و وجودش در اختیار شیطان قرار می گیرد.
نکته سوم اهمیت تقوی است. اگر کسی می خواهد دنیا و آخرت را داشته باشد، باید با تقوی باشد. به همین دلیل امیرالمومنین می فرمایند: تقوای الهی داشته باشید و از خدا بترسید هرچند کم باشد. خوشا به حال کسی که هنگام مراقبه و محاسبه نفسش ببیند که زمینه گناه برایش پیش آمد و گناه نکرد. شخصی شیطان را در حالت مکاشفه دید که شیطان زنجیرهای ضعیف و قوی دارد. پرسید: اینها چیست؟ شیطان گفت: اینها دام های من است، کسی را با نخی ضعیف و کسی را با زنجیر قوی به دام می اندازم. گفتم: زنجیر قوی تر برای کیست؟ گفت: برای شیخ انصاری است. دیشب سه بار به گردنش انداختم، اما پاره شد. آن شخص به محضر شیخ انصاری رفت و موضوع را پیگیر شد. شیخ گفت: دیشب همسرم وضع حمل داشت. هیچ پولی برای پرداختن به قابله نداشتم، خیلی در مضیقه بودم. مبلغی پول نزدم امانت بود می توانستم بردارم و بعد سر جایش بگذارم، سه بار به طرف صندوق رفتم که پول را بردارم ولی گذشتم.
از امام معنای تقوا را پرسیدند، امام فرمودند: تا به حال در بیابان با پای برهنه راه رفته ای؟ زندگی در این دنیا مانند راه رفتن در بیابان پر از خاری است که انسان باید ببیند که هر کجا که خار نیست قدم بگذارد. اگر طلبه ای متواضع و با محبت نباشد در اداره زندگی شخصی و خانوادگیش عاجز است. چنانچه قرآن به موسی و هارون می گوید: به فرعون بگویید " الا یتقون " از آنها می خواهد که به او احترام گذارند و با نرمی و محبت با او سخن بگویند.
گزیده مطالب :
امام صادق (ع) فرمودند: شما دو عمر ندارید که در یکی تجربه کنید و در دیگری عمل کنید.
انبیا کسانی هستند که مسیر زندگی را به خوبی طی کرده اند و برای ما هم قابل اعتمادند.1)اولین نکته توجه به تاریخ انبیاست.نکته دوم اینست که هم خدا و هم انبیا می گویند که ما از طرف خداییم.
زمانیکه حضرت موسی (ع) شبانه بنی اسرائیل را از مصر خارج می کند و بسوی رود نیل می برد . فرعون، با لشگری بزرگ برای از بین بردن موسی از پشت سر می آید ، قرآن دو نوع ادبیات را برای ما بیان می کند. قرآن می فرماید: اصحاب موسی گفتند ما گرفتار شدیم، یا باید خود را به نیل بیاندازیم یا بدست فرعون بسپاریم. اما ادبیات دیگر برای موسی است که می فرماید: هرگز ما گرفتار نشده ایم و با چند تاکید می گوید خدا با ماست و ما را وهدایت می کند. طلبه باید اینطور به راهش مومن باشد.
در روایات آمده است اگر می خواهید بدانید ارزش شما پیش خدا چقدر است ببینید خدا نزد شما چه ارزشی دارد؟ این مسئله در مورد امام عصر (عج) نیز همینطور است.
2)دومین نکته آیات اینست که باور کنیم مال خداییم. حضرت امام (ره) در کتاب شریف چهل حدیث می فرماید: خدا صاحب دل ماست. اگر این خانه را در اختیار صاحب خانه قرار دهیم آن گاه همه کارهای ما خدایی می شود. خداوند باری تعالی نیز در حدیث قرب نوافل می فرماید: بنده به واسطه نوافل به من نزدیک می شود تا جایی که " کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و یده الذی یبطش بها " ؛ من گوش او می شوم که با آن می شنود، چشم او می شوم که با آن می بیند و دست او می شوم که با آن کار می کند. یعنی تمام وجودش خدایی می شود.
قرآن در سوره ی نور می فرماید: ای کسانیکه ایمان آوردید از گامهای شیطان تبعیت نکنید. شیطان در ابتدا می گوید: "انی دعوتکم" . این اولین مرحله از دعوت شیطان است، ولی شیطان به همین بسنده نمی کند.
طبق فرموده امیرمومنان در نهج البلاغه، انسان ها در ابتدا شیطان را الگو قرار می دهند وسپس کم کم شیطان شریک آنها می شود. مثلا روایاتی که در کتب آداب فردی آمده است که در هر کاری اگر نام خدا برده نشود شیطان در آن کار شریک آدمی می شود.
 وقتی امام علی (ع) صفات متقین را برای همام برشمردند و همام جان به جان آفرین تسلیم کرد، شخصی از امام پرسید: چرا شما فوت نکردی؟ امام پس از توضیح علت و اینکه ظرفیت انسانها با هم متفاوت است، فرمودند: این کلام را شیطان بر زبانت جاری کرد. طبق فرموده آیت الله جوادی آملی بعضی افراد لال شیطانند و بعضی سخن گوی شیطانند.
3)نکته سوم اهمیت تقوی است. امیرالمومنین می فرمایند: تقوای الهی داشته باشید هرچند کم باشد. همچنین هنگامی که ازامام معنای تقوا را پرسیدند امام فرمودند: زندگی در این دنیا مانند راه رفتن در بیابان پر از خاری است که انسان باید ببیند که هر کجا که خار نیست قدم بگذارد.
تاریخ : 30 /11/1391
 
امتیاز دهی
 
 

خانه | بازگشت |
Guest (PortalGuest)


مجری سایت : شرکت سیگما